شعر اشعار پرویز صادقی

  • شروع کننده موضوع @ T @ R
  • بازدیدها 3,405
  • پاسخ ها 209
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
در بستر رؤیا هر شب
باز دلم خواب تو را می بیند
از لب جویبار سحر ...
در مز رعۀ چشمانت
یک سبد خوشۀ عشق
یک بغـ*ـل غنچۀ تر می چیند
کفش می نهد از پای خیال
می دود دست تو را می گیرد
مثل موجی که رود تا ساحل
مثل دلبستن ماهی بر آب
که به یک فاصله از او می میرد
می شود ...
بسترم از شاخ تنت گل باران
و نسیم نفست ...
می برد ... بوی تو را تا باران
باز دلم ...
خواب تو را می بیند !





----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    به تو می نگرم ...
    و خود را ...
    زندانی چشمان تو می بینم
    پشت میله های مژگانت !





    --
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    در قلب من ...
    صدای پای کسی می آید
    مثل افتادن شبنم بر آب
    مثل روئیدن رؤیا در خواب
    مثل آن لحظه که باران آمد
    چتری از عطر گل یاس
    که پروانه به سر وا می کرد
    مثل آن لحظۀ دزدانۀ عشق
    که کسی جا می ماند
    که کسی دل می برد
    و حدائی که تماشا می کرد
    مثل جیر جیر آن پنجرۀ مهتابی
    که نسیم دل تنها
    به باغ خاطره ها وا می کرد
    مثل نجوای صنوبر در باد
    شکل تمرین پریدن
    که به خاطر دارند جوجه ها در لانه
    مثل ترکهای حبابی بر آب
    که پر از نفس ماهیهاست
    شکل آن کولی زنگوله به پا
    که دلش را می رقصد در مهتاب
    در قلب من
    صدای پای کسی می آید !





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]باز که می شود
    [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پنجرۀ چشمانت

    [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دنیای من آغاز می شود[/FONT]
    [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بهشتی گم شده[/FONT]
    [FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]در اقیانوس چشم تو[/FONT]
    آنجا که گلهای آرزو
    در ترنّم راز چشمان تو
    می رقصند ...
    شکوه تو را در عشق
    و پر می شود ...
    لحظه هایم از رؤیا
    قلب من ...
    از رود آرامش تو
    سیراب می شود
    و تنهائیم ...
    رنگ اشتیاق می گیرد
    تو نگاه می کنی
    و تاریکی می میرد
    در پرتو ماه عشق تو !
    مرا ... نگاه کن
    دنیای من
    نگاهم کن
    [/FONT]
    [/FONT]




    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    هیچ واژه ای نسرود
    تمام دلم را برای تو ...
    با صداقت باران
    بوی سادۀ یاس
    روشن تر از ...
    شوق گلهای آفتاب
    ژرف تر از ...
    تمام گلهای سرخ !
    پس ...
    دوستت دارم ...
    در سکوتی ...
    سرشار از فریاد !





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    گوش کن ...
    صدای گلها را
    در بوی خوش آنها
    که در باد می رقصد
    و پژواک لبهای تو را
    در سمفونی باد و باران و گل
    به ستاره می برد !
    و می بلعد دلم
    نفس نفس هوای تو را
    در باران گرم تو
    و نسیمی که می وزد
    از سمت هر گل سرخ
    در مهتاب چشم تو ...
    می نگارد بر خطوط دلم
    هارمونی سبز عشق تو را
    گوش کن ...
    صدای گلها را !





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    تو را ... نگاه می کنم
    و در اعجاب تصویر مجلٌلت
    که بر من می تابد،
    قلب من در اشتیاقی ناگزیر،
    هستی تو را ستایش می کند.
    مثل التهاب افق ...
    در غروبی وهم انگیز،
    که آفتابش را در نوازش رنگها
    به ناز آغـ*ـوش می خواند.
    و من می درخشم ...
    در زلال نگاه تو.
    و اندام بی رخنه ات ...
    خواهش قلبم را اکرام می بخشد،
    تا همچون اقیانوس ... آتشی را در بر گیرم
    که توان ملایم کردنش را گمان نمی برم.
    و چون ... نفسی محض
    از لبهای نرم و سرخ فام تو از شرم،
    می گریزد ...
    مرا به دام می کشد و نشاط می بخشد
    از تحمٌل دردی مدام که اگر نور هستی تو
    بر زمین نمی تابید.
    و تنها می دانم ...
    که نیروی این احساس غالب
    از توان جسم من افزون است.
    هیچ چیزی مرا مشعوف نمی کند
    جز آنکه در کنار رفتار و نگاه تو باشم
    و آفرینش را در تمامیٌت تو تقدیر کنم
    اگر مرا ابدیتٌی می بخشید ند
    که بر اندام شوخ تو خیره بمانم،
    هر گز در پذیرش آن دو بار فکر نمی کردم
    چرا که عشق من با هر نگاه خیرۀ محرم
    به اعماق بیشتر غوطه می زند.





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ردّ پای برفی تو
    هنوز آیا ...
    مرا به تصویر قلب تو خواهد برد ؟!
    می ترسم از ...
    حادثۀ باران !





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    نگاهم را می بندم
    خیال من عطر تو را می گیرد
    و دلم ...
    پر از پروانه می شود
    تو را به رؤیایی زیبا می برم
    آنجا که ما ... تو و مرا
    با هم قسمت می کنیم
    در امتداد لبخند .
    می دوی میان گلها
    و مرا نگران می کنی
    که تو ... کدامی ؟!
    صدایت می زنم و تو را
    در آغـ*ـوش می کشم
    ستاره ای بر آسمان شب می گذرد
    و تو در گوش من نجوا می کنی
    که آرزو کنم چیزی را
    و من بر موی تو می خوانم که :
    آرزوی من ... تویی !
    اشکی از چشم تو فرو می چکد
    و من بـ..وسـ..ـه ای آرام
    بر گونه ات می نهم !
    دوستت دارم
    رؤیای من ! بیدار شو
    دوستت دارم
    برای همیسه
    با هم
    تو ...
    و من





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    حسّ خوبی است که من
    با دل تو تنهایم
    حسّ خوبی است که تو
    در دل من تنهائی
    حسّ خوبی است که پروانۀ من
    بوی تو را می جوید
    حسّ خوبی است که تو
    باغ گل رعنائی
    حسّ خوبی است که ساحل دارد
    بی سبب نیست که تو دریائی
    هر وقت دلم بوی شقایق دارد
    حسّ خوبی است که تو
    باد دل صحرائی
    حسّ خوبی است که من
    در دلم چشم تو را می کارم
    حسّ خوبی است که تو
    باغ مرا می پائی
    حسّ خوبی است دلم
    خواب تو را می بیند
    حسّ خوبی است که تو
    از ته شب پیدائی
    حسّ خوبی است که من
    با تو همیشه دارم
    مثل آن لانه که تو
    مثل کبوتر به برش باز آئی
    حسّ خوبی است که من
    اسم تو را می خوانم
    حسّ خوبی است که تو
    بوی خوش گلهائی
    حسّ خوبی است که من
    با دل تو تنهایم
    حسّ خوبی است که تو
    در دل من تنهائی





    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا