ارتباط
می توانم با آن گل زیبای اخلاص بسی حرف بزنم
با صند لی های تازه ی افراط مزور
با در های بسته بر روی حقیقت
با دستمال کاغذی پاک حواس روییده از خاک سخنگو
و لامپ های مهتابی روشن که فضای تاریک اطاق را در هم می شکند
با پرده های خاضع کر کره که پشت سرم آواز شجاعت دیوار را می خوانند
آواز دیوار فرازشده بر پنجره های مهربان امید
با گوشی خراب تلفن که لاشه ی مرده ی پرنده ی افسوس را تداعی می کند
و بلا خره فرصت طلایی آنرا دارم که بر خیزم
همه چیز را در هوای ترنم تغییر جاری کنم
و آسمان ابری – آفتابی را از پشت پنجره در فضای روحم بریزم
در نسیم بزرگراه در های بسته را بگشایم
در آهنگ گلستان سالن پنجره های قدم زدن را صدا بزنم
و ثانیه هایی را در هوای پا ک بالا ی تپه پرواز نمایم
لبخند های طلایی زندگی را در عمق روحم جاری سازم
می توانم در امتداد درخشش آفتاب متولد شوم
و آواز راه دلگشا را راه بروم
می توانم کلمات زیبا را در لحظه های نا ب انتخاب جستجو نمایم
وبا آنها شعر نسیم دلکش امیدواری را بسرایم
می توانم جان درخت را به تفکری خلاق دعوت کنم
و بادبان دلم را بر کشتی تشنه ی ذهنم به اهتزاز در آورم
می توانم با جهان متنوع تغییر به نجوا بنشینم
بی مهابا با همه ی دلم و کهکشان ها سخن بگویم
جان تفکر بی شک عاشقانه در جستجوی توست
با صند لی های تازه ی افراط مزور
با در های بسته بر روی حقیقت
با دستمال کاغذی پاک حواس روییده از خاک سخنگو
و لامپ های مهتابی روشن که فضای تاریک اطاق را در هم می شکند
با پرده های خاضع کر کره که پشت سرم آواز شجاعت دیوار را می خوانند
آواز دیوار فرازشده بر پنجره های مهربان امید
با گوشی خراب تلفن که لاشه ی مرده ی پرنده ی افسوس را تداعی می کند
و بلا خره فرصت طلایی آنرا دارم که بر خیزم
همه چیز را در هوای ترنم تغییر جاری کنم
و آسمان ابری – آفتابی را از پشت پنجره در فضای روحم بریزم
در نسیم بزرگراه در های بسته را بگشایم
در آهنگ گلستان سالن پنجره های قدم زدن را صدا بزنم
و ثانیه هایی را در هوای پا ک بالا ی تپه پرواز نمایم
لبخند های طلایی زندگی را در عمق روحم جاری سازم
می توانم در امتداد درخشش آفتاب متولد شوم
و آواز راه دلگشا را راه بروم
می توانم کلمات زیبا را در لحظه های نا ب انتخاب جستجو نمایم
وبا آنها شعر نسیم دلکش امیدواری را بسرایم
می توانم جان درخت را به تفکری خلاق دعوت کنم
و بادبان دلم را بر کشتی تشنه ی ذهنم به اهتزاز در آورم
می توانم با جهان متنوع تغییر به نجوا بنشینم
بی مهابا با همه ی دلم و کهکشان ها سخن بگویم
جان تفکر بی شک عاشقانه در جستجوی توست
ای فراتر از وهم وگمان وکنکاش