شعر اشعار دکتر بهروز یاسمی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,449
  • پاسخ ها 46
  • تاریخ شروع

Ellery

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/18
ارسالی ها
10,683
امتیاز واکنش
46,118
امتیاز
1,274
سن
20
محل سکونت
~•° jonub ~•°
به خوابم آمدی پر کردی از اندوه خوابم را

به دست ابرهای تیره دادی آفتابــــــم را

و حــــالا مثل نیلـــوفـــــر بــه دنبــال رد پـــــــــایت

به هر سو می کشانم شاخه های پیچ و تابم را

یقین دارم که چشمانت ز هرم واژه ها می سوخت

اگر روزی برایت می نوشتم التهابــــــــم را

و گر نه با همین نامه برایت می فرستادم

دو برگ از دفتر اندوه بیرون از حسابـــــــم را

و یا بی پرده و روشن برایت شرح می دادم

فقط یک خط ز سر فصل کتاب اضطرابم را

کــــــــــــــه تا دیگر دل بی اعتقادت باورش می شد

که من هم چون تو پنهان می کنم از خود عذابم را

پرده دوم ده سال بعد!

خـــــدا را کــــدخدا ای حاکم آبادی بالا

بگو تا دخترت دریابد این حال خرابم را

بگو زلف سیاهش را نریزد بر سر و رویش

نیامیزد به ظلمت قرص ماه و آفتابـــم را

بگو بــر من بشوراند جوانان دهاتی را

ببیند غیرت طوفان تبار عشق نابم را

بگو تا دخترت پایین بیاید از خر شیطان

بگو نگذار تا ناگــــه بگیرد خون رکابم را

بگو این عاشق از آن عاشقان داستانی نیست

بگــو این کله خــــــــــر می بندد از نو راه آبم را

خلاصه گفته باشم کــدخـــدا دیگر خودت دانی

همین حالا همین امروز می خواهم جوابم را
 
  • پیشنهادات
  • Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    مثل یک ابر رها پاره ای از ماه بــــه دوش

    آمدی باز هم ای سایه به خوابم خاموش

    چند سالی - دو سه سالی - خبری از تو نبود

    ای معمای شگفت ای شبــــح وهـــم آلـــــود

    ای تــو آن آینه کز دست خدا افتاده

    شب ز تکثیر تو در هول و ولا افتاده

    شبـــــح سرزده از چاک گریبان شبم

    داغ گل کرده به پیشانی شبهای تبم

    درد طاقت کش افتاده بـــه جان بدنــــم

    شبح هر شب این روح پریشان که منم

    تو چه می خواهی از این مرد چه می خواهی ها؟

    چــه تــــو را می رسد از این همه خود خواهی ها

    سر من گـــرم خودش بود تو نگذاشتیَش

    تو به این هروله ی هر شبه وا داشتیَش

    سرم از وسوسه خالی دلم از حوصله پر

    اینک امــا سرم از درد دلــــم از گله پـــــر

    رفته بودی! دو سه سالی خبری از تو نبود

    آسمان را و زمین را اثـــری از تـــــو نبــــود

    ناگهـــــان ســـرزده بــــــاز آمدی از روزن شب

    خوش به حال من و این شعشعه روشن شب

    خوش به حالم!؟ نه بدا بد به چنین احوالی

    که تو شب سر زده باز آیی و من در حالی:

    کـــــه تـــــــو را بــــرده ام از یاد ببینــــم ناگاه -

    با همان جلوه همان سایه همان چشم سیاه

    به من از فاصله یک قدمــی زل زده ای

    بین خواب من و بیداری من پل زده ای

    آمدی باز به خوابــــم که در آری پدرم

    زندگی هر چه نیاورده بیاری به سرم

    دست بردار از ایــن شاعــــر بیچــــاره برو

    نه فقط امشب و فردا شب و...یکباره برو

    من بمیرم برو امــــا نروی برگردی

    نروی باز پشیمان بشوی برگردی

    گرچه آنقدر به من سر زده ای پیشترک

    کــــه به دیدار تو معتادم از این بیشترک

    ولی ای دوست برو جان من این بار برو

    نروی باز نیایـــــــی نروی باز...بیـــــــــا !
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    ای نگـاهت نخی از مخمل و از ابـــریـشــم
    چند وقتی است که هر شب به تو می اندیشم

