شعر اشعار ویژه شهدا و دفاع مقدس !

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
مادر!

تو بر مزار شهید عزیز خویش

یک کاسه آب یخ

یک دسته گل بیار

زیرا که من هنوز در این خوابگاه خویش

لب تشنه حیاتم

دل تشنه وطن . . .
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    بسم رب الشهدا و الصدیقین:
    چه کسی می داند جنگ چیست؟
    چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
    چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا،
    به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟
    جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟
    به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟

    کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود.
    از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟
    آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده
    کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.

    کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟
    چه کسی در هویزه جنگیده؟
    کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
    چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
    نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
    چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟

    آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
    گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود
    و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن راسوراخ کرده وگذر می کند،
    حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟
    کدام گریبان پاره می شود؟
    کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
    و کدام کدام .............؟
    توانستید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:
    هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده مهران –
    دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود.
    معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟
    چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
    چگونه باید آنها را غسل داد؟
    چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
    چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم.
    چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟
    کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟
    به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟
    از خیال، از کتاب ، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت درکیفت می گذارد؟
    کدام اضطراب جانت را می خورد؟
    دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
    دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟
    صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن، پرستو شدن

    آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی
    تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟

    آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟
    هیچ می دانستی؟ حتما نه! ...
    هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی
    و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟
    با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟
    اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!
    اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی،
    اگر جعفر و عبدالله نیستی،
    لااقل حرمله مباش!
    که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
    من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد....
    پس بیاید حرمله مباشیم

    شهید احمد رضا احدی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    sidoiC_500.jpg
    همت همت ....مجنون

    حاجی صدای منو میشنوید
    همت همت..... مجنون
    مجنون جان به گوشم
    حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
    محاصره تنگ تر شده ...حاجي درجنگ نرم
    اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی....
    خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ....
    اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند....
    خیلی برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره ...
    عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده، بوی گـ ـناه می ده ...
    همـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــت جان

    فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ....
    حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گـ ـناه مشامتونو اذیت نکنه
    ولی کو اخوی گوش شنوا...
    حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه.......
    همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ....
    حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه
    کمک می خوایم حاجی .......
    به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــــــــــــــ ــــــــ برسونند
    داری صدا رو.......

    همت جان اينجاجنگ نرم است....مساله ايمان وافكارمان هست دعايمان كن ايمانمان دراين جنگ سقوط نكند
    چشمهاي دشمنان خيره به افكار وعمليات ما دراين جنگ است. ان شاالله پيروزميدان خواهيم بود.
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مرد آمده بود چیزی بگوید
    سرفه امانش نداد
    چه میتوانست بگوید
    وقتی تمامِ فهمِ شهر از جانباز
    سهمیه دانشگاه است
    و اسم یک کوچه...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ای تیر اَمرداد رها از کف آرش رویین تنِِ تنها شده از نسل سیاوش

    تا کور شود چشم شغادینۀ تهمت
    بر اسب تهمتن بزن و بگذر از آتش

    اروند ترین روح من ای روح خلیجی
    ای گرمی بی واهمه ای شرجی سرکش

    خورشید در امواج گهر در گهر تو
    قرنیست که پنهان شده چون تیر به ترکش

    دست تو در ایثار بسیجیده تر از ابر
    از چشم تو دریا هیجانیست مشوّش

    اسفند که باشی نفست رمز بهار است
    اینطور گلستان شده آوازۀ آتش

    رقـ*ـص تو چنین بر سر آتش شده یک عمر
    الگوی گل اندر گل رندان بلاکش

    از چلّۀ جان رستی و سر حدّ بهاری
    چون تیر امرداد رها از کف آرش

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    پنج سالم بود
    خواهرم مرا در کمد انداخت و در را قفل کرد
    به او فحش دادم
    و با خود فکر کردم :



    او بی رحم ترین خواهر دنیاست !
    در تاریکی گریه کردم
    بیهوش شدم
    به هوش آمدم
    سربازان خواهرم را کشته بودند ...

    " احسان افشاری "
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    برای پدر سه شهید خلبان و غواص و مفقودالاثر
    ....

    اوّلی
    میان آسمان پرنده شد
    سوخت آنچه داشت بال و پر.
    اوّلی
    که جای بـ..وسـ..ـه اش هنوز
    گرم مانده روی شانه ام .
    اوّلی
    که خالی است
    از صدای "آمدم پدر! سلام "ش آشیانه ام.

    دوّمی
    شاه ماهی شهید آب شد.
    تشنه
    روسفید آب شد .
    دوّمی
    که موج موج شط؛ شبی
    گور و گاهواره شد برای او.
    دوّمی
    که مانده روی روح آب
    سرخ
    ردّپای او...


    سوّمی
    در مشام من نسیم غربت جنوب شد.
    سوّمی
    که آفتاب صبح "فکه" بود
    روی تپه ها برابرم به گفتگو نشسته است
    - با پلاک خونی اش به دست
    کهنه چفیه اش به گردن کبود -
    سوّمی
    که مثل عطر گل
    هم نبود و بود.
    سوّمی
    که - خوب شد –
    صبح
    بین اشک و آفتاب دیدمش
    بعد هم غروب شد...


    #

    داغ
    این سه داغ را شکیب اگرچه بیشتر نداشتم
    حیف
    بیش ازین پسر نداشتم...
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    نشستم، حالم آشوبه
    رو خاکت اشک باریده
    شده تعبیر اون خوابی
    که مادر قبل ها دیده2

    تو این دنیای سردرگم
    تو خورشید منی بابا
    به تیغ شب نمی میری
    همیشه «روشنی» بابا

    سپاه شب گمون کرده
    تو دستامون چراغی نیست
    یه روزی تازه می فهمن
    «شهادت» اتفاقی نیست

    عجیبه بعضیا میگن
    جدل با مکر افراطه
    بیا توجیه کن شاید
    بفهمن گرگ بدذاته

    بگو لبخند کرکس ها
    دلیل چشم پوشی نیست
    چرا برخی نمی فهمن
    که حق ما...
    ... فروشی نیست!

    بگو هیهات از راهی
    که از عزت جدا باشه
    خدای ما نمیذاره
    که شیطان، کدخدا باشه

    ***

    ترور یعنی که ترسیدن
    تبرها غافل از ریشه
    از اینکه خاک تو دشتِ
    هزاران «مصطفی» میشه

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    علی گیاهی
    ========

    2رباعی برای شهدا
    ........

    از هجــــرت لاله قلب چاکی مانده است
    یک قصه ی تلخ و دردناکی مانده است



    بایـــد که تو را در آسمانــها جویــــــید
    درخاک فقـــــط از تو پلاکی مانده است



    /////////////////////////////////


    مادر شدم و جان به فدایت کردم
    با مکتب عشـــــق آشنایت کردم

    درروز نبــرد کولبــــــارت بستم

    عازم به دیار جبهه هایــت کردم



    ........
    امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست .
    مقام معظم رهبری
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    خاکبوس همه ی شهیدان

    میان خاک سر از آسمان در آوردیم

    چقدر قمری بی آشیان در آوردیم

    وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم

    چقدر خاطره ی نیمه جان در آوردیم

    چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر

    چقدر آینه و شمعدان در آوردیم

    لبان سوخته ات را شبانه از دل خاک

    درست موسم خرما پزان در آوردیم

    به زیر خاک به خاکستری رضا بودیم

    عجیب بود که آتشفشان در آوردیم

    به حیرتیم که ای خاک پیر با برکت

    چقدر از دل سنگت جوان در آوردیم

    چقدر خیره به دنبال ارغوان گشتیم

    زخاک تیره ولی استخوان در آوردیم

    شما حماسه سرودید و ما به نام شما

    فقط ترانه سرودیم - نان در آوردیم -

    برای این که بگوییم با شما بودیم

    چقدر از خودمان داستان در آوردیم

    به بازی اش نگرفتند و ما چه بازی ها

    برای این سر بی خانمان در آوردیم

    و آب های جهان تا از آسیاب افتاد

    قلم به دست شدیم و زبان در آوردیم

    شاعر : سعید بیابانكی

     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا