رمان انتقام ممنوعیت | y.a.r کاربر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

y.a.r

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/06/15
ارسالی ها
18
امتیاز واکنش
103
امتیاز
111
محل سکونت
تهران
پارت دهم/
(۱ ساعت بعد)
با امیر و رهام اومده بودیم کنار رودخونه،ارشیا گفت حالش خوب نیست بعدا میاد ما هم از خدا خواسته گفتیم استراحت کنه ، اخه میخواستم در مورد اون اتفاق ها به امیر و رهام بگم برای همین ترجیح دادم تنها باشیم
رهام: خب بگو دیگه
امیر: اره زود باش میخوام برم شنا
_ تو سکوت به حرفام گوش میکنین وسط حرفمم نمیپرین ، گرفتین؟
رهام: ای بابا نگران شدم ، باشه بگو حرف نمیزنیم
از اول تا اخر ، از الف تا ی براشون تعریف کردم ، هردوشون تو شک بودن که یهو امیر زد زیر خنده
_ مرگ ، چته
امیر: اسم فیلمش چیه؟
_ امیر من جدیم
امیر: سلام جدی من امیرم
_ گاوی دیگه
رهام: حتما توهم زدی
_ای بابا به خدا راست میگم چرا باور نمیکنین
رهام: ارسام اینا که تو میگی تو داستانا و رماناس
_ حالا که برای من اتفاق افتاده
امیر: غیر قابل باوره!
_اخه دروعم چیه!
رهام: خیلی خب حالا ، وقتی رفتیم تهران یه فکری براش میکنیم
امیر: کسی نمیاد شنا
_کشتی مارو با شنا ، گمشو برو تو
امیر با بیخیالی یه شونه بالا انداخت و پیرهنشو کند رفت تو رودخونه ، عمق رود زیاد نبود تا وسط سـ*ـینه های امیر می رسید.
منو رهامم مشغول قلیون شدیم ، یه سه ساعتی اونجا بودیم که رهام گفت بهتره بریم ارشیا تنهاست ، سه تایمون سمت کلبه راه افتادیم.
به زور امیر و کردیم تو اشپزخونه تا غدا بپزه...۱ ساعتی میشد که تو اشپزخونه بود ..منو رهامم داشتیم رو یه مسئله پزشکی کار میکردم......برعکس امیر که نمرهاش از تقلب بود ..منو رهام کم تر از ۱۹ نمیشدیم..برای همین محبوب استادا بودیم..البته رهام محبوب تر بود چون خیلی با ادب بود ولی من استادا رو با خاک یکسان میکردم.
امیر: بچه ها بیاین ناهار
با رهام برگه هارو جمع کردیم و رفتیم اشپزخونه
_خب چی پختی حالا ۱ ساعته تلق و تولوق راه انداختی
امیر: قرمه سبزی
_تو ۱ ساعت؟
امیر: نه تو ۱۰ ساعت
رهام: حالا چرا قرمزه
یه نگاه به غذا کررم راست میگه چرا قرمزه.....
ارشیا: بهتر اول خودت بخوری!
_هوم..من که ریکس نمیکنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا