آن ها در روزگار شما آن هایی است. خود را با آن ها همراه کنید. آن هایی که چون ابر می گذرند
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/01 #111 آن ها در روزگار شما آن هایی است. خود را با آن ها همراه کنید. آن هایی که چون ابر می گذرند
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/01 #112 آن جا و اینجا وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند زندگی یا مرگ ، بعد از ما چه فرقی می کند ماهیان روی خاک و ماهیان روی اب وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست ای ما اینجاست یا انجا چه فرقی می کند ؟ یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند
آن جا و اینجا وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند زندگی یا مرگ ، بعد از ما چه فرقی می کند ماهیان روی خاک و ماهیان روی اب وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست ای ما اینجاست یا انجا چه فرقی می کند ؟ یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست خانه ی من با خیابان ها چه فرقی می کند مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند فرصت امروز هم با وعده ی فردا گذشت بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/01 #113 سفرا-گرفتار رهایی ناگریز از سفرم، بی سر و سامان چون باد به گرفتار رهایی نتوان گفت ازاد کوچ تا چند ؟! مگر می شود از خویش گریخت بال تنها غم غربت به پرستوها داد اینکه مردم نشناسند تورا غربت نیست غربت آن است که یاران ببرندت از یاد عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟! نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد چشم بیهوده به ایینه شده دوخته ای اشک آن روز که ایینه شد از چشم افتاد
سفرا-گرفتار رهایی ناگریز از سفرم، بی سر و سامان چون باد به گرفتار رهایی نتوان گفت ازاد کوچ تا چند ؟! مگر می شود از خویش گریخت بال تنها غم غربت به پرستوها داد اینکه مردم نشناسند تورا غربت نیست غربت آن است که یاران ببرندت از یاد عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟! نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد چشم بیهوده به ایینه شده دوخته ای اشک آن روز که ایینه شد از چشم افتاد
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/02 #114 آن مغرور من خود دلم از مهر تو لرزید،وگرنه تیرم به خطار می رود اما به هدر نه! دلخون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است سرخ است ولی سرخ تز از خون جگر ،نه با هر که توانسته کنار آمده دنیا با اهل هنر؟اری!با اهلنظر؟نه! بد خلقم و بد عهد، زبانبازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است!مگرته؟ یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد یک بار دگر،بار دگر، باردگر،... نه!
آن مغرور من خود دلم از مهر تو لرزید،وگرنه تیرم به خطار می رود اما به هدر نه! دلخون شده ی وصلم و لب های تو سرخ است سرخ است ولی سرخ تز از خون جگر ،نه با هر که توانسته کنار آمده دنیا با اهل هنر؟اری!با اهلنظر؟نه! بد خلقم و بد عهد، زبانبازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است!مگرته؟ یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتاد یک بار دگر،بار دگر، باردگر،... نه!
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/02 #115 میبینی که بعد یک سال بهار آمده ، میبینی که باز تکرار به بار آمده ، میبینی که سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت عقل با عشق کنار امده ، میبینی که آنکه عمری به کمین بود ، به دام افتاده چشم اهو به شکار آمده ، میبینی که حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد گل سرخی به مزار آمده، میبینی که فنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد بعد یک سال بهار آمده ، میبینی که
میبینی که بعد یک سال بهار آمده ، میبینی که باز تکرار به بار آمده ، میبینی که سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت عقل با عشق کنار امده ، میبینی که آنکه عمری به کمین بود ، به دام افتاده چشم اهو به شکار آمده ، میبینی که حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد گل سرخی به مزار آمده، میبینی که فنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد بعد یک سال بهار آمده ، میبینی که
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/02 #116 سر به هوا نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است نفس نمی کشم، این اه از پی اه است در آسمان خبری از ستاره ی من نیست که هر چه بخت بلند است، عمر کوتاه است به جای سرزنش من به او نگاه کنید دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است شب مشاهده ی چشم آن کمان ابروست کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است اگر نبوسم حسرت ، اگر ببوسم شرم شب خجالت من از لب تو در راه است
سر به هوا نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است نفس نمی کشم، این اه از پی اه است در آسمان خبری از ستاره ی من نیست که هر چه بخت بلند است، عمر کوتاه است به جای سرزنش من به او نگاه کنید دلیل سر به هوا گشتن زمین ماه است شب مشاهده ی چشم آن کمان ابروست کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است اگر نبوسم حسرت ، اگر ببوسم شرم شب خجالت من از لب تو در راه است
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/02 #117 سفر2-تقاطع سفر بهانه ی دیدار و آشنایی ماست از این به بعد سفر مقصد نهایی ماست در ابروان من و گیسوان تو گرهی ست گمان مبر که زمان گره گشایی ماست خراب تر زمن و بهتر از تو بسیار است همین بهانه ی اغاز بی وفایی ماست زمانه غیر زبان قفس نمی داند بمان که پر نزدن حیله ی رهایی ماست به روز وصل چه دل بسته ای؟ که مثل دو خط است به هم رسیدن ما نقطه ی جدایی ماست
سفر2-تقاطع سفر بهانه ی دیدار و آشنایی ماست از این به بعد سفر مقصد نهایی ماست در ابروان من و گیسوان تو گرهی ست گمان مبر که زمان گره گشایی ماست خراب تر زمن و بهتر از تو بسیار است همین بهانه ی اغاز بی وفایی ماست زمانه غیر زبان قفس نمی داند بمان که پر نزدن حیله ی رهایی ماست به روز وصل چه دل بسته ای؟ که مثل دو خط است به هم رسیدن ما نقطه ی جدایی ماست
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/02 #118 طفل زمین خورده بغض فروخورده ام،چگونه نگریم؟ غنچه ی پژمرده ام، چگونه نگریم؟ رودم و با گریه دور می شوم از خویش از همه ازرده ام، چگونه نگریم؟ مرد مگر گریه می کند؟چه بگویم طفل زمین خورده ام،چگونه نگریم؟ تنگ پر از اشک و چشم های تماشا ماهی دل مرده ام،چگونه نگریم! پرسشم از راز بی وفایی او بود حال که پی بـرده ام، چگونه نگریم؟
طفل زمین خورده بغض فروخورده ام،چگونه نگریم؟ غنچه ی پژمرده ام، چگونه نگریم؟ رودم و با گریه دور می شوم از خویش از همه ازرده ام، چگونه نگریم؟ مرد مگر گریه می کند؟چه بگویم طفل زمین خورده ام،چگونه نگریم؟ تنگ پر از اشک و چشم های تماشا ماهی دل مرده ام،چگونه نگریم! پرسشم از راز بی وفایی او بود حال که پی بـرده ام، چگونه نگریم؟
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/02 #119 آن روزها ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن آن روزها گذشت،دگر ارزو مکن دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر خاکستر گداخته را زیر و رو مکن در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن راز من است غنچه ی لب های سرخ تو راز مرا برای کسی بازگو مکن دیدار ما تصور یک بی نهایت است با یکدگر دو آینه را روبرو مکن
آن روزها ما گشته ایم، نیست، تو هم جستجو مکن آن روزها گذشت،دگر ارزو مکن دیگر سراغ خاطره های مرا مگیر خاکستر گداخته را زیر و رو مکن در چشم دیگران منشین در کنار من ما را در این مقایسه بی آبرو مکن راز من است غنچه ی لب های سرخ تو راز مرا برای کسی بازگو مکن دیدار ما تصور یک بی نهایت است با یکدگر دو آینه را روبرو مکن
mahi15 کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2014/12/28 ارسالی ها 355 امتیاز واکنش 357 امتیاز 231 سن 25 2015/04/02 #120 گاهی فقط سکوت چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست جای گلایه نیست!این که رسم دلبریست هر کس گذشت از نظرت ، در دلت نشست تنها گـ ـناه آینه ها زودباوریست مهرت به خلق بیشتر از جوربر من است سهم برابر همگان ، نابرابریست دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب ، هر چه کنی ذره پروریست! ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط شکوت سزای سبکسریست
گاهی فقط سکوت چشمت به چشم ما و دلت پیش دیگریست جای گلایه نیست!این که رسم دلبریست هر کس گذشت از نظرت ، در دلت نشست تنها گـ ـناه آینه ها زودباوریست مهرت به خلق بیشتر از جوربر من است سهم برابر همگان ، نابرابریست دشنام یا دعای تو در حق من یکی است ای آفتاب ، هر چه کنی ذره پروریست! ساحل جواب سرزنش موج را نداد گاهی فقط شکوت سزای سبکسریست