شعر اشعار ویژه شهدا و دفاع مقدس !

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
سخن، کدام سخن، التیام درد من است؟
کدام واژه جواب سلام سرد من است؟

سلام من که در آشوب فتنه‎ها یخ کرد
به لطف اهل هوا، اصل ماجرا یخ کرد

به لطف باد هوا، قد سروها خم شد
به یمن فتنه دنیا، بهای ما کم شد

سلام من که سلام فرشتگان خداست
‫سلام من که به دور از محاسبات شماست‬

به لطف اهل هوا رودخانه طغیان کرد
نگاههای تاسف مرا به زندان کرد

مرا که حبس کنی، خود اسیر خواهی شد
مرا که دور کنی، دور و دیر خواهی شد

کسی نگفته و مانده است ناشنیده کسی
منم شبیه کسی، آنکه خواب دیده کسی

منم شمایل داغی که شرقیان دیدند
گلی که در شب آشوب، غربیان چیدند

منم شبیه به خوابی که این و آن دیدند
برای این همه مهپیکر جوان دیدند

منم که با سند زخم اعتبار خود ام
منم که چهرهی تاریخی تبار خود ام

مرا مفاهمه با دیوها نیازی نیست
که چسب بر سر این زخم، امتیازی نیست

شبیه سوختن ایل داغدار خود ام
منم که با سند زخم اعتبار خود ام

پری نموده و بر پرده‎ها فریب شده
فریب غرب مخور کاینچنین غریب شده

ستاره‎ها و پری‎های سینما منگر
به چشم غارنشینان چنین به ما منگر

دروغ این همه رنگش تو را ز ره نبرد
شلوغ شهر فرنگش دل تو را نخرد!


سخن مگو که چنین و چنان به زاویه‎ها
مرو به خیمه‎ی تاریک این معاویه‎ها

مبر حکایت خانه به کوی بیگانه
مگو به راز، به دیوان، حکایت خانه

مگو که دانه به دامم چرا نمی پاشید؟
که خیرخواه شمایان منم ، مرا باشید

مگو که دانه بپاشید تا که دام کنم
به ضرب شصت طمع، کار را تمام کنم

که فوج‎های کبوتر به بام من بپرند
که دسته‎های عقابان به کام من بپرند

به دستیاری‎تان، بازها به دست آیند
به دست باز بیایید تا به دست آیند

دگر نه بازی ما را کسان خراب کنند
چو دست‎های مرا باز انتخاب کنند

اگرچه درد زیاد است و حرف‎ها تلخ است
بهل که بگذرم از شکوه، ماجرا تلخ است

اگرچه حرف زیاد است و حرف شیرین است
ببین به چهره ی من برد-بردشان این است

ببین به من که برای جهان چه می‎خواهند
برای این همه پیر و جوان چه می‎خواهند

برای پیری این کودکان چه می‎خواهند
منم بلاغت تصریح آنچه می‎خواهند

گمان مبر که من سوخته ز مریخم
خلاصه‎ی همه بغض‎های تاریخم

بگو به دشمن تا گفتگو به من آرد
پی مذاکره بگذار رو به من آرد

من این جماعت پر حیله را حریف‎ترم
که در مذاکره از دوستان ظریف‎ترم

ز خنده‎های شما اخم من جمیل‎تر است
منم دلیل شما، زخم من جلیل‎تر است

بایست! قوت زانوی دیگران مطلب!
به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب!

به ضربه‎ی سم اسبان، به روز جنگ قسم
به لحن داغ‎ترین خطبه تفنگ قسم

که جز سپیده‎ی شمشیر، صبحی ایمن نیست
چراغ‎های توهم همیشه روشن نیست

کجا به بره دمی گرگ‎ها امان دادند؟
کجا که راهزنان گل به کاروان دادند؟

مگر نه شیوه فرعون‎شان رجیم‎تر است
در این مناظره، موسای تو کلیم‎تر است؟!

مکن هراس ز من، نامه‎ی امان توام
چراغ شعله‎ور خوشـی‌ جاودان توام

به دیدگان وصالی در این فراق نگر
به «کودکان هیولایی» عراق نگر

بگو به هر که، به آنان که بی‎تمیزترند
نه کودکان تو پیش «سیا» عزیزترند!

نه از سفید و سیا قوم برگزیده تویی
به یمن سوختن من چنین رهیده تویی

نه کدخدا به تو این قریه رایگان داده
به خط خون من این مرز را امان داده

مرا که خط بزنی خود به خاک می‎افتی
بدون من تو به چاه هلاک می‎افتی

نه چشم مـسـ*ـت تو شرط ادامه‎ی صلح است
دهان سوخته‎ام قطعنامه‎ی صلح است

اگر چه در شب غوغا صدام سوخته است
گمان مبر تو که دست دعام سوخته است

به بوق بوق به هر سو چنین دروغ مگو
حیا کن از نفسم، هـ*ـر*زه را به بوق مگو

وگرنه مصر عزیزان، اسیر ذلت چیست؟
عراق و مغرب و مشرق، مریض علت کیست؟

کنون که غرقه‎ی لطفم، مرا سراب ببین
مرا در آینه‎ی رجعت آفتاب ببین

شهید عشق شو از این تفنگ‎ها مهراس
سوار می‎رسد، از طبل جنگ‎ها مهراس

جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش
یمن اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش!

ابوذر است ز لبنان که نعره سر کرده
ابوذز است که گردان به شام آورده

ابوهریره پی لقمه‎ای «مضیره» مرو
نگر به نسل شهیدان از این عشیره مرو

به هفت خط بلا، حرف مکر و حیله مزن
مشو حرامی و راه از چنین قبیله مزن

مشو حرامی و این عشق را تمام مکن
شکوه اینهمه خون را چنین حرام مکن

مرا بهل که همان داغدار خود باشم
به جای خود بنشین، تا به کار خود باشم

کسان که بر سر اسلام شعله انگیزند
بتا کدام خلیلی، که بر تو گل ریزند؟!

تو از کدام نبی و وصی، دلیل‎تری؟
تو از کدام خلیل خدا ، خلیل‎تری؟!

چه گویمت که از این بیشتر نباید گفت!
به گوش بت‎کده غیر از تبر نباید گفت

به گوش بت‎کده غیر از تبر نباید گفت
چه گویمت که از این بیشتر نباید گفت!

جهان غبار شد از فتنه دیده باز کنید
از این هجوم به درگاه او نیاز کنید

غبار گاهی آیینه‎ی شناخت اوست
غبارها خبر دلنشین تاخت اوست

به چشم سوخته دیدم که یار می آید
خبر رسیده به هر جا : سوار می آید


تو هم دو روز شبانی اسیر خواب مشو
ذلیل وعده‎ی بی‎معنی سراب مشو

بیاب چوبی و بر قله پاسبانی کن
بهوش بر رمه‎ی کوه‎ها شبانی کن

که بر دهانه‎ی آتش‎فشان مقام شماست
در آستانه‎ی آتش‎فشان مقام شماست
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242


    توبه کردم ننویسم ، اما دل دوباره تنگه
    داره باز هوای جبهه ، به یاد روزای جنگه

    توبه کردم ننویسم ، نگم از حرفای کهنه
    اما دل آروم نداره ، بحث ترکش و تفنگه

    توبه کردم ننویسم ، ناراحت نشین جوونا
    میگم از چادر و سنگر ، جایی که تاریک و تنگه

    میگم از خط مقدم ، آتیش و رگبار دشمن
    میگم از روزای گرمی ، که حال و هواش قشنگه

    میگم از روزای دوری ، که باهاش فاصله داریم
    میگم از وحدت اونجا ، دلاشون همه یه رنگه

    اما اینجا توی این شهر ، یه عده مارو سوزوندند
    عده ای که کم اند اما ، قلبشون یه تیکه سنگه

    اونایی که نمیدونن سر دعوا با کی دارند
    حرفاشون آماده مثل : تیر تو لوله ی تفنگه

    اونایی که میسوزونن دل جانبازای مارو
    جانباز بیچاره ای که درد دلهاش با سُرنگه !

    جانبازی که بستری شد ، یه عمری تو بیمارستان
    جانبازی که تو دماغش ، همیشه چندتا شیلنگه !

    خستم از اهل زمونه ، بدونید دلم گرفته
    سرتون رو درد نیارم ، روی قلبم جای چنگه

    توی این دنیای فانی ، نکته ایست باریکتر از مو!
    " هر کسی با شهدا موند ، بدونید بچه زرنگه "


     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    جاده مانده است و من و این سر باقیمانده
    رمقی نیست در این پیکر باقیمانده

    نخلها بی سر و شط از گل و باران خالی
    هیچکس نیست در این سنگر باقیمانده

    گر چه دست و دل و چشمم همه آوار شده
    باز شرمنده ام از این سر باقیمانده

    روز و شب گرم عزاداری شب بوهاییم
    من و این باغچه پرپر باقیمانده

    پیشکش باد به یکرنگیت ای مرد ترین
    آخرین بیت در این دفتر باقیمانده

    تا ابد مردترین باش و علمدار بمان
    با تو ام ای یل نام آور باقیمانده
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    رفته بودم سفری سمت دیارشهدا


    كه طوافی بكنم گرد مزار شهدا


    به امیدی كه دل خسته هوایی بخورد


    متبرك شود از گرد و غبار شهدا


    هرچه زد خنجر احساس به سرچشمه ی چشم


    شرمگینم كه نشد اشك نثار شهدا


    خشكی چشم عطش خورده از آنجاست كه من


    آبیاری نشدم فصل بهار شهدا


    چون نشد شمع كه سوز دل سنگ شب عشق


    كاش می شد كه شود سنگ مزار شهدا


    آخرین خط وصایای دل من این است

    كه به خاكم بسپارید کنار شهدا
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    من عاشق این خانه و این آشیانم
    شیدای هر سرباز بی نام و نشانم
    قدقامت هر رکعتم در خلوت عشق
    یعنی که با نسل شهیدان هم زبانم
    در مسلخ بیگانه دیدیم و شنیدیم
    فریاد شاهد را که فریاد زمانم
    ای هموطن ! تو قامت سرو شهیدی
    با من بخوان این آیه که فخر جهانم
    یاد شهیدان ! این خداجویان صحرا
    همواره جاری در فراسوی روانم
    عاشق نمی میرد ! گدا یا شاه و درویش
    من هم گدای هر شهید لامکانم
    باید گرامی داشت نام و راه او را
    باشد که فردایم شود او سایه بانم
    چون واژه ی شیرین و زیبای شهادت
    جاری شود در تار و پودِ استخوانم :
    انگیزه های بی خدایی کی تواند !
    ما را بترساند اگر من پاسبانم
    جای شهیدان ! آسمانِ سـ*ـینه ی دوست
    من با همین رویای خوش در آسمانم
    شکر و سپاس از هر شهیدی تا قیامت
    یعنی که من هم تشنه ی این امتحانم
    صاحب به عمق جان سرود ای سربداران
    راه شما تا صبح محشر آرمانم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242

    بسيجي​
    بسيجي فارغ التحصيل عشق است

    بسيجي آيه ي تكميل عشق است

    به روي صفحه ي شطرنج گيتي

    بسيجي رخ ، وزير و فيل عشق است
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    سلام بر سپاه بدر

    ای غریب در وطن
    مرد جنگهای تن به تن
    دل بریده از تمام زندگی
    بی نشان و بی کلام وبی سخن
    ای غریبه با غرور و های و هوی
    ای شهید بی پلاک و بی کفن
    ای برادر عزیزمن
    ......

    جمعی سپاه بدر


    پاسدار شیعه در نجف وکربلا
    پاسبان شیعه هر کجا که هست
    در حلب یا دمشق
    کاظمین و سامرا
    راهبان راهیان اربعین
    در تمام طول راه
    بی نشان و بی مکان و بی زمان
    روز و شب پشت بوته های خار
    گرم و سرد زیر تیغ سیمهای خاردار
    عاشقانه پشت نخلهای خاکی عراق
    در پناه کوه و دشت و اب وخاک
    اشنای هرچه درد و زخم وداغ
    دل گرفته از شما سراغ
    ای برادران خوب من

    جمعی سپاه بدر

    در کجای این جهان وحشی وغریب
    جان به کف گرفته اید
    راه را برتمام کفر بسته اید
    داعش وهر انکه دوستدار اوست
    گردنش شکسته اید

    ای سپاه بدر

    هر کجا که هست
    درپناه حق همیشه استوار
    تا ظهوران عزیز منتقم
    در تمام وسعت جهان
    پایدار و برقرار
    پایدار و برقرار
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    چـه کسی می گویــد:
    جـاذبـه رو به زمیـن استـــ ؟
    مـن کسانــی را دیـــدم،
    فـارغ از هــر کششــی،
    رفتـه انـد تـا بـالا . .
    تـا اوج . . .
    .
    .
    جــاذبه رو به خـــداستـــــــ . . .





     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    هم قد گلوله توپ بود
    گفتن : چه جوری اومدی اینجا ؟
    گفت : با التماس !
    گفتن : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟
    گفت : با التماس !
    به شوخی گفتن میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟
    لبخندی زد و گفت : با التماس !
    وقتی تکه های بدنشو جمع میکردن ، فهمیدم چقدر التماس کرده !!!
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو میکرد …
    پرسیدم : دنبال چی میگردی ؟
    گفت : سربند یا زهرا !
    گفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟
    گفت : نه ! آخه من مادر ندارم …

    ***
    به مادر قول داده بود بر می گردد …
    چشم مادر که به استخوان های بی جمجمه افتاد لبخند تلخی زد و گفت :
    بچه م سرش می رفت ولی قولش نمی رفت …
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا