سخن نویسنده:
*احساس عجیبی دارم، حسی بین خوشحالی و ناراحتی که هر کدومش رو انتخاب کنی فایده نداره و هر دوش به سمتت هجوم میارن، شاید هم شبیه به سکوت عمیق به بزرگی روزها و سالهایی که عمرم رو کنار واژههایی که هزار حرف داشت گذروندم. میدونم حرفم سنگینه و شاید از دید شما منطقی نباشه، اما احساس میکنم تو این پنج سالی که باران با خصلت عجیبش خودش رو تو دلم جا کرد، من دوباره متولد شدم برای شروعی تازه و راهی که هیچ وقت فکر نمیکردم یکی از مهمترین راههای زندگیم بشه، فقط میتونم بگم این حس اینقدر خواستنی و خاصه که بهخاطر تجربهش هزاران بار از خدا تشکر میکنم که لایقم دونست. من رو با مخاطبهای وفاداری مثل شما روبهرو کرد که صبوری کردین تا با هم کتاب زندگی پر ماجرای باران رو ببندیم.
از همهتون ممنونم. چه اونهایی که صبر کردن فایل رمان به دستشون برسه و با اشتیاقشون کلی بهم انرژی دادن و چه شما عشقا که کنارم موندین.*
کاور پایانی رمان رو تو صفحه شخصیم گذاشتم و ازتون میخوام نقدهای سازندتون رو زیر همون کاور بنویسید، یا از طریق پیام شخصی باهام در ارتباط باشین، پس تو این صفحه تاپیک نزنین! آدرس پیجم رو تو کاور درج کردم. اخبار مربوط به رمانهام رو به همراه کلی عکس و کلیپهای جذاب پست کردم که فعلا شامل حال رمان زوج آب و آتشمون میشه، پس با فالو، لایک و کامنت حمایتم کنین.🙏
*انشاءالله پس از اتمام بازنگری کلی، رمان در صف دانلود قرار میگیره و یادگاریم به دستتون میرسه.*
٭جهت اطلاع کسانی که خواهان داستان کوتاه هستن به عرض برسونم طی چند روز آینده داستان کوتاه جدیدی رو همین سایت نشر میکنم. ببینم چه میکنین!* پ.ن: فالو و نقد یادتون نره! نقد همه رو میخونم.
★★انشاءالله به زودی با روایتی تازه و جذاب، به دیدنتون میام. مواظب خودتون و مهربونیاتون باشین! یا علی!★★👉🙏 (هرگونه کپی بدون ذکر نام نویسنده و اطلاع نویسنده ممنوعه!)