شعر اشعار عرفان نظرآهاری

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,588
  • پاسخ ها 83
  • تاریخ شروع

Monika_m

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/23
ارسالی ها
5,704
امتیاز واکنش
16,771
امتیاز
781
محل سکونت
مشهد
بازی خداويک عروسک گلی

واژه ای نبود و هيچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
تا که او مرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
***
توی گوش من يواش گفت:
تو دعای کوچک منی
بعد هم مرا
مستجاب کرد
***
پرده ها کنار رفت
خود به خود
با شروع بازی خدا
عشق افتتاح شد
***
سالهاست
اسم بازی من و خدا
زندگی ست
هيچ چيز
مثل بازی قشنگ ما
عجيب نيست
بازی يی که ساده است و سخت
مثل بازی بهار با درخت
***
با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی
بازی خدا و يک عروسک گلی ست.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    میوه های آرزو،رسیدنیست

    تو چه ساده ای و من ، چه سخت
    تو پرنده ای و من ، درخت.
    آسمان همیشه مال توست
    ابر، زیر بال توست
    من ، ولی همیشه گیر کرده ام.
    تو به موقع می رسی و من،
    سال هاست دیر کرده ام.

    ***
    خوش به حال تو که می پری!
    راستی چرا
    دوست قدیمی ات _ درخت را _
    با خودت نمی بری؟

    ***
    فکر می کنم
    توی آسمان
    جا برای یک درخت هست.
    هیچ کس در بزرگ باغ آفتاب را
    روی ما نبست.
    یا بیا و تکه ای از آسمان برای من بیار
    یا مرا ببر
    توی آسمان آبی ات بکار.

    ***
    خواب دیده ام
    دست های من
    آشیانه تو می شود.
    قطره قطره قلب کوچکم
    آب و دانه تو می شود.
    میوه ام:
    سیب سرخ آفتاب.
    برگ های تازه ام:
    ورق ورق
    نور ناب.

    ***
    خواب دیده ام
    شب، ستاره ها
    از تمام شاخه های من
    تاب می خورند.
    ریشه های تشنه ام
    توی حوض خانه خدا
    آب می خورند.

    ***
    من همیشه
    خواب دیده ام، ولی ...
    راستی ، هیچ فکر کرده ای
    یک درخت
    توی باغ آسمان
    چقدر دیدنی ست!
    ریشه های ما اگرچه گیر کرده است
    میوه های آرزو، ولی
    رسیدنی ست.
     
    آخرین ویرایش:

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    امشب این پلنگ


    چشم هایش از سکوت
    خط و خالش از غرور
    قلب سرخ و وحشی اش
    مثل شر و مثل شور

    *
    توی سـ*ـینه ام نشسته است
    یک پلنگ سر به تو
    سرزمین او کجاست؟
    کوه و جنگل و درخت ، کو؟
    این قفس چقدر کوچک است
    جا برای این پلنگ نیست
    او که مثل کبک، خانه اش
    زیر برف و کنج تخته سنگ نیست
    پنجه می کشد به این قفس
    رو نمی دهد به هیچ کس
    او پر از دویدن است
    آرزوی او
    رفتن و به بیشه های آسمان رسیدن است

    *
    آی با توام ، نگاه کن
    امشب این پلنگ
    از دل شب، این شب سیاه
    جست می زند
    روی قله سپید ماه!
     
    آخرین ویرایش:

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    امشباینپلنگ


    چشم هایش از سکوت
    خط و خالش از غرور
    قلب سرخ و وحشی اش
    مثل شر و مثل شور


    *
    توی سـ*ـینه ام نشسته است
    یک پلنگ سر به تو
    سرزمین او کجاست؟
    کوه و جنگل و درخت ، کو؟
    این قفس چقدر کوچک است
    جا برای این پلنگ نیست
    او که مثل کبک، خانه اش
    زیر برف و کنج تخته سنگ نیست
    پنجه می کشد به این قفس
    رو نمی دهد به هیچ کس
    او پر از دویدن است
    آرزوی او
    رفتن و به بیشه های آسمان رسیدن است


    *
    آی با توام ، نگاه کن
    امشب این پلنگ
    از دل شب، این شب سیاه
    جست می زند
    روی قله سپید ماه!
     
    آخرین ویرایش:

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    بامن تماس بگير‏‏‏‏،خدايا

    هر روز
    شيطان لعنتي
    خط هاي ذهن مرا
    اشغال مي كند
    هي با شماره هاي غلط ، زنگ مي زند،‏ آن وقت
    من اشتباه مي كنم و او
    با اشتباه هاي دلم
    حال مي كند.
    ديروز يك فرشته به من مي گفت:
    تو گوشي دل خود را
    بد گذاشتي
    آن وقت ها كه خدا به تو مي زد زنگ
    آخر چرا جواب ندادي
    چرا بر نداشتي؟!
    يادش به خير
    آن روزها
    مكالمه با خورشيد
    دفترچه هاي ذهن كوچك من را
    سرشار خاطره مي كرد
    امروز پاره است
    آن سيم ها
    كه دلم را
    تا آسمان مخابره مي كرد.
    ×××
    با من تماس بگير ، خدايا
    حتي هزار بار
    وقتي كه نيستم
    لطفا پيام خودت را
    روي پيام گير دلم بگذار.
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    این فرشته راستش خود تویی

    اين فرشته ساده است و خط خطي ست
    سر به زير و يك كمي خجالتي ست
    بوي سيب مي دهد ‏‏، لباس او
    دامنش حرير سبز و صورتي ست
    گوشواره هايش از ستاره است
    تاجش از شهاب سنگ قيمتي ست
    سرمه هاي نقطه چين چشم هاش
    ريزه هايي از طلاست‏‏‏ ، زينتي ست
    تكه اي بهشت توي دستش است
    خنده هاي كوچكش قيامتي ست
    دشمني هميشه در كمين اوست
    دشمنش، بد و حسود و لعنتي ست
    هاج و واج مانده روي اين زمين
    او فرشته اي غريب و پاپتي ست

    *
    اين فرشته راستش خود تويي
    قصه فرشته ات حكايتي ست
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    تاحیاتخلوتخدا

    می روی سفر ! برو، ولی
    زود برنگرد
    مثل آن پرنده باش
    آن پرنده اي كه رو به نور كرد
    می روی، ولی به ما بگو
    راه این سفر چه جوری است؟
    از دم حیاط خانه ات
    تا حیاط خلوت خدا
    چند سال نوری است؟
    راستی چرا مسیر این سفر
    روی نقشه نیست؟
    شاید اسم این سفر که می روی
    زندگی ست!

    ***
    جز دلت که لازم است
    هیچ چیز با خودت نمی بری
    نبر ولی
    از سفر که آمدی
    راه با خودت بیار
    راه های دور و سخت

    ***
    خسته ایم از این همه
    جاده های امن و راه های تخت

    ***
    می روی سفر برو، ولی
    زود بر نگرد
    مثل آن پرنده باش
    آن پرنده ای که عاقبت
    قله سپید صبح را
    فتح کرد.
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    دنیاییازاکلیلوپولک


    ما بچه ها اهل زمینیم
    اما زمین دنیای ما نیست
    این یک وجب دنیای خاکی
    تا آخرش هم جای ما نیست
    دنیای خالی از گل سرخ

    ***
    دنیای سنگ و سد و دیوار
    دنیای آدم های بد جنس
    گرگ بد و روباه مکار

    ***
    اینجا " علی بابا" غریبه است
    اینجا " عمو نوروز" تنهاست
    طفلک " ننه سرمای" قصه
    در چشم هایش غصه پیداست

    **
    انگار یک جادوگر پیر
    با یک عصای سحر آمیز
    باغ قشنگ قصه ها را
    دنیای ما را ، کرده پاییز

    ***
    دنیای ما پر بود از شور
    از قصه شنگول و منگول
    از بزبز قندی که جنگید
    با گرگ ها ، با گله غول

    ***
    مرغی که گنـد از طلا داشت
    آن جوجه های پرحنایی
    یک قسمت از دنیای ما بود
    بزهای زنگوله طلایی

    ***
    دنیای ما جا می شد انگار
    در تیله چشم عروسک
    کاغذ کشی و گوی رنگی
    دنیایی از اکلیل و پولک

    ***
    دنیای ما یک روز گم شد
    در کهکشان راه شیری
    کاش ای خدا می شد که آن را
    تا هیچوقت از ما نگیری
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    کولهپشتیاتکجاست؟


    کوله پشتی ات کجاست؟
    کفش کوه و کیسه خواب
    بادگیر و قمقمه
    یک کمی غذا و آب

    ***
    راه ، خاک ، خستگی
    دره، تنگه ، چشمه، رود
    قله، آرزو، امید
    سنگ و صخره و صعود

    ***
    بچه ها! در این سفر
    کوله را سبک کنید
    توشه مهم ماست
    مهربانی و امید

    ***
    بچه ها! خدا خودش
    سر گروه ما شده
    می رویم و راهمان
    از زمین جدا شده

    ***
    آخرین پناهگاه
    روی قله خداست
    راستی فرشته ها!
    قله خدا کجاست؟

    ***
    خیمه می زنیم ما
    رو به قله های نور
    از زمین ولی چقدر
    دور دور دور دور

    ***
    مانده روی کهکشان
    رد پای بچه ها
    رفته رفته ، رفته اند
    تا سپیده ، تا خدا
     

    Monika_m

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/23
    ارسالی ها
    5,704
    امتیاز واکنش
    16,771
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    آنفرشتهکو؟


    يک فرشــــــــته داشت می دويد
    توی کوچــــــــه های آســــــمان
    روی سنگـــــفرش کهکـــــــشان
    می دويد و هرکجا که می رسيد
    با گچ ستاره ها
    عکس يک شـــــــهاب می کشيد
    ***
    می دويد و خنــــده هاش نور بود
    غصــــــه را بلـــــــــــد نبـــــــود
    غصــــــه از بهشـــــت دور بــود
    می دويد و بوی رفتنش عجيب بود
    رد پايش از شکوفه های سيب بود
    ***
    می دويد و ناگهان
    دامنش به ابرها گرفت و ليز خورد
    از کــــــنار خانه خدا چکــــــــــــيد
    قطــــره قطــــره روی خاک مــرد
    هيچکـــــــس ولـــــــــی نگفت
    آن فرشته ای که می دويد کــــو!
    ***
    جای او چقدر خالی است
    آی ای خدا ؛ تو لا اقل بگو.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا