دوستای گلم سلام
بچه تا من همین الان دیدم پارت دفعه پیش نصفه ثبت شده:|
نگاه دانلود چرا اینجوری شدی:/
پارت تازه و ادیت شده تقدیم به همه دخترای گل که امروز روزشونه
[HIDE-THANKS]از صدای بلند در چشمام و باز کردم
چند لحظه طول کشید تا یادم بیاد کجام؟ چرا اینجام؟
صدای تینا بلندتر شد:
- لیلی... لیلی میشنوی؟
هنوز بی رمق و خسته بودم ولی با هر جون کندنی بود بلند شدم و درو باز کردم
تینا خودشو هل داد داخل و با دیدن صورتم متعجب و کشدار گفت:
- رنگ و روشو! این دیگه چه وضعیه؟ درو چرا قفل کردی؟
حتما رنگم پریده که اینطور میگه
تکیه زدم به دیوار
- فشارم پایینه فک کنم، شرمندم نگران شدی، ولی عادت دارم.
یکم نگام کرد و ناچار گفت:
- بیا بریم پایین، هم به این ریخت نزارت برسیم هم اینکه سارا زنگ زده گفت میاد دنبالت...
و همونطور راه افتاد و منم کشید
- یک ساعت دیگه میرسه!
پله های خونه کابوس بود برام، خیلی زیاد بودن و منم به شدت سرم گیج می رفت، دستم و بند دستش کردم:
- تینا جان من واقعا نمیتونم پله هارو بیام پایین حالم واقعا خوب نیست
اون بیچاره ام برگشت طرفم:
- عا...پـ...پس من یه چیز میارم بالا بخوری
- زحمتت می شه، گفتم که احتمالا فشارم افتاده
- برو بابا
و درهمون حالی که پایین می رفت به غرغراش ادامه داد:
- کشت مارو بااین حرفاش،خسته میشی، زحمتت میشه،راضی نبودم،مزاحم نباشم، نکشمتون، غش نکنین یه وقت، بیرون نزنه یوقت...
نتونستم نخندم به لحنش و اروم زدم زیر خنده همونجا رو پله ها نشستم و سرم رو تکیه دادم به نرده ها
خدا میدونه تا کی اینجام
تا کی سربارشونم
حق دارم اینارو بگم، عملا اومدم وسط خونه زندگی شون میگم میخوام بمونم
منی که حتی خونه سارا هم نموندم، تو سخت ترین دوران هم به چنگ و دندون خودم و سرپا نگه داشتم، روپای خودم موندم و غرورمو حفظ کردم، حالا چطور؟ چطور بمونم؟ چطور قبول کنم برای محافظت از خودم، دربرار اون ادم بی شرف، توخونه کسی پنهون شدم؟
چطور اخه؟
تو همین فکرا بودم که صدای پای کسی رو خیلی نزدیک در حال بالا اومدن شنیدم ولی
تا تجزیه و تحلیل کنم که این صدای پای زخمت متعلق به تینا نیست و پاشم و خودم رو جم کنم، خوده شخص جلوم ظاهر شد
کی میتونست باشه؟
این ادم با این قد و قواره کی میتونست باشه جز طاها؟
طاها بود
با همون قد بلند و هیکل چهارشونش جلوم وایساد
اونم انتظار نداشت منو اینجا ببینه
انقدری شکه شدم که نشد فوری بلند بشم
همون جا با اخمای درهمش بهم نگاه میکرد
یکهو به خودم اومدم، من.... روسری نداشتم.
فقط با همون حالم تونستم تند سلام بدم و بدو بدو برگشتم اتاق و درو بستم و بهش تکیه دادم
جیغ تو دهنی ای کشیدم و چندتا با مشت اروم کوبیدم تو سر خودم
اه...اه...گیج،کر،کور!
از خودم حرصم گرفت، اخه منی که همین اول کاریم گند زدم. چجوری میخوام چند ماه اینجا دوم بیارم؟ چطوری؟
صدای قدم های محکمش رو شنیدم که از پشت در اتاقم رد شد و رفت
- عه! لیلی
سریع درو باز کردم
- اینجام بیا[/HIDE-THANKS]
بچه تا من همین الان دیدم پارت دفعه پیش نصفه ثبت شده:|
نگاه دانلود چرا اینجوری شدی:/
پارت تازه و ادیت شده تقدیم به همه دخترای گل که امروز روزشونه
[HIDE-THANKS]از صدای بلند در چشمام و باز کردم
چند لحظه طول کشید تا یادم بیاد کجام؟ چرا اینجام؟
صدای تینا بلندتر شد:
- لیلی... لیلی میشنوی؟
هنوز بی رمق و خسته بودم ولی با هر جون کندنی بود بلند شدم و درو باز کردم
تینا خودشو هل داد داخل و با دیدن صورتم متعجب و کشدار گفت:
- رنگ و روشو! این دیگه چه وضعیه؟ درو چرا قفل کردی؟
حتما رنگم پریده که اینطور میگه
تکیه زدم به دیوار
- فشارم پایینه فک کنم، شرمندم نگران شدی، ولی عادت دارم.
یکم نگام کرد و ناچار گفت:
- بیا بریم پایین، هم به این ریخت نزارت برسیم هم اینکه سارا زنگ زده گفت میاد دنبالت...
و همونطور راه افتاد و منم کشید
- یک ساعت دیگه میرسه!
پله های خونه کابوس بود برام، خیلی زیاد بودن و منم به شدت سرم گیج می رفت، دستم و بند دستش کردم:
- تینا جان من واقعا نمیتونم پله هارو بیام پایین حالم واقعا خوب نیست
اون بیچاره ام برگشت طرفم:
- عا...پـ...پس من یه چیز میارم بالا بخوری
- زحمتت می شه، گفتم که احتمالا فشارم افتاده
- برو بابا
و درهمون حالی که پایین می رفت به غرغراش ادامه داد:
- کشت مارو بااین حرفاش،خسته میشی، زحمتت میشه،راضی نبودم،مزاحم نباشم، نکشمتون، غش نکنین یه وقت، بیرون نزنه یوقت...
نتونستم نخندم به لحنش و اروم زدم زیر خنده همونجا رو پله ها نشستم و سرم رو تکیه دادم به نرده ها
خدا میدونه تا کی اینجام
تا کی سربارشونم
حق دارم اینارو بگم، عملا اومدم وسط خونه زندگی شون میگم میخوام بمونم
منی که حتی خونه سارا هم نموندم، تو سخت ترین دوران هم به چنگ و دندون خودم و سرپا نگه داشتم، روپای خودم موندم و غرورمو حفظ کردم، حالا چطور؟ چطور بمونم؟ چطور قبول کنم برای محافظت از خودم، دربرار اون ادم بی شرف، توخونه کسی پنهون شدم؟
چطور اخه؟
تو همین فکرا بودم که صدای پای کسی رو خیلی نزدیک در حال بالا اومدن شنیدم ولی
تا تجزیه و تحلیل کنم که این صدای پای زخمت متعلق به تینا نیست و پاشم و خودم رو جم کنم، خوده شخص جلوم ظاهر شد
کی میتونست باشه؟
این ادم با این قد و قواره کی میتونست باشه جز طاها؟
طاها بود
با همون قد بلند و هیکل چهارشونش جلوم وایساد
اونم انتظار نداشت منو اینجا ببینه
انقدری شکه شدم که نشد فوری بلند بشم
همون جا با اخمای درهمش بهم نگاه میکرد
یکهو به خودم اومدم، من.... روسری نداشتم.
فقط با همون حالم تونستم تند سلام بدم و بدو بدو برگشتم اتاق و درو بستم و بهش تکیه دادم
جیغ تو دهنی ای کشیدم و چندتا با مشت اروم کوبیدم تو سر خودم
اه...اه...گیج،کر،کور!
از خودم حرصم گرفت، اخه منی که همین اول کاریم گند زدم. چجوری میخوام چند ماه اینجا دوم بیارم؟ چطوری؟
صدای قدم های محکمش رو شنیدم که از پشت در اتاقم رد شد و رفت
- عه! لیلی
سریع درو باز کردم
- اینجام بیا[/HIDE-THANKS]
آخرین ویرایش: