شعر اشعار قیصر امین پور

[I.MehrDãd]

دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی

بالی به هوای دانه ی ما نزدی

دیری است دلم چشم به راهت دارد

ای عشق!سری به خانه ی ما نزدی

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

ی عشق زمین و آسمان آیه ی توست

بنیاد ستون بی ستون پایه ی توست

چون رهگذری خسته که می آساید

آسایش آفتاب در سایه ی توست

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

در خوابهای کودکی ام

هر شب طنین سوت قطاری

از ایستگاه می گذرد

دنباله ی قطار

انگار هیچگاه به پایان نمی رسد

انگار بیش از هزار پنجره دارد

و در تمام پنجره هایش

تنها تویی که دست تکان می دهی

آنگاه

در چارچوب پنجره ها

شب شعله می کشد

با دود گیسوان تو در باد

در امتداد راه مه آلود

در دود

دود

دود

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

تکیه داده ام

به باد

با عصای استوایی ام

روی ریسمان آسمان

ایستاده ام

بر لب دو پرتگاه ناگهان

ناگهانی از صدا

ناگهانی از سکوت

زیر پای من

دهان دره ی سقوط

باز مانده است

ناگزیر با صدایی از سکوت

تا همیشه

روح برزخ دو پرتگاه

راه می روم

سرنوشت من سرودن است!

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

گلبو!

باران

با بوی بـ..وسـ..ـه های تو می بارد

با بوی خیس یاس

با بوی بوته های شب بو

بابونه و بنفشه و مریم

محبوبه های شب

گلبو!

گلخانه ی جهان

خالی است

لبریز بوی نام تو بادا

باد!

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

گلهای خانه تو را می شناسند

و با طنین خوش گام تو آشنایند

وقتی به سروقتشان می روی

وقتی که با ناز

دستی به روی سروگوششان می کشی

یا آبشان می دهی

هم ساقه های بنفشه

با احترام و تواضع

سر در گریبان فرو می برند

هم حسن یوسف

تمام جمال خودش را نشان می دهد

هم شمعدانی

با مهربانی

دستی برایت تکان می دهد

حتی گل کاغذی هم

با گام موسیقی خنده هایت

در دفتر شعر من می شکوفد

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

اینجا همه هر لحظه می پرسند :

حالت چطور است؟

اما کسی یک بار

از من نپرسید:

بالت.......

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

وقتی که بالهای سراسیمه

باد را

غربال می کنند

ورد کفشهای کتانی را

از خاک تا ستاره

تا آفتاب

دنبال می کنند

از ماه

بوی کتان سوخته می آید

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

ای درخت آشنا

شاخه های خویش را

ناگهان کجا

جا گذاشتی؟

یا به قول خواهرم فروغ:

دستهای خویش را

در کدام باغچه

عاشقانه کاشتی؟

این قرارداد

تا ابد میان ما

برقرار باد

چشمهای من به جای دستهای تو

من به دست تو

آب می دهم

تو به چشم من

آبرو بده

من به چشمهای بی قرار تو

قول می دهم:

ریشه های ما به آب

شاخه های ما به آفتاب می رسد

ما دوباره سبز می شویم

دانلود رمان های عاشقانه

 

[I.MehrDãd]

وقتی

آن دستهای بی سر انجام

لبخندهای رو به فردا را

از شاخه چیدند

و سیبهای سبز

در باغهای رو به باران

بر خاک افتادند

تنها رگبرگهای رو به زردی را

از چشم ما دیدند

دانلود رمان های عاشقانه