شعر دیوان اشعار مولوی مولانا

ZahraHayati

کاربر اخراجی
عضویت
2016/07/03
ارسالی ها
5,724
امتیاز واکنش
58,883
امتیاز
1,021
من اگر دست زنانم نه من از دست زنانم
نـــه از اینم نــه از آنم مــن از آن شهر کـلانم
نـــه پـــی زمــــر و قمــارم نه پی خمر و عقارم
نـــه خمیـــرم نــــه خمـــارم نــه چنینم نه چنانم
مـــن اگـــر مـسـ*ـت و خرابم نه چو تو مـسـ*ـت شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهــــل زمــــانم
خـــرد پـــوره آدم چـــه خبـــر دارد از ایــن دم
کــــه مــن از جمــله عالــم به دو صد پرده نهانم
مشنـو این سخن از من و نه زین خاطر روشن
که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم...
 
  • پیشنهادات
  • ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    تا از تو جدا شده ست آغـ*ـوش مــرا
    از گریه کسی ندیده خاموش مرا
    در جان و دل و دید فراموش نه ای
    از بهر خـدا مکن فراموش مر
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    دلتنگم و دیدار تو درمان من است
    بی رنگ رخت زمانه زندان من است
    بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی
    آنچ از غم هجران تو بر جان من است
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    اندر دل بی وفا غــم و ماتم باد
    آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
    دیدی که مـرا هیچ کسی یاد نکرد
    جز غـم که هزار آفرین بر غم باد
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    ای نرگس پر خواب ربودی خواب
    وی لاله سیـراب ببردی آبم
    ای سنبـل پرتاپ ز تو در تابم
    ای گوهر کمیاب تو را کی یابم؟
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    قومی غمگین و خود مدان غم ز کجاست
    قومی شادان و بیخبر کان ز چه جاست
    چندین چپ و راست بیخبر از چپ و راست
    چنین من و ماست بیخبر از من و ما است
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    گر شرم همی از آن و این باید داشت
    پس عیب کسان زیر زمین باید داشت
    ور آینه‌وار نیک و بد بنمائی
    چون آینه روی آهنین باید داشت
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    گویند که عشق عاقبت تسکین است
    اول شور است و عاقبت تمکین است
    جانست ز آسیاش سنگ زیرین
    این صورت بی‌قرار بالایین است
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    من محو خدایم و خدا آن منست
    هر سوش مجوئید که در جان منست
    سلطان منم و غلط نمایم بشما
    گویم که کسی هست که سلطان منست
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    هر ذره که در هوا و در هامونست
    نیکو نگرش که همچو ما مجنونست
    هر ذره اگر خوش است اگر محزونست
    سرگشته خورشید خوش بیچونست
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,541
    بالا