    بــه تو آری به تو یعنی به همان منظر دور
    به همان سبز صمیمی ، به همان باغ بلور

    به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری
    کــــــــــه سراغش ز غزلهای خودم میگیری؛

    بـــه تبسم ، بـــــه تکلف ، به دل آرایی تو
    به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

    بــــه همان زل زدن از فاصله دور به هم
    یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

    شبحی چند شب است آفت جانم شده است
    اول اسم کسی ورد زبانــــــــم شده است

    در من انگار کسی در پی انکار من است
    یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است

    یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگیش
    میشود یک شبه پی برد به دلداد گی اش

    یک نفر سبز ، چنان سبز ، که از سرسبزیش
    می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

    رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
    اول اســــــم کسی ورد زبانــــم شده است ...

    آی بی رنگ تر از آینــــــه یک لحظه بایست؛
    راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

    اگــــــر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست؛
    پس چرا رنگ تو با آینه این قدر یکی است؟

    حتـــم دارم کـــــــه تویی آن شبح آینه پـوش
    عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش

    آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
    آن الفبا کـــــه همــه ورد زبانـم شده بود ...

    اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
    و تماشاگه این خیل تماشا شده است؛

    آن الفبــای دبستانی دلخــواه تـویــی ...
    عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است
    بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است


    این غزل های زلالی که ز من می شنوی
    چشمه جاری اندوه دلی دریایی است


    چند وقت است که بازیچه مردم شده ام
    گرچه بازیچه شدن نیز خودش دنیایی است


    امشب ای آینه تکلیف مرا روشن کن
    حق به دست دل من؟ عقل ؟ ویا زیبایی است؟


    دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین
    به خداوند که معشـ*ـوقه من بالایی است


    این غزل نیز دل تنگ مرا باز نکرد
    روح من تشنه یک زمزمه نیمایی است
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم
    از همین دور ولی روی تو را می بوسم

    گر چه در سبزترین باغ ولی خاموشم
    گر چه در بازترین دشت ولی محبوسم

    خلوت ساکت یک جوی حقیرم بی تو
    با تو گسترده گی پهنه اقیانوسم

    ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه
    من چرا این قدر از آمدنت مایوسم؟


    ***
    این غزل حامل پیغام خصوصی من است
    !مهربان باشی با قاصدک مخصوصم

    گر چه تکرار نباید بکنم قافیه را
    به خصوص آن غلط فاحش نامحسوسم

    بار دیگر می گویم تا یادت نرود
    مهربان باشی با قاصدک مخصوصم
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم



    باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟

    باید چه بگویم؟ تو بگو، ها؟ چه بگویم

    وقتی کـــه ندارد خبــــر از درد نهانم؟

    تب کرده ام امــا نه به تعبیر طبیبان

    آن تب که گل انداخته بر گونه جانم

    بیمـــــاری من عامل بیگانـــه ندارد

    عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم

    آخر چه کند با دل من علم پزشکی

    وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟

    لب بسته ام از هرچه سوال ست و جواب ست

    می ترسم اگـــر بـــــاز شود قفــل دهانـــم-

    این گرگ پرستار به تلبیس دماسنج

    امشب بکشد نام تـــو از زیـر زبانــم!

    می پرسد و خاموشم و می پرسد و خاموش...

    چیزی کــــه عیان ست چه حاجت به بیانم *
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم



    از همین دور ولــی روی تو را می بوسم

    گر چــه در سبزترین باغ ولی خاموشم

    گر چه در بازترین دشت ولی محبوسم

    خلوت ساکت یک جــوی حقیرم بی تو

    با تــــو گسترده گــی پهنـــه اقیانوسم

    ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه

    من چــــرا این قــدَر از آمدنت مایـــوسم؟

    این غزل حامل پیغام خصوصی من است

    مهـــربان باشی با قاصدک مخصوصـــم !

    گـــر چــــه تکرار نبـــاید بکنـم قافیــــه را

    به خصوص آن غلط فاحش نامحسوسم-

    بـار دیگــر مـی گویـــــم تا یادت نرود

    مهربان باشی با قاصدک مخصوصم
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    گم شدم در میان این ظلمات یک نفر ماه را نشان بدهد

    هر کجا می رویم بن بست ست بلدی راه را نشان بدهد

    زابلستان مکر و دستان ست شب پر است از صدای گرگ و شغال

    رخش و رستم به راه افتادند یک نفر چاه را نشان بدهد

    عرصه سمکوب پای اسبان ست ای وزیر عزیز بی سرباز

    گیرم از این همه پیاده یکی خانه شاه را نشان بدهد

    بزم و بازی نه! جنگ و جانبازی ست ظاهر قضیه خیمه شب بازی ست

    خانه اش را به باد خواهد داد هر که خرگاه را نشان بدهد

    ده ما کدخدا نمی خواهد مرشد و مقتدا نمی خواهد

    آدمی بی بهانه می خواهد راه و بیراه را نشان بدهد

    گر چه زندانی شب ستمیم پشت دروازه سپیده دمیم

    چشم در امتداد انگشتی که سحرگاه را نشان بدهد
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    شب ست و نقش جهان از خیالت آکنده ست

    و عطر یاد تو در آسمان پراکنده ست

    دلم به رعشه شبیه منار جنبان ست

    درون سـ*ـینه دلم مثل مرغ سر کنده ست

    چه اصفهان غریبی چه شهر دلگیری

    که سایه هاش به ارواح مرده ماننده ست

    چرا به من کمی از صبر تو نمی بخشد

    کسی که شوق تو را در دل من افکنده ست

    تمام نصف جهان را پیاده پیمودم

    که گفته است بیابد کسی که جوینده ست؟

    غریب شهر توام بی وفا نمی پرسی

    که آن مسافر سرگشته مرد یا زنده ست؟

    مرا به آن طرف خود ببر پل خواجو

    که این طرف همه از بی وفایی آکنده ست

    زلال عشق تو زاینده رود نیست که باز

    شبانه خشک شود عشق رود زاینده ست

    *

    سفر تمام شد و ماجرا تمام نشد

    که عشق در دل عاشق همیشه پاینده ست
     

    Ellery

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/18
    ارسالی ها
    10,683
    امتیاز واکنش
    46,118
    امتیاز
    1,274
    سن
    20
    محل سکونت
    ~•° jonub ~•°
    به جز هوای رهایی به سر نداشته باشی

    هـ*ـوس کنی بپری بال و پر نداشته باشی

    میان معرکه عمری پلنگ باشی و حالا

    برای هیچ آهویی خطر نداشته باشی

    خطر که هیچ وجودت تمام بود و نبودت

    اثر نداشته باشد اثر نداشته باشی

    تمام شب به تماشا به ماه چشم بدوزی

    ولی برای پریدن جگر نداشته باشی

    شب این شب ظلمانی احاطه ات کند اما

    دو چشم شب شکنِ شعله ور نداشته باشی

    خلاصه کرک و پرت را زمانه ریخته باشد

    تو از غرور خودت دست بر نداشته باشی

    نگو که از تو گذشته - اگر چه مثل گذشته

    هوای خون و خطر آن قدٓر نداشته باشی-

    ولی پلنگ پلنگ ست اگر چه خسته و تنها

    اگر چه چیزی از آن شور و شر نداشته باشی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا