شعر زمستان (اشعار)

  • شروع کننده موضوع SHinee
  • بازدیدها 2,130
  • پاسخ ها 95
  • تاریخ شروع

@ T @ R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/11/11
ارسالی ها
788
امتیاز واکنش
104
امتیاز
0
روی برف ..

-----------------------------------------------------------------------------------------------------



ای که چون زمستانی
و من دوست دارمت
دستت را از من مگیر
برای بالا پوش پشمینات
از بازیهای کودکانهام مترس ..
همیشه آرزو داشتهام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش برف میسوزد !

{ نزار قبانی }

54756116534822460601.jpg

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    بند نمی آیند ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    بند نمی آیند ...
    نه زخم کهنه بند میآید ،
    نه برفِ پشت پنجره ،
    نه خاطرات تو ...

    { سیدعلی میرافضلی }

    48924475778024657465.jpg

     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0




    ...دل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو
    برف و کولاک زده راه خراب است نرو

    بی تو من با بدن عـریـ*ـان خیابان چه کنم
    با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم

    بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
    این شب وسوسه انگیز مرا می شکند

    بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالست
    گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست

    بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
    و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست...


    علیرضا آذر


    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    درخت بی بخت ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    میان دست هام زمستانی هست
    که پشت هر پاییز
    بختِ عریانی ام را سفید می کند ..

    بیهوده به پایم نشسته ای
    من درخت بی بختم
    که هر پاییز
    عروس زمستان می شوم ..



    { کامران رسول زاده }
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0


    مادرم پنجره را دوست نداشت ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    مادرم پنجره را دوست نداشت ..
    با وجودی که بهار
    از همین پنجره می آمد و مهمان دل ما می شد ..
    با وجودی که همین پنجره بود
    که به ما مژده باز آمدن چلچله ها را می داد ..

    مادرم پنجره را دوست نداشت
    مادرم می ترسید
    که لحاف
    نیمه شب از روی
    خواهر کوچک من پس برود ..

    یا که وقتی باران می بارد،
    گوشه قالی ما تر بشود ..
    هر زمستان، سرما
    روی پیشانی مادر
    خطی ازغم می کاشت
    پنجره شیشه نداشت ..
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    من اینجا زمستانی طولانی وسخت در پیش خواهم داشت ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------



    هلیا آن شبهای زمستان رایادت می آید که در اتاق تو می نشستیم کنار آتش، و از پرکردن لحظه های آینده با شادی ، سخن می گفتیم ، و به پرده ها، به گلدان ها و تصاویری که باید روی دیوارها می نشستند فکر می کردیم؟
    هلیا !
    من اینجا زمستانی طولانی وسخت در پیش خواهم داشت ..
    زمستانی که هرگز از یاد نخواهد رفت ..
    ایمان من به تو ایمان من به خاک است ..
    ایمان من به رجعت هر شوکتی است که درتخریب بنای پوسیده اقتدار دیگران نهفته است ..
    تو چون دستهای من، چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ ، وچون تمام یادها از من جدا نخواهی شد ..

    هلیا ! به من باز گرد !
    و مرا در محبس بازوانت نگهدار !
    و به اسارت زنجیرهای انگشتانت درآور !
    که اسارت درمیان بازوان تو چه شیرین است !

    سپر باش میان من و دنیا
    که دنیا درتو تجلی خواهد کرد
    هلیا حدیث غریب دوست داشتن را اینک از زبان کسی بشنو که به صداقت صدای باران بر سفال ها سخن می گوید ..
    و بس - که به سرود نام تو بیندیشم و در انتظار قدم های تو بر برگهای خشک پاییز بنشینم ..
    هلیا
    هلیا
    هلیا ...


    { نادرابراهیمی }
    بار دیگر شهری که دوست می داشتم


     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0

    من چه می دانستم دل هرکس دل نیست ؛

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------

    85249199869432323370.jpg


    من گمان می کردم دوستی همچون سروی سرسبز ،

    چارفصلش همه آراستگی ست ..
    من چه میدانستم ، هیبت باد زمستانی هست ؟

    من چه می دانستم
    سبزه می پژمرد از بی آبی
    سبزه یخ می زند از سردی دی ..

    من چه می دانستم
    دل هرکس دل نیست ؛
    قلبها زآهن و سنگ،
    قلبها بی خبر از عاطفه اند ..



    { حمید مصدق }

    میلاد یک آدم برفی ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------





    01646437409727427366.jpg

     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    بهانه ای برای دلتنگ بودن ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------




    بهانه ای می خواستم
    تا یادم بیاید برای دلتنگ بودن
    چه استعداد غم انگیزی دارم
    بهانه ای ...
    تا شعر تازه ای بنویسم
    و بدانم برای زمستان امسال هم چیزی دارم ..


    { لیلا کردبچه }
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0



    دنیای پر برف من ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------




    برف این آواز ،
    ذره ذره می نشیند بر بلند شاخه های پیکرم آرام
    شاخساران درخت پیکرم از برف ،
    میوه هایش برف ،
    چون زمستان های دورِ کودکی ، دنیای من ، رویای من ، پر برف

    من نمی دانم چه دستی گاهوارِ عشق ما را می تکاند
    و نمی دانم که این ناقوس های مهر را در شب ،
    کیست سوی بازوان و دستهایم می نوازد؟
    کیست از اعماق تاریکی به سوی صبحگاه نور می آید؟


    { رضا براهنی }

     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    هول شدن های برفی ..


    -----------------------------------------------------------------------------------------------------




    50449687309684512705.jpg






    غریبانه ، به برف می نگری از پشت بسیار شیشه ها ..

    -----------------------------------------------------------------------------------------------------





    در زمستان
    به سرزمینی می نگری
    که از آن تو نیست
    جادویی از تو می تراود
    که از آن تو نیست
    برف پیرامون را می نگری
    از پشت بسیار شیشه ها ..
    در شکوه عاریتی ات
    به دخترکی فقیر می مانی
    رها ، کنار خیابان شهری بزرگ درندشت
    که لبخندی برلبانش نقش نمی بندد ،
    نه آنقدرها که آرزو دارد ، زیباست
    نه با زیورهای بدلی اش ، چندان دارا
    ونه بانقاب رنگین اش ، چندان شاد ..
    تو ، به او شباهت می بری :
    اندکی تمسخر وهم دردی
    این است پاسخ همگان به تو !
    غریبانه ، به برف می نگری
    از پشت بسیار شیشه ها ..


    { هرمان هسه }

     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا