- عضویت
- 2015/04/15
- ارسالی ها
- 86,552
- امتیاز واکنش
- 46,640
- امتیاز
- 1,242
- دیوان اشعار منصور حلاج
- غزل ها
- غزل شماره 51
جان من بي رخ تو جانم سوخت
تو روان گشتي و روانم سوخت
بي تو دل را قرار و صبر نماند
کاتش عشقت اين و آنم سوخت
گفتم آهي کشم ز سوز جگر
آه کز آتش زبانم سوخت
يک نشان از تو نا شده پيدا
شوق هم نام و هم نشانم سوخت
چون نسوزد ز آه من دل دوست
که دل دشمن از فغانم سوخت
آه کان ماه مهربان عمري
ساخت چون عود و ناگهانم سوخت
آتشي بود آب چشم حسين
که از او جمله خان و مانم سوخت