نام نویسنده: زهرا تازه بهار کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: تخیلی، عاشقانه، ترسناک
ناظر: [USER=71197]@ZHILA.H
لینک نقد:
خلاصه:
نامش ا به سختی می توان گذاشت آرامش... آرامشی که از سر پناهی داشتن پدید آمده بود، یا آرامشی که یتیم بودنش را به رخش می کشید... هیچگاه نمی توان فهمید درون قلب این مادر چه می گذرد که باعث می شود فرزندش را درون یتیم خانه ای رها کند؛ حتی با اینکه این مادر می داند فرزندش خوشی ابدی را با از او دور بودن تجربه نخواهد کرد...
حال او تمام سعی خود را می کند تا به یاد نیاورد زنی را که زمانی در ذهن و قلبش همچون بتی می پرستید... اما شاید تمام تلاش او بی فایده باشد... تصور کنید شاید شما هم روزی درون یتیم خانه ای بزرگ شوید و بعد از سالها مردی به درون آن مکان پا گذارد و بگوید تمام زندگیتان عوض خواهد شد... شاید آن مرد دوباره شما را به نقطه ی صفری برساند که نمی خواستید هرگز به آن برگردید... نقطه ی صفری میان زندگیِ آرامتان و خاندانی که باید تاوان پیمان آن را پس دهید...
یه سری نکات:
این رمان ژاپنی می باشد ^_^
«از این به بعد می خوام تو رمانام بگم مربوط به کدوم کشوره»
حالا نمی دونم بقیه هم همین کار رو می کنن یا نه؛اما من با توجه به مقدار استفاده از یک ژانر در رمان، اونا رو ترتیب گذاری کردم. ممکنه بیشتر یا کمتر باشه.
دوستانی که رمان بنده رو می خوندید. این رمان یک ویرایش کاملا اساسی شده. بنابراین اگه بخواین بفهمین کی به کیه باید از اول بخونین.
ای کسانی که به تاپیک بنده تشریف می آورید، شایسته است گر دکمه ی تشکر را زنید :)
دیالوگ برتر:
-می دونی هیناتا جان، گاهی وقت ها تو زندگیت یه موقعیت هایی پیش میاد که باید انتخاب کنی. باید انتخاب کنی می خوای چی باشی. کسی که حاضره بهترین کَسش که تمام تنهاییش رو با اون پر می کرده رها کنه تا جون افراد دیگه یا همون کس رو نجات بده، یا کسی که به خاطر یه کینه ی قدیمی حتی از همون فرد هم می گذره. تو یه همچین موقعیتی انتخاب سخته. اما اگه عاقل باشی، راه درست رو انتخاب می کنی. تازه این فقط مربوط به ما آدم ها نیست. هر موجود دیگه ای هم که تو این دنیا وجود داشته باشه، حتی یه شیطان، بهترین تصمیم رو می گیره...
آخرین ویرایش توسط مدیر: