به نام خداوند لوح و قلم
نام رمان: نمایش وحشت
نویسنده: *بانو بهار* کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: معمایی، ترسناک، عاشقانه
ناظر رمان: @P_Jahangiri_R
ویراستار: @zahra74m
خلاصه رمان:
رمان درمورد چهار دوسته. در شبی که اونها به سیرک بزرگ و تفریحی میرن، خیلی زود متوجه میشن وارد یه سیرک عجیبغریب شدن؛ جایی که باید برای بقای خود تلاش کنن. مرحلههای مختلفی پیش روی اونها قرار میگیره. مرحلههایی که هر کدوم بوی مرگ میدن. اون هم درست در زمانی که یه عده سرمایهدار اونها رو نگاه میکنن و روی این موضوع که چه کسی میتونه از سیرک جون سالم به در ببره، شرطبندی میکنن.
چند جملهی کوتاه:
چشمانت را ببند.
آری! من همان ترس هستم.
از من فرار نکن که بیشتر در روح و جانت نفوذ خواهم کرد.
من سیاهی مطلق هستم.
من زخمهایی بر تن و افکار و جانت هستم.
از من نترس! بلکه با من مبارزه کن.
من تسلیم تو خواهم شد؛ اما من همیشه در گوشه و کنار تو و افکارت زندهام.
میدان نبرد را ترک مکن که چیزی بر سودت تمام نخواهد شد.
فقط کمی صبر کافیست.
با من مبارزه کن!
ن.م: *بانو بهار*
با فشردن دکمهی تشکر و پیگیری، ما را همراهی کنید.
نام رمان: نمایش وحشت
نویسنده: *بانو بهار* کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: معمایی، ترسناک، عاشقانه
ناظر رمان: @P_Jahangiri_R
ویراستار: @zahra74m
خلاصه رمان:
رمان درمورد چهار دوسته. در شبی که اونها به سیرک بزرگ و تفریحی میرن، خیلی زود متوجه میشن وارد یه سیرک عجیبغریب شدن؛ جایی که باید برای بقای خود تلاش کنن. مرحلههای مختلفی پیش روی اونها قرار میگیره. مرحلههایی که هر کدوم بوی مرگ میدن. اون هم درست در زمانی که یه عده سرمایهدار اونها رو نگاه میکنن و روی این موضوع که چه کسی میتونه از سیرک جون سالم به در ببره، شرطبندی میکنن.
چند جملهی کوتاه:
چشمانت را ببند.
آری! من همان ترس هستم.
از من فرار نکن که بیشتر در روح و جانت نفوذ خواهم کرد.
من سیاهی مطلق هستم.
من زخمهایی بر تن و افکار و جانت هستم.
از من نترس! بلکه با من مبارزه کن.
من تسلیم تو خواهم شد؛ اما من همیشه در گوشه و کنار تو و افکارت زندهام.
میدان نبرد را ترک مکن که چیزی بر سودت تمام نخواهد شد.
فقط کمی صبر کافیست.
با من مبارزه کن!
ن.م: *بانو بهار*
با فشردن دکمهی تشکر و پیگیری، ما را همراهی کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر: