شعر اشعار فاضل نظری

Aster

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/11
ارسالی ها
2,803
امتیاز واکنش
45,910
امتیاز
956
محل سکونت
شمال
قفس باز

ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه می دانم مه می خواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم
کوتاهی عمر گل از بالا نشینی است
اکنون که می بینند خوارم در امانم
دلبسته ی افلاکم و پا بسته ی خاک
فواره ای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟
قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست، آیا می توتنم؟​
 
  • پیشنهادات
  • Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    ساده

    پر شد آیینه از گل های چینی
    آه از این جلوه های تزیینی
    گفته بودی چگونه می گریم
    به همین سادگی که می بینی
    سکه ی زندگی دو رو دارد
    گاه غمگین و گاه غمگینی
    شاخه های همیشه بالایی
    ریشه های همیشه پایینی
    عاقبت مهمان یک نفریم
    مرگ با طعم تلخ شیرینی​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    انی من انی تو

    شیدا تر از این شدن چگونه؟
    رسواتر از این شدن چگونه؟
    بیهوده به سرمه چشم داری
    زیبا تر از این شدن چگونه؟
    من پلک به دیدن تو بستم
    بیناتر از این شدن چگونه؟
    پنهان شده در تمام ذرات
    پیدا تر از این شدن چگونه؟
    ای با همه مثل سایه همراه
    تنها تر از این شدن چگونه؟
    عاشق شدم و کسی نفهمید
    رسوا تر از این شدن چگونه؟​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    همگی لیلی یک مجنونیم

    ما نه سقراط ، نه افلاطونیم
    منطق و فلسفه ی اکنونیم
    هر چه همرنگ جماعت بشویم
    باز هم وصله ی ناهمگونیم
    از تماشای انار لب روز
    سیر چشمیم ولی دلخونیم
    من و آیینه به هم محتاجیم
    من و آیینه به هم مدیونیم
    به طوافم مبر ای سرگردان
    ما از این دایره ها بیرونیم​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    کمترین فایده‌ی عشق

    راز این داغ نه در سجده ی طولانی ماست
    بـ..وسـ..ـه ی اوست که همچون مهر به پیشانی ماست
    شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
    باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست
    موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت
    کمترین فایده ی عشق پشیمونی ماست
    خانه ای بر سر خود ریخته ایم اما عشق
    همچنان منتظر لحضه‌ی ویرانی ماست
    باد پیغام رسان من و او خواهد ماند
    گر چه خود بی خبر از بـ..وسـ..ـه ی پنهانی ماست​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    حلقه‌ی دوزخ

    اگر چون رود می خواهد که با دریا بیامیزد
    بگو چون چشمه بر زانو گذارد دست و برخیزد
    به حرف دوستان از دست من دامن مکش هر چند
    به ساحل گفته اند از صحبت دریا بپرهیزد
    چه بیم از دیگران؟ در چشم مردم بـ..وسـ..ـه میگیرم
    که با این معصیت ها آبروی ما نمیریزد
    بیا سر در گریبان هم از دنیا بیاساییم
    مگر مارا خدا با هم در آن دنیا برانگیزد
    در این پیرانه سر سجاده ای دارم که میترسم
    خدا با آن مرا از حلقه ی دوزخ بیاویزد
    مرا روز قیامت با غمت از خاک می خوانند
    چه محشر می شود مـسـ*ـتی که از خواب تو بر خیزد​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    ان چشم اهو

    دین راهگشا بود و تو گمگشته ی دینی
    تردید کن ای زاهد اگر اهل یقینی
    آهو نگران است، بزن تیر خطا را
    صیاد دل از کف شده تا کی به کمینی؟
    این قدر میاندیش به دریا شدن ای رود
    هر جا بروی باز گرفتار زمینی
    مهتاب به خورشید نظر کرد و درخشید
    هر وقت شدی آینه کافیست ببینی
    ای عقل بپرهیز و مگو عشق چنان است
    ای عشق کجایی که ببینند چنینی
    هم هیزم سنگین سری دوز خیانی
    هم باغ سبک سایه ی فردوس برینی
    ای عشق! چه در شرح تو جز "عشق" بگویم
    در ساده ترین شکلی و پیچیده ترینی​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    پژواک

    بستن زلف رها سنگدی می خواهد
    دل شکستن همه جا سنگدلی می خواهد
    چون دلت حال مرا دید نپرسید چرا
    عشق بی چون و چرا سنگدلی می خواهد
    تو هم ای بخت ملامتگر ما باش ولی
    سرزنش کردن ما سنگدلی می خواهد
    کوه بودم همه ی عمر و نمی دانستم
    راه بستن به صدا سنگدلی می خواهد
    رود یک عمر مرا گفت بیا تا دریا
    سنگ ماندن به خدا سنگدلی می خواهد
    کربلا آمد و من حر گرفتار، بیا
    دل ندادن به بلا سنگدلی می خواهد
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    چتر

    اکنون که میل دوست به با من نشستن است
    تقدیر من چو گرد به دامن نشستن است
    شوق فناست یا عطش وصل؟ هر چه هست
    چون آب بر حرارت آهن نشستن است
    من سربلند غیرت خویشم در این مصاف
    تیغ رقیب لایق بر من نشستن است
    طوفان اگر فرو بنشیند عجیب نیست
    پایان بی دلیل دویدن نشستن است
    در راه عشق، تکیه به تدبیر عقل خویش
    با چتر زیر سایه ی بهمن نشستن است​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    بعد از ان

    از سخن چینان شنیدم آشایت نیستم
    خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
    سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست
    صخره ام، هر قدر بی مهری کنی می ایستم
    تا نگویی اشک های شمع از کم طاقتی است
    در خودم آتیش به پا کردم ولی نگریستم
    چون شکست آیینه حیرت صد برابر میشود
    بی سبب خود را شکستم تا ببینم چیستم
    زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
    کاش قدری پیش از این یا بعد از این میزیستم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا