همونجایی که ایستادین، منتظر دوتا دلقک باشین. اونها با اسلحههایی که دارن از چادر خارج میشن و بهسمت شما حرکت میکنن. دست دلقکها یه ترازوئه. شما باید هشتتا از اعضای بدنتون رو قطع کنین و روی ترازو بذارین. طوری که هیچکدوم از اعضا تکراری نباشه و درنهایت هشت کیلوگرم روی ترازو سنگینی کنه. تنها قانون بازی مرحلهی هفتم اینه که هر سهنفر شما باید توی این بازی شرکت کنین، درغیراینصورت این مرحله رو باختین. بیشتر از این حرف نمیزنم. موفق باشین!
زن از میکروفون فاصله میگیره و کاغذی رو که توی دستش داره پاره میکنه. رئیس سیرک که لبخند مرموزی روی لبهاش نشسته، شروع به صبحتکردن میکنه:
- عاشق این مرحلهم!
***
آب دهنش رو فرومیده و با لحن آرومی میگه:
- من شروع میکنم.
گلناز با چهرهی ماتزدهش و آرایشی که روی صورتش ماسیده قدم برمیداره و خودش رو از سیاوش جدا میکنه؛ سپس چاقوی تیز و برنده رو از یکی از دلقکها میگیره و اون رو روی یکی از انگشتهاش میذاره. سیاوش که دل دیدن این صحنه رو نداره، دستهاش رو روی صورتش میذاره و چشمهاش رو میبنده. گلناز با چاقوی تیز و برندهای که دستش گرفته، از پوست و گوشت انگشت خودش میگذره. همینطور که جیغ میکشه، دلقکهای حاضر میزنن زیر خنده و با روح و روان هر سه بازی میکنن. درنهایت با فوارهکردن خون، انگشت دست گلناز قطع میشه و روی زمین میافته. بلافاصله دلقکها شروع به دستزدن میکنن. یکی از اونها حرکت میکنه و انگشت گلناز رو از روی زمین برمیداره؛ سپس روی ترازو میذاره و به عدد روی ترازو نگاه میکنه. لبخندی میزنه و فریاد میکشه:
- زود باشین! هنوز 7 کیلو و 800 گرم مونده.
سیاوش بـ*ـوسـ*ـهای به پیشونی نامزدش میزنه و همینطور که بدن بیرمقش رو در آغـ*ـوش گرفته، بهسمت مرتضی میچرخه. مرتضی چاقوی خونی رو از روی زمین برمیداره و با لحن آرومی میگه:
- به کمکت نیاز دارم!
سیاوش اشکهاش رو پاک میکنه و آروم سرش رو تکون میده؛ سپس بدن بیهوش گلناز رو بهآرومی روی زمین میذاره و بهسمت مرتضی حرکت میکنه. مرتضی هم کمربند شلوارش رو بیرون میکشه و دور رون پاش میبنده، طرف دیگهی کمربند رو گاز میگیره و چاقو رو به سیاوش میده. سیاوش هم که چهرهی سرد و بیروحی داره، چاقو رو از دست مرتضی میگیره و همینطور که به مرتضی خیره شده، با صدای دورگهی خودش میگه:
- آمادهای؟
مرتضی نفس عمیقی میکشه و میگه:
- فقط زود تمومش کن!
زن از میکروفون فاصله میگیره و کاغذی رو که توی دستش داره پاره میکنه. رئیس سیرک که لبخند مرموزی روی لبهاش نشسته، شروع به صبحتکردن میکنه:
- عاشق این مرحلهم!
***
آب دهنش رو فرومیده و با لحن آرومی میگه:
- من شروع میکنم.
گلناز با چهرهی ماتزدهش و آرایشی که روی صورتش ماسیده قدم برمیداره و خودش رو از سیاوش جدا میکنه؛ سپس چاقوی تیز و برنده رو از یکی از دلقکها میگیره و اون رو روی یکی از انگشتهاش میذاره. سیاوش که دل دیدن این صحنه رو نداره، دستهاش رو روی صورتش میذاره و چشمهاش رو میبنده. گلناز با چاقوی تیز و برندهای که دستش گرفته، از پوست و گوشت انگشت خودش میگذره. همینطور که جیغ میکشه، دلقکهای حاضر میزنن زیر خنده و با روح و روان هر سه بازی میکنن. درنهایت با فوارهکردن خون، انگشت دست گلناز قطع میشه و روی زمین میافته. بلافاصله دلقکها شروع به دستزدن میکنن. یکی از اونها حرکت میکنه و انگشت گلناز رو از روی زمین برمیداره؛ سپس روی ترازو میذاره و به عدد روی ترازو نگاه میکنه. لبخندی میزنه و فریاد میکشه:
- زود باشین! هنوز 7 کیلو و 800 گرم مونده.
سیاوش بـ*ـوسـ*ـهای به پیشونی نامزدش میزنه و همینطور که بدن بیرمقش رو در آغـ*ـوش گرفته، بهسمت مرتضی میچرخه. مرتضی چاقوی خونی رو از روی زمین برمیداره و با لحن آرومی میگه:
- به کمکت نیاز دارم!
سیاوش اشکهاش رو پاک میکنه و آروم سرش رو تکون میده؛ سپس بدن بیهوش گلناز رو بهآرومی روی زمین میذاره و بهسمت مرتضی حرکت میکنه. مرتضی هم کمربند شلوارش رو بیرون میکشه و دور رون پاش میبنده، طرف دیگهی کمربند رو گاز میگیره و چاقو رو به سیاوش میده. سیاوش هم که چهرهی سرد و بیروحی داره، چاقو رو از دست مرتضی میگیره و همینطور که به مرتضی خیره شده، با صدای دورگهی خودش میگه:
- آمادهای؟
مرتضی نفس عمیقی میکشه و میگه:
- فقط زود تمومش کن!
آخرین ویرایش توسط مدیر: