کامل شده رمان کوتاه شمشیر خدایان | مهدی.ج کاربر انجمن نگاه دانلود

آیا از رمان راضی هستید؟

  • بله، عالیه.

    رای: 2 66.7%
  • به نظرم خوبه.

    رای: 0 0.0%
  • بد نیست.

    رای: 1 33.3%

  • مجموع رای دهندگان
    3
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

~Devil~

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/09/30
ارسالی ها
783
امتیاز واکنش
52,032
امتیاز
1,061
همه کوتوله‌ها به‌خصوص آناسازیا، شگفت زده شده بودن و زیر لب «شمشیر خدایان» رو زمزمه می‌کردن. مارتین پوزخندی زد و به شمشیر و به غول شیطانی که ناله می‌کرد و با زحمت روی پاهاش‌ایستاده بود، نگاه کرد. مارتین، از بدن غول شیطانی که خونی سیاه می‌اومد و روی زمین می‌ریخت، دور میشد. شمشیر رو بدون ‌اینکه نشونه بگیره، پرت کرد که شمشیر، مثل نیزه‌ای دقیقاً در قلب اون غول نفوذ کرد و قلبش رو از هم شکافت. غول شیطانی رو به آسمون غرش بلندی کشید و روی زمین افتاد.
-‌ اینم برای ‌اینکه خاله جولی و عمو پیت رو کشتی.
حالا که مارتین انتقامش رو گرفته بود، قلبش آروم‌تر شد و حس بهتری پیدا کرد. به سمت غول شیطانی حرکت کرد و وقتی بهش رسید، تف کرد و شمشیر رو از بدنش بیرون کشید. همین که سرش رو بالا گرفت، تشویق و جیغ کوتوله‌ها طنین انداز شد. عده‌ای به سمتش گل پرتاب کردن و عده‌ای هم «قهرمان» صداش زدن. لبخندی زد و سرش رو چرخوند و آناسازیا رو دید که کنار غول زانو زده بود. ثانیه‌ای نکشید که جسم غول شیطانی تحلیل رفت و تغییر شکل داد. حالا پدر آنا به جای غول بود. چشم‌هاش بسته بود و صورتش، سفید‌تر از قبل شده بود. آنا، ‌اشک‌هاش ریخته شد که مارتین اون رو بلند کرد و به آغـ*ـوش کشید‌ش.
- گریه نکن آناسازیا. یادمه یه جمله‌ای گفتی که دوست نداری کسی تو رو ‌این‌جوری ببینه. حالا من میگم که پدرت دوست نداره تو رو ناراحت ببینه.
آنا خنده کوتاهی کرد و مشتی به پشت مارتین زد. ازش جدا شد که سر و صداها به صورت ناگهانی خاموش شد‌. به کوتوله‌ها نگاه کردن. نگاه کوتوله‌ها به بالای سرشون بود و نگاه اون‌ها رنگ تعجب داشت! آنا و مارتین به بالای سرشون نگاه کردن که عقاب بزرگ و قهوه‌ای‌رنگی، آروم جلوشون فرود اومد. عقاب بال‌هاش رو باز کرد که به آهستگی، کوچیک و کوچیک‌تر می‌شد و تغییر شکل می‌داد. بعد از پنج ثانیه، زئوس با غرور جلوی همه ‌ایستاد. «هین» همه بلند شد و سریع زانو زدن. مارتین و آنا هم تعظیم کردن.
- کارت خوب بود پسر.
مارتین سرش رو بالا گرفت و به شمشیر نگاهی انداخت.
- شمشیر کمک کرد و با قدرتی که به من داد، تونستم به راحتی اون شیطان رو از بین ببرم.
به‌سمت مارتین اومد و دستش رو روی شونه‌ش گذاشت.
-‌ اشتباه نکن، ‌این یکی از قدرت‌های خودت بود که فعال شد.
مارتین بازم تو شوک قرار گرفت و با تته‌پته جواب داد:
- منظ... منظورتون چیه؟
زئوس لبخند محوی زد و ازش فاصله گرفت.
- یادت میاد چرا در کودکی وسط جنگل بودی؟ می‌دونی از چه نژادی هستی؟ می‌دونی اسم واقعیت چیه؟
مارتین ‌این سوال‌ها رو هزاران بار از خودش پرسیده بود، ولی به جوابی نرسیده بود. همه افراد حاضر مشتاق بودن تا ببینن حرف زئوس به کجا کشیده میشه. مارتین قاطع گفت:
- نه، نمی‌دونم.
زئوس که پشتش به مارتین بود‌. با نیم‌رخ بهش نگاه کرد و با صدای بلندی گفت:
- نژاد تو از برترین نژاد‌ها محسوب می‌شه. تو، اژدهای سپید هستی و پدر و مادرت اسمت رو چیتا گذاشته بودن. در واقع، تو چیتای بزرگ هستی که بعد از پیشگویی‌ای که شد؛ دشمنانت خواستن تو رو از بین ببرن، اما مادرت با فداکاری‌ای که کرد، تو رو زنده نگه داشت تا کسی زنده بمونه تا تاریکی رو از تراگوس دور کنه.

پایان
زمان اتمام: ۱۳۹۷/۱۲/۱۱
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ~Devil~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/30
    ارسالی ها
    783
    امتیاز واکنش
    52,032
    امتیاز
    1,061

    .:Malas banoo:.

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/27
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    21,780
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    سرزمین کریستال ها
    قلمت مانا و جاویدان
    مهدی قشنگ بود منتظر جلد سوم اژدهای سپید هستم
    حدس هایی زده بودم اما خب مطمئن نبودم
     

    zansia

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/05
    ارسالی ها
    248
    امتیاز واکنش
    13,651
    امتیاز
    684
    محل سکونت
    Qom
    لعنتیییییییی این چیتا بود؟؟ :aiwan_light_bdfglum:
    انتظار داشتم نوادش باشه که بعد از جنگش با اژدهای سیاه حافظشو از دست داده بوده باشه و خاله جولی و مو پیت نجاتش داده باشن :aiwan_vvvlight_blum:

    خسته نباشی :aiwan_lggight_blum:
     

    F@EZEH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/18
    ارسالی ها
    2,743
    امتیاز واکنش
    70,134
    امتیاز
    1,115
    محل سکونت
    ραяƨıαп
    درسته که هنوز نخوندم اما نمیشه که خسته نباشید نگم:aiwan_lightsds_blum:
    خسته نباااشی پهلوون(البته که پنبه:aiwan_lightsds_blum:)
    قلمت مانا(شایدم قلمت مهدی:aiwan_lightsds_blum:)
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا