شعر اشعار باقر رمزی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,368
  • پاسخ ها 54
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
زندگي گاهي به خود وا دادن است
دل ميان دام دل جا دادن است

پيشه دل از تن خود جستن است
كار او دل دادن و دل بستن است

از همه كس جز تعالي رستن است
رفتني در عزلت و در بستن است

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    اينجا به جاي اصل دين عكسي شمايل كرده اند
    آنجا به كام اهل دين زهري حلائل كرده اند

    هر جا براي محفلي برحق و يا بر ضد حق

    صد جان ز جان گوسپند قربان باطل كرده اند

    قربان ابرام ار كنند نمروديان اين زمان

    عين اليقين آيد مرا خوني كه زائل كرده اند

    عيسي (ع)بيا تا از صليب آزاد آزادت كنند

    آنان كه مريم را چنين گريان ساحل كرده اند
    اي عاشقان ، اي عاشقان وا الامان ، وا الامان
    تزویر آدم را چسان معنای کامل کرده اند

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    يارب از لطفت چشيديم مهرت از ما دور نيست
    از دل نرگس دگر لطفي چنين مقدور نيست
    در ميان پيمانه باز آيد كه از ميخانه نيست
    اي كه خماري دگر آلاله اي مخمور نيست
    گر شنيدي لحن طوطي را كه از بنگال هند
    آورد پيغام ياران حكمتي ممهور نيست
    گر چه رب دارد پيامي از لب ياران دلا
    مي رساند لطف بي پايان ولي مجبور نيست
    ميرسد مردي كه در چشمان او اعجاز باد
    با نگاهي بركند زنجير و غل را دور نيست
    ما همان رامشگرانيم از بد اين حادثه
    در ميان چنگ ودر هر زخمه اي تنبور نيست
    باصرا در چرخ گردون بس مريدان خفنه اند
    رو پي صنعان دوران ليكن دستور نيست

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    شايد اينجا به تو لطفي دگر اثبات شود
    واژگاني زتو در پيكر ابيات شود

    اي تراوشگر اميد و سبكبال خيال
    بي تو كي بدرقه اي همره آيات شود

    به فداي تو زند حور و ملك بال عروج
    تا چمن بار دگر ياور سادات شود

    نكني غمزه مبادا كه كنند كشف حجاب
    كز سر و روي تو هر سوسني هم مات شود

    شاهد شمع دل افروز تو شد عارف وگفت
    كي هم اندازه معناي تو تورات شود

    يادم آيد كه به هنگام وصالت ز قدوم
    شرب اعجاز اهورائيت اثبات شود

    چه كنم تا به ملامت ننشينم ز فراق
    كي جوابم دهي تا دار مكافات شود ؟

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    دل ما در بدر از كوي دلان بود ، نبود
    زخمي از عاطفه مهر نهان بود ، نبود

    درد ما زاده ناداني اقليمان است
    درد آلاله دي در غم نان بود ، نبود

    اين چه رسمي ست كه در عالم ذر افتاده ست
    دل تهي گشته ، خجالت به لبان بود ، نبود

    قصد پيران همه از پند بشر دم می زد
    قصه بود و نبود از دل و جان بود ، نبود

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    هم نقش تو بر شانه ام از رنگ تر افتاد
    چون آتش سوزنده به جانم شرر افتاد

    چون آب رواني تو به سر چشمه سرداب
    سرداب چه خوش گفته كه در من اثر افتاد

    خوش باد خدايي كه رساند به تو نيسان
    كز بهر نجات تو ، چنين بال و پر افتاد

    از نقش تو بهتر نتوان سينه كشيدن
    در سينه بود هر چه به لبهاي تر افتاد

    بر خيز و بيا تحفه آزادي ، كه از دوش
    جاي مني صد تخم حرام از كمر افتاد

    حاشا كه به سر منزل عنقا به صد افسوس
    يك تير بريديم و در آن صد دگر افتاد

    پنهان و خفا در جگر اميدي نهاديم
    اينبار زبيهودگي از من جگر افتاد

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    بس كه دل دادم به جام دام دلدار كسي
    مـسـ*ـت خامش گشتم از رفتار ديدار كسي

    نيكبختم از وراي دولتستان سكوت
    تا بگيرم صورت از گلهاي دستار كسي

    ياد ايام وصال گلعذاران ياد باد
    او كه از هر روزن آرد نور انظار كسي

    حاليا وقت سحرگه آمد از سوي صبا
    نكهتي كز هر تراوش بـرده بيمار كس

    خويش را در جام خود دارم كه او را سر كشم
    از سر پيمانه ديدم وقت افطار كسي

    هيچكس جانا نمي سوزد چراغش تا به صبح
    پر مخند اي صبح صادق بر شب تار كسي

    اي كه دل را كرده اي ديوانه اسرار خويش
    ذره اي پنهان ببار از جام هشيار كسي

    در شب منصور خود دار مكافاتم بده
    واندرآن شب باز ناحق بر سر دار كس

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    زخم افيون ديدگان را طاقت تفسير نيست
    عطر گلها را سزائي جز خم تقطير نيست

    پير خويشم با چه رويي در جواني پا نهي
    در گليم آور تو پا را مهلت تعمير نيست

    اي سبكبالان عاشق بارتان بادا دعا
    كين ثقالت بار هم جز سوره انجير نيست

    ما ز اغوا زادگان درس تاني خوانده ايم
    دين و دنيا را همين بي راهه بي تاثير نيست

    اي كه تاك و آذرستان را به هم آميختي
    آخر اين قصه از مي جرئه اي تخدير نيست

    در مرام جمله خوبان صحبت از تقدير هست
    خوردن دينار و درهم قسمت و تقدير نيست

    سهم گلها زآتش دوزخ گلستان بود و بس
    ورنه ابرام اندرون حيله نخجير نيست

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    ديده اي از روز وصلت تا به هجران سوختم
    در فراقت تا سحر با غم چه آسان ساختم
    لاله ام كز داغ تنهائي به صحراي خودم
    ساختم در پيش مه رويان و بي جان سوختم

    بر در عشرت سرايي كز نگاهت مي خورند
    خفته ام بهر متاعي با كمي نان ساختم

    هر چه كردند نا رفيقان دل به فال نيك برد
    من كه ايمان را به پاي نا رفيقان سوختم

    در مصاف نان و قرآن زاهد از قرآن گذشت
    داني اي جان با تن تحريف قرآن ساختم

    چرخ را با آب و تاب از بين صحرا بر كنيد
    دائما با آب صحرا جان عريان سوختم

    ساختم تا سوختن را روزي پايان آورم
    ممكن جانم نشد من تا به پايان ساختم

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    پروانه در آتش شد ومن با او درآتش
    هم صورتم آتش شد و هم بال و پر آتش

    آتش زده بر جان و دل و روح من آتش
    اي كاش كه آتش زند اين چشم و سر آتش

    چون ديده در آتش شده از پنجه آتش
    فرياد من آتش شد و نشنيده كر آتش

    تا آتش به زبان و لب و دندان زده آتش
    آتش به فغان آمده و غلتيده در آتش

    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا