شعر اشعار قیصر امین پور

  • شروع کننده موضوع my dream
  • بازدیدها 5,335
  • پاسخ ها 284
  • تاریخ شروع

I.MehrDãd

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/31
ارسالی ها
13,289
امتیاز واکنش
163,097
امتیاز
1,321
سن
21
محل سکونت
جـَهَنَم
تو را به راستی

تو را به رستخیز

مرا خراب کن

که رستگاری و درستکاری دلم

به درستکاری همین غم شبانه بسته است

که فتح آشکار من

به این شکستهای بی بهانه بسته است
 
  • پیشنهادات
  • I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    ببین بر پرده خشکیده

    شقایقهای پژمرده

    کنار نرده افتاده

    دو گلدان ترک خورده

    فقط بال و پری خونین

    به جا مانده است بر گنبد

    فقط گهواره ای خالی

    به دست باد می جنبد

    گلوی حوض خشکیده

    تمام ماهیان مرده

    ببین این دفتر پاره

    همین دیروز خط خورده

    ببین بر پشت بام آنجا

    سقوط بادبادک را

    ببین درهای وهوی باد

    سکوت آن عروسک را

    برای این عروسکها

    در این شبهای تنهایی

    نمی خواند به غیر از باد

    کسی آهنگ لالایی
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    دیروز

    ما زندگی را

    به بازی گرفتیم

    امروز

    او ما را

    فردا؟
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد

    آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد

    گویی که آسمان سر نقطی فصیح داشت

    با رعد سرفه های گران سـ*ـینه صاف کرد

    تا راز عشق ما به تمامی بیان شود

    با آب دیده آتش دل ائتلاف کرد

    جایی دگر برای عبادت نیافت عشق

    آمد به گرد طایفه ی ما طواف کرد

    اشراق هر چه گشت ضریحی دگر نیافت

    در گوشه ای ز مسجد دل اعتکاف کرد

    تقصیر عشق بود که خون کرد بی شمار

    باید به بی گناهی دل اعتراف کرد
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید

    مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

    محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید

    خطوط منحنی خنده را خراب کنید

    طنین نام مرا موریانه خواهد خورد

    مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید

    دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم

    مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید

    در انجماد سکون پیش از آنکه سنگ شوم

    مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید

    مگر سماجت پولادی سکوت مرا

    درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید

    بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

    اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    دلم قلمرو جغرافیای ویرانی است

    هوای ناحیه ی ما همیشه بارانی است

    دلم میان دو دریای سرخ مانده سیاه

    همیشه برزخ دل تنگه ی پریشانی است

    مهار عقده ی آتشفشان خاموشم

    گدازه های دلم درد های پنهانی است

    صفات بغض مرا فرصت بروز دهید

    درون سـ*ـینه ی من انفجار زندانی است

    تو فیض یک اقیانوس آب آرامی

    تو فیض یک اقیانوس آب آرامی

    سخاوتی که دلم خواهشی بیابانی است
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    حرفهای ما هنوز ناتمام

    تا نگاه می کنی

    وقت رفتن است

    باز هم همان حکایت همیشگی

    پیش از آن که با خبر شوی

    لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود

    آی

    ای دریغ و حسرت همیشگی

    ناگهان

    چقدر زود

    دیر می شود.
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    با گریه های یکریز

    یکریز

    مثل ثانیه های گریز

    با روزهای ریخته

    در پای باد

    با هفته های رفته

    با فصلهای سوخته

    با سالهای سخت

    رفتیم و سوختیم و فرو ریختیم

    با اعتماد خاطره ای در یاد

    اما آن اتفاق ساده نیفتاد.
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    در کتاب چار فصل زندگی

    صفحه ها پشت سر هم می روند

    هر یک از این صفحه ها یک لحظه اند

    لحظه ها با شادی و غم می روند

    آفتاب و ماه یک خط در میان

    گاه پیدا گاه پنهان می شوند

    شادی و غم نیز هر یک لحظه ای

    بر سر این سفره مهمان می شوند

    گاه اوج خنده ی ما گریه است

    گاه اوج گریه ی ما خنده است

    گریه دل را آبیاری می کند

    خنده یعنی این که دل ها زنده است

    زندگی ترکیب شادی با غم است

    دوست می دارم من این پیوند را

    گرچه می گویند :شادی بهتر است

    دوست دارم گریه با لبخند را
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    غنچه با دل گرفته گفت:

    زندگی

    لب ز خنده بستن است

    گوشه ای درون خود نشستن است

    گل به خنده گفت:

    زندگی شکفتن است

    با زبان سبز راز گفتن است

    گفت و گوی غنچه و گل از درون باغچه

    باز هم به گوش می رسد

    تو چه فکر می کنی؟

    راستی کدام یک درست گفته اند؟

    من که فکر می کنم

    گل به راز زندگی اشاره کرده است

    هر چه باشد او گل است

    گل یکی دو پیرهن

    بیشتر ز غنچه پاره کرده است.
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا