شعر اشعار فاضل نظری

Aster

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/11
ارسالی ها
2,803
امتیاز واکنش
45,910
امتیاز
956
محل سکونت
شمال
ان دو برادر

تو که در فکر منی مرگ مرا سر برسان
انتظار همه را نیز به آخر برسان
همه پرورده ی مهرند و من آزرده ی قهر
خیر در کار جهان نیست تو هم شر برسان
لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد
به جگر سوختگان داغ برابر برسان
مردم از ماتم من شاد و من از غم خشنود
شادمانم کن و اندوه مکرر برسان
مرگ یا خواب؟ چقدر این دو برادر دورند
مژده ی وصل برادر به برادر برسان​
 
  • پیشنهادات
  • Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    سر بسته

    ماه خندید به کوتاهی شعر و شعفم
    دست بردم به تمنا و نیامد به کفم
    کشش ساحل اگر هست چرا کوشش موج
    جذبه ی دیدن تو میکشد از هر طرفم
    راه تردید مسیر گذر عاشق نیست
    چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم؟
    پدرانم همه سرگشته ی حیرت بودند
    من اگه راه به جایی ببرم نا خلفم
    زخم بیهوده مزن سـ*ـینه ام از قلب تهی است
    بهتر آن است که سربسته بماند صدفم​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    چهار اینه

    اما کم و بسیار چه یک بار چه صد بار
    تسبیح تو ای شیخ رسیده است به تکرار
    سنگی سر خود را به سر سنگ دگر زد
    صد مرتبه بردار سر از سجده و بگذار
    از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدم
    آخر نه به اقرار رسیدم نه به انکار
    در وقت قنوتم به کف آیینه گرفتم
    جز رنگ ریا هیچ نمانده است به رخسار
    تنهایی خود را به چهار آینه دیدم
    بیزارم، بیزارم، بیزارم، بیزار
    ای عشق مگر پاسخ این فال تو باشی
    مشت همه را باز کن ای کاشف اسرار​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    تهمت ابرو

    گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی
    کو رفیق راز داری؟ کو دل پر طاقتی؟
    شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
    شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی
    تا نسیم از شرح عشقم با خبر شد مـسـ*ـت شد
    غنچه ای در باد مـسـ*ـت پر پر شد ولی کو غیرت
    گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره مان
    دور باد از خرمن ایمان عاشق آفت
    روز هایم را یکایک دیدم و دیدن نداش
    کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی
    بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد
    باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی
    من کجا و جرات بوسیدن لب های تو
    آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    سرزنش

    تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن
    آه این منم ای آینه، کم سرزنشم کم
    آن روز که من دل به سر زلف تو بستم
    دل سرزنشم کرد تو هم سرزنشم کن
    ای حسرت عمری که به حال هدر شد
    در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن
    یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم
    این بار قدم روی قدم سرزنشم کن
    من سایه ی پنهان شده در پشت غبارم
    آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    رازدان

    ما را برای رونق بازار میخواهی
    ای باغبان تا چند گل را خوار می خواهی
    اسفند و فرورئین ما فرقی نخواهد داشت
    تقویم را بیهوده در تکرار می خواهی
    پاداش حرف حق زدن جز سر بلندی نیست
    تا کی مرا از زندگی بیزار میخواهی
    ای عشق، ای سنگ صبور روز های من
    امشب خودت هم محرم اسرار می خواهی​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    از تماشای تو

    دلم دریا به دریا
    از تماشای تو میگیرد
    دلم دریاست اما از تماشای تو میگیرد
    جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب
    جهان رنگ تماشا از تماشای تو میگیرد
    نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید
    طبیعت سهم خود را از تماشای تو میگیرد
    مگو سیاره ها بی هوده بر گرد تو میگردند
    که این تکرار معنا از تماشای تو میگیرد
    تو تنها با تماشای خود از آیینه خوشنودی
    دل آیینه تنها از تماشای تو میگیرد
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    حباب

    هر چه در تصویر خود بهتر نگاه انداختم
    بیشتر آیینه را در اشتباه انداختم
    زندگی تصویر بود ای عمر برگردان به من
    سنگ هایی را که در مرداب و ماه انداختم
    عشق با من نا برادر بود چون عاقل شدم
    یوسف خود را به دست خود به چاه انداختم
    تا دل پرهیزکارم را ببینم توبه کار
    با شعف خود را در آغـ*ـوش گـ ـناه انداختم
    سر برون آوردم از مرداب رو بر آفتاب
    پون حباب از شوق آزادی کلاه انداختم​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    اقلیت

    بی لشکریم حوصله شرح قصه نیست
    فرمانبریم حوصله ی شرح قصه نیست
    با پرچم سفید به پیکار میرویم
    ما کمتریم حوصله ی شرح قصه نیست
    فریاد میزنند ببینید و بشنوید
    کور و کریم حوصله ی شرح قصه نیست
    تکرار نقش کهنه ی خود در لباس نو
    بازیگریم حوصله ی شرح قصه نیست
    آیینه ها به دیدن هم خو گرفته اند
    یکدیگریم حوصله ی شرح قصه نیست
    همچون انار خون از دل خویش میخوریم
    غم پروریم حوصله ی شرح قصه نیست
    آیا به راز گوشه ی چشم دوست
    پی میبریم؟ حوصله ی شرح قصه نیست​
     

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    ان دیگر مغرور

    سر سبز دل از شاخه بریدم تو چه کردی؟
    افتادم و بر خاک رسیدم تو چه کردی؟
    من شور و شر موج و تو سر سختی ساحل
    روزی که به سوی تو دویدم تو چه کردی؟
    هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی
    من قاصد خود بودم و دیدم تو چه کردی
    مغرور ولی دست به دامان رقیبان
    رسوا شدم و طعنه شنیدم تو چه کردی؟
    تنهایی و رسوایی بی مهری و آزار
    ای عشق ببین من چه کشیدم تو چه کردی​
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا