شعر اشعار فاضل نظری

mahi15

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/12/28
ارسالی ها
355
امتیاز واکنش
357
امتیاز
231
سن
25
آن ها

در روزگار شما آن هایی است.

خود را با آن ها همراه کنید.

آن هایی که چون ابر می گذرند
 
  • پیشنهادات
  • mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    آن جا و اینجا
    وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
    زندگی یا مرگ ، بعد از ما چه فرقی می کند

    ماهیان روی خاک و ماهیان روی اب
    وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند

    سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست
    ای ما اینجاست یا انجا چه فرقی می کند ؟


    یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد
    تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند

    هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست
    خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند

    مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام
    ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند

    فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت
    بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند

     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    سفرا-گرفتار رهایی
    ناگریز از سفرم، بی سر و سامان چون باد
    به گرفتار رهایی نتوان گفت ازاد

    کوچ تا چند ؟! مگر می شود از خویش گریخت
    بال تنها غم غربت به پرستوها داد

    اینکه مردم نشناسند تورا غربت نیست
    غربت آن است که یاران ببرندت از یاد

    عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
    نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد

    چشم بیهوده به ایینه شده دوخته ای
    اشک آن روز که ایینه شد از چشم افتاد
     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    آن مغرور
    من خود دلم از مهر تو لرزید،وگرنه
    تیرم به خطار می رود اما به هدر نه!

    دلخون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است
    سرخ است ولی سرخ تز از خون جگر ،نه

    با هر که توانسته کنار آمده دنیا
    با اهل هنر؟اری!با اهلنظر؟نه!

    بد خلقم و بد عهد، زبانبازم و مغرور
    پشت سر من حرف زیاد است!مگرته؟

    یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد
    یک بار دگر،بار دگر، باردگر،... نه!
     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    میبینی که
    بعد یک سال بهار آمده ، میبینی که
    باز تکرار به بار آمده ، میبینی که

    سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
    عقل با عشق کنار امده ، میبینی که

    آنکه عمری به کمین بود ، به دام افتاده
    چشم اهو به شکار آمده ، میبینی که

    حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
    گل سرخی به مزار آمده، میبینی که

    فنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد
    بعد یک سال بهار آمده ، میبینی که
     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    سر به هوا
    نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است
    نفس نمی کشم، این اه از پی اه است

    در آسمان خبری از ستاره ی من نیست
    که هر چه بخت بلند است، عمر کوتاه است

    به جای سرزنش من به او نگاه کنید
    دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است

    شب مشاهده ی چشم آن کمان ابروست
    کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است

    اگر نبوسم حسرت ، اگر ببوسم شرم
    شب خجالت من از لب تو در راه است
     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    سفر2-تقاطع
    سفر بهانه ی دیدار و آشنایی ماست
    از این به بعد سفر مقصد نهایی ماست

    در ابروان من و گیسوان تو گرهی ست
    گمان مبر که زمان گره گشایی ماست

    خراب تر زمن و بهتر از تو بسیار است
    همین بهانه ی اغاز بی وفایی ماست

    زمانه غیر زبان قفس نمی داند
    بمان که پر نزدن حیله ی رهایی ماست

    به روز وصل چه دل بسته ای؟ که مثل دو خط است
    به هم رسیدن ما نقطه ی جدایی ماست
     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    طفل زمین خورده
    بغض فروخورده ام،چگونه نگریم؟
    غنچه ی پژمرده ام، چگونه نگریم؟

    رودم و با گریه دور می شوم از خویش
    از همه ازرده ام، چگونه نگریم؟


    مرد مگر گریه می کند؟چه بگویم
    طفل زمین خورده ام،چگونه نگریم؟


    تنگ پر از اشک و چشم های تماشا
    ماهی دل مرده ام،چگونه نگریم!

    پرسشم از راز بی وفایی او بود
    حال که پی بـرده ام، چگونه نگریم؟
     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    آن روزها
    ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن
    آن روزها گذشت،دگر ارزو مکن

    دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر
    خاکستر گداخته را زیر و رو مکن

    در چشم دیگران منشین در کنار من
    ما را در این مقایسه بی آبرو مکن

    راز من است غنچه ی لب های سرخ تو
    راز مرا برای کسی بازگو مکن

    دیدار ما تصور یک بی نهایت است
    با یکدگر دو آینه را روبرو مکن
     

    mahi15

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/12/28
    ارسالی ها
    355
    امتیاز واکنش
    357
    امتیاز
    231
    سن
    25
    گاهی فقط سکوت
    چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست
    جای گلایه نیست!این که رسم دلبریست

    هر کس گذشت از نظرت ، در دلت نشست
    تنها گـ ـناه آینه ها زودباوریست

    مهرت به خلق بیشتر از جوربر من است
    سهم برابر همگان ، نابرابریست

    دشنام یا دعای تو در حق من یکی است
    ای آفتاب ، هر چه کنی ذره پروریست!

    ساحل جواب سرزنش موج را نداد
    گاهی فقط شکوت سزای سبکسریست
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا