شعر زمستان (اشعار)

  • شروع کننده موضوع SHinee
  • بازدیدها 2,130
  • پاسخ ها 95
  • تاریخ شروع

SHinee

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,736
امتیاز واکنش
2,564
امتیاز
745
محل سکونت
شیراز
اندوه دست و دلباز ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------



قطره قطره
باران مینویسد : گل
نم به نم
دو دیده ی من مینویسد : تو !
چه سال پر باران غریبی
چه اندوه دست و دل بازی
که این گونه
سنگ به سنگ
سرم را میشکند، شکوفه میکند
و برگ به برگ
سرانگشتان مردهام را میتاسد، سیاه میکند ..
و خود همچون گیاهکی بی پناه
به باد سپرده میشوم
تا در زمهریر ذهن تو زندگی کنم، زاده شوم
هوهوی باد !


{ شیرکو بی کس }



 
  • پیشنهادات
  • SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    مردی عبور می کند از کوچه های کور ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    مردی عبور می کند از کوچه های کور
    جیبش پر از صدای زنی در دیار دور
    انگشت های لرزانش
    می چیند از لبان زنی نام خویش را
    در یک حیاط سرد قدیمی
    کاجی به کاج دیگر می گوید :
    - خم شو، نگاه کن
    دارد دوباره می آید
    باران و باز باران
    در کوچه ای صدای عصا محو می شود ..

    { عمران صلاحی }



     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    بوی باران ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    جامی از آب ازدستان ابری افتاد …
    گلی خیس شد
    کبوتری ترسید
    کودکی خندید
    ابر از همگی عذرخواهی کرد
    آسمان بوی باران می داد ..


    { مریوان وریا قانع }

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    در باران ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    کسی در باران نقش بازی نمی کند
    حتی خودپسندترین بازیگر هم می داند
    مردم غافلگیر شده
    تماشاگران خوبی نیستند ..


    { عباس صفاری }



     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    توقعی از تو ندارم !

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    منتظر نباش که شبی بشنوی ،
    از این دلبستگی های ساده دل بریده ام !
    که روسری تو را ،
    در آن جامه دان ِ قدیمی جا گذاشته ام !
    یا در آسمان ،
    به ستاره ی دیگری سلام کرده ام !
    توقعی از تو ندارم !
    اگر دوست نداری ،
    در همان دامنه دور ِ دریا بمان !
    هر جور تو راحتی ! بی بی باران !
    همین سوسوی تو
    از آنسوی پرده دوری ،
    برای روشن کردن ِ اتاق تنهائیم کافی ست !
    من که اینجا کاری نمی کنم !
    فقط, گهکاه
    گمان آمدن ِ تو را در دفترم ثبت می کنم !
    همین !
    این کار هم که نور نمی خواهد !
    می دانم که مثل ِ همیشه،
    به این حرفهای من می خندی !
    با چالهای مهربان ِ گونه ات ..
    حالا، هنوز هم
    وقتی به آن روزیهای زلالمان نزدیک می شوم،
    باران می آید !
    صدای باران را می شنوی ؟

    { یغماگلرویی }



     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    باران که گرفت ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    باران که گرفت غربتم را شستم

    دلتنگی تلخ عزلتم را شستم

    يک شب تو به خواب من مرا بوسيدی

    يک هفته ی بعد صورتم را شستم ..



     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    خیس یاد تو ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    92994243454034389703.jpg

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    روزی که باران گرفته بود ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    این چترِ زرد را تو ندیدهای
    روزی آن را برای بارانی خاص خریدم
    روزی که باران گرفته بود
    و یاد تو پاهایم را به خیابان برد
    و یادِ تو تنهایی را
    کفِ دستهایم گذاشت

    زیادهروی در پیادهروها
    هنوزم به جایی نرساندهست
    و خیالپروازیهایم تنها
    نبودنت را در ارتفاعِ بلندتری گریستهست

    سالها گذشتهست
    و این خورشیدِ چسبیده به سقفِ اتاق
    تنها توانسته زندگیام را به دو نیمه کند؛
    روزهای بارانیِ بعد از تو
    و روزهای معمولیِ بعد از تو ..




    { لیلا کردبچه }

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    آه دریاب مرا دلبر بارانی من ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    بی تو مهتاب شبی .. نه .. شب بارانی بود
    رشت، آبستن یک گریه ی طولانی بود

    راه می رفتم و هی خون جگر میخوردم
    در سرم فکر و خیالی که نمیدانی بود

    لشکر چادر تو خانه خرابی ها کرد
    چادرت چشمه ای از دوره ی ساسانی بود

    آه دریاب مرا دلبر بارانی من
    ای که معماری ابروی تو گیلانی بود

    توبه ها کردم و افسوس نمیدانستم
    آخرین مرحله ی کفر، مسلمانی بود

    همه ی مصر به دنبال زلیخا بودند
    حیف، دیوانه ی یک بـرده ی کنعانی بود ..


    { مرتضی عابدپور لنگرودی }

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    فردا حتما باران خواهد آمد ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    ميروي ، برميگردي ، قدم ميزني
    ما نشستهايم
    ما ساکت و خاموش نگاهت ميکنيم
    انگار بوي کبريت و کبوتر سوخته ميآيد
    ميگويي يک نفر اينجا
    اين گل سرخ را بوييده است
    يک نفر اينجا بوي بـ..وسـ..ـه ميدهد
    يکي از ميان شما خوابِ ستاره ديده است

    ما ميترسيم
    خاموشيم
    نگاهت ميکنيم
    فقط يکي از ميان ما آهسته ميپرسد
    سردت نيست ؟
    بفرما کنارِ سنگچينِ روشن رويا
    همهي ما اهلِ همين حواليِ غمگينيم
    نگرانِ آسمانِ اخمکردهي بيکبوتر نباش
    فردا حتما باران خواهد آمد

    ميروي ، برميگردي ، قدم ميزني
    ميگويي آب در اجاقِ روشن بريزيم
    آب در اجاقِ روشن ميريزيم
    ميگويي ديدنِ روشنايي خوب نيست
    شنيدنِ رويا بد است
    و باران به خاطر شماست که نميبارد ..

    ما ميترسيم
    خاموشيم
    نگاهت ميکنيم
    و ديگر کسي از ميانِ ما
    به سنگچينِ روشنِ رويا نميانديشد
    به کبوتر و کبريت
    به ارغوان و آينه نميانديشد

    برميخيزيم ، ميرويم ، برميگرديم
    و باز بعد از هزار سالِ تمام
    ترا و دريا را ميشناسيم

    برايت بـ..وسـ..ـه و باران آوردهايم
    نترس عزيزم ، نترس ..


    { سيد علي صالحي }

     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا