شعر دیوان اشعار مولوی مولانا

  • پیشنهادات
  • ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    معشـ*ـوقه به سامان شد تا باد چنین بادا

    کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا

    ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد

    باز آن سلیمان شد تا باد چنین بادا

    یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی

    غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا

    هم باده جدا خوردی هم خوشـی‌ جدا کردی

    نک سرده ی مهمان شد تا باد چنین بادا

    زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه

    هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا

    زان خشم دروغینش زان شیوه شیرینش

    عالم شکرستان شد تا باد چنین بادا

    شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد

    خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
     

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]بخش ۹ - فرستادن پادشاه رسولان به سمرقند به آوردن زرگر


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شه فرستاد آن طرف یک دو رسول​

    حاذقان و کافیان بس عدول​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تا سمرقند آمدند آن دو امیر​

    پیش آن زرگر ز شاهنشه بشیر​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کای لطیف استاد کامل معرفت​

    فاش اندر شهرها از تو صفت​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نک فلان شه از برای زرگری​

    اختیارت کرد زیرا مهتری​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    اینک این خلعت بگیر و زر و سیم​

    چون بیایی خاص باشی و ندیم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    مرد مال و خلعت بسیار دید​

    غره شد از شهر و فرزندان برید​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    اندر آمد شادمان در راه مرد​

    بی‌خبر کان شاه قصد جانش کرد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    اسپ تازی برنشست و شاد تاخت​

    خونبهای خویش را خلعت شناخت​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ای شده اندر سفر با صد رضا​

    خود به پای خویش تا سؤ القضا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    در خیالش ملک و عز و مهتری​

    گفت عزرائیل رو آری بری​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    چون رسید از راه آن مرد غریب​

    اندر آوردش به پیش شه طبیب​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سوی شاهنشاه بردندش بناز​

    تا بسوزد بر سر شمع طراز​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شاه دید او را بسی تعظیم کرد​

    مخزن زر را بدو تسلیم کرد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    پس حکیمش گفت کای سلطان مه​

    آن کنیزک را بدین خواجه بده​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تا کنیزک در وصالش خوش شود​

    آب وصلش دفع آن آتش شود​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شه بدو بخشید آن مه روی را​

    جفت کرد آن هر دو صحبت جوی را​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    مدت شش ماه می‌راندند کام​

    تا به صحت آمد آن دختر تمام​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بعد از آن از بهر او شربت بساخت​

    تا بخورد و پیش دختر می‌گداخت​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    چون ز رنجوری جمال او نماند​

    جان دختر در وبال او نماند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    چونک زشت و ناخوش و رخ زرد شد​

    اندک‌اندک در دل او سرد شد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    عشقهایی کز پی رنگی بود​

    عشق نبود عاقبت ننگی بود​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کاش کان هم ننگ بودی یکسری​

    تا نرفتی بر وی آن بد داوری​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    خون دوید از چشم همچون جوی او​

    دشمن جان وی آمد روی او​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    دشمن طاووس آمد پر او​

    ای بسی شه را بکشته فر او​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گفت من آن آهوم کز ناف من​

    ریخت این صیاد خون صاف من​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ای من آن روباه صحرا کز کمین​

    سر بریدندش برای پوستین​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ای من آن پیلی که زخم پیلبان​

    ریخت خونم از برای استخوان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آنک کشتستم پی مادون من​

    می‌نداند که نخسپد خون من​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بر منست امروز و فردا بر ویست​

    خون چون من کس چنین ضایع کیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر چه دیوار افکند سایهٔ دراز​

    باز گردد سوی او آن سایه باز​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این جهان کوهست و فعل ما ندا​

    سوی ما آید نداها را صدا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این بگفت و رفت در دم زیر خاک​

    آن کنیزک شد ز عشق و رنج پاک​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    زانک عشق مردگان پاینده نیست​

    زانک مرده سوی ما آینده نیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    عشق زنده در روان و در بصر​

    هر دمی باشد ز غنچه تازه‌تر​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    عشق آن زنده گزین کو باقیست​

    کز نوشید*نی جان‌فزایت ساقیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    عشق آن بگزین که جمله انبیا​

    یافتند از عشق او کار و کیا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تو مگو ما را بدان شه بار نیست​

    با کریمان کارها دشوار نیست​
    [/BCOLOR]
     
    آخرین ویرایش:

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کشتن آن مرد بر دست حکیم

    نه پی اومید بود و نه ز بیم
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    او نکشتش از برای طبع شاه

    تا نیامد امر و الهام اله
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آن پسر را کش خضر ببرید حلق

    سر آن را در نیابد عام خلق
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آنک از حق یابد او وحی و جواب

    هرچه فرماید بود عین صواب
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آنک جان بخشد اگر بکشد رواست

    نایبست و دست او دست خداست
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    همچو اسمعیل پیشش سر بنه

    شاد و خندان پیش تیغش جان بده
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تا بماند جانت خندان تا ابد

    همچو جان پاک احمد با احد
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    عاشقان آنگه نوشید*نی جان کشند

    که به دست خویش خوبانشان کشند
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شاه آن خون از پی خواهــش نـفس نکرد

    تو رها کن بدگمانی و نبرد
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تو گمان بردی که کرد آلودگی

    در صفا غش کی هلد پالودگی
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بهر آنست این ریاضت وین جفا

    تا بر آرد کوره از نقره جفا
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بهر آنست امتحان نیک و بد

    تا بجوشد بر سر آرد زر زبد
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر نبودی کارش الهام اله

    او سگی بودی دراننده نه شاه
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    پاک بود از خواهــش نـفس و حرص و هوا

    نیک کرد او لیک نیک بد نما
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر خضر در بحر کشتی را شکست

    صد درستی در شکست خضر هست
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    وهم موسی با همه نور و هنر

    شد از آن محجوب تو بی پر مپر
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آن گل سرخست تو خونش مخوان

    مـسـ*ـت عقلست او تو مجنونش مخوان
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر بدی خون مسلمان کام او

    کافرم گر بردمی من نام او
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    می‌بلرزد عرش از مدح شقی

    بدگمان گردد ز مدحش متقی
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شاه بود و شاه بس آگاه بود

    خاص بود و خاصهٔ الله بود
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آن کسی را کش چنین شاهی کشد

    سوی بخت و بهترین جاهی کشد
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر ندیدی سود او در قهر او

    کی شدی آن لطف مطلق قهرجو
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بچه می‌لرزد از آن نیش حجام

    مادر مشفق در آن دم شادکام
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نیم جان بستاند و صد جان دهد

    آنچ در وهمت نیاید آن دهد
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تو قیاس از خویش می‌گیری ولیک

    دور دور افتاده‌ای بنگر تو نیک
    [/BCOLOR]
     
    آخرین ویرایش:

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بود بقالی و وی را طوطیی​

    خوش‌نوایی سبز و گویا طوطیی​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بر دکان بودی نگهبان دکان​

    نکته گفتی با همه سوداگران​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    در خطاب آدمی ناطق بدی​

    در نوای طوطیان حاذق بدی​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    خواجه روزی سوی خانه رفته بود​

    بر دکان طوطی نگهبانی نمود​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گربه‌ای برجست ناگه بر دکان​

    بهر موشی طوطیک از بیم جان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    جست از سوی دکان سویی گریخت​

    شیشه‌های روغن گل را بریخت​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    از سوی خانه بیامد خواجه‌اش​

    بر دکان بنشست فارغ خواجه‌وش​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    دید پر روغن دکان و جامه چرب​

    بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    روزکی چندی سخن کوتاه کرد​

    مرد بقال از ندامت آه کرد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ریش بر می‌کند و می‌گفت ای دریغ​

    کافتاب نعمتم شد زیر میغ​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    دست من بشکسته بودی آن زمان​

    که زدم من بر سر آن خوش زبان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هدیه‌ها می‌داد هر درویش را​

    تا بیابد نطق مرغ خویش را​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بعد سه روز و سه شب حیران و زار​

    بر دکان بنشسته بد نومیدوار​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    می‌نمود آن مرغ را هر گون نهفت​

    تا که باشد اندر آید او بگفت​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    جولقیی سر برهنه می‌گذشت​

    با سر بی مو چو پشت طاس و طشت​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آمد اندر گفت طوطی آن زمان​

    بانگ بر درویش زد چون عاقلان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کز چه ای کل با کلان آمیختی​

    تو مگر از شیشه روغن ریختی​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    از قیاسش خنده آمد خلق را​

    کو چو خود پنداشت صاحب دلق را​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کار پاکان را قیاس از خود مگیر​

    گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    جمله عالم زین سبب گمراه شد​

    کم کسی ز ابدال حق آگاه شد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    همسری با انبیا برداشتند​

    اولیا را همچو خود پنداشتند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گفته اینک ما بشر ایشان بشر​

    ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این ندانستند ایشان از عمی​

    هست فرقی درمیان بی‌منتهی​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هر دو گون زنبور خوردند از محل​

    لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هر دو گون آهو گیا خوردند و آب​

    زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هر دو نی خوردند از یک آب‌خور​

    این یکی خالی و آن پر از شکر​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    صد هزاران این چنین اشباه بین​

    فرقشان هفتاد ساله راه بین​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این خورد گردد پلیدی زو جدا​

    آن خورد گردد همه نور خدا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این خورد زاید همه بخل و حسد​

    وآن خورد زاید همه نور احد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این زمین پاک و آن شوره‌ست و بد​

    این فرشتهٔ پاک و آن دیوست و دد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هر دو صورت گر به هم ماند رواست​

    آب تلخ و آب شیرین را صفاست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    جز که صاحب ذوق کی شناسد بیاب​

    او شناسد آب خوش از شوره آب​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سحر را با معجزه کرده قیاس​

    هر دو را بر مکر پندارد اساس​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ساحران موسی از استیزه را​

    برگرفته چون عصای او عصا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف​

    زین عمل تا آن عمل راهی شگرف​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    لعنة الله این عمل را در قفا​

    رحمة الله آن عمل را در وفا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کافران اندر مری بوزینه طبع​

    آفتی آمد درون سـ*ـینه طبع​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هرچه مردم می‌کند بوزینه هم​

    آن کند کز مرد بیند دم بدم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    او گمان بـرده که من کردم چو او​

    فرق را کی داند آن استیزه‌رو​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    این کند از امر و او بهر ستیز​

    بر سر استیزه‌رویان خاک ریز​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آن منافق با موافق در نماز​

    از پی استیزه آید نه نیاز​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    در نماز و روزه و حج و زکات​

    با منافق مؤمنان در برد و مات​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    مؤمنان را برد باشد عاقبت​

    بر منافق مات اندر آخرت​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گرچه هر دو بر سر یک بازی‌اند​

    هر دو با هم مروزی و رازی‌اند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هر یکی سوی مقام خود رود​

    هر یکی بر وفق نام خود رود​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    مؤمنش خوانند جانش خوش شود​

    ور منافق تیز و پر آتش شود​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نام او محبوب از ذات وی است​

    نام این مبغوض از آفات وی است​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    میم و واو و میم و نون تشریف نیست​

    لطف مؤمن جز پی تعریف نیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر منافق خوانیش این نام دون​

    همچو کزدم می‌خلد در اندرون​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گرنه این نام اشتقاق دوزخست​

    پس چرا در وی مذاق دوزخست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    زشتی آن نام بد از حرف نیست​

    تلخی آن آب بحر از ظرف نیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    حرف ظرف آمد درو معنی چون آب​

    بحر معنی عنده ام الکتاب​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بحر تلخ و بحر شیرین در جهان​

    در میانشان برزخ لا یبغیان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    وانگه این هر دو ز یک اصلی روان​

    بر گذر زین هر دو رو تا اصل آن​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    زر قلب و زر نیکو در عیار​

    بی محک هرگز ندانی ز اعتبار​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هر که را در جان خدا بنهد محک​

    هر یقین را باز داند او ز شک​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    در دهان زنده خاشاکی جهد​

    آنگه آرامد که بیرونش نهد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    در هزاران لقمه یک خاشاک خرد​

    چون در آمد حس زنده پی ببرد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    حس دنیا نردبان این جهان​

    حس دینی نردبان آسمان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    صحت این حس بجویید از طبیب​

    صحت آن حس بجویید از حبیب​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    صحت این حس ز معموری تن​

    صحت آن حس ز تخریب بدن​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    راه جان مر جسم را ویران کند​

    بعد از آن ویرانی آبادان کند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کرد ویران خانه بهر گنج زر​

    وز همان گنجش کند معمورتر​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آب را ببرید و جو را پاک کرد​

    بعد از آن در جو روان کرد آب خورد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    پوست را بشکافت و پیکان را کشید​

    پوست تازه بعد از آنش بر دمید​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    قلعه ویران کرد و از کافر ستد​

    بعد از آن بر ساختش صد برج و سد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کار بی‌چون را که کیفیت نهد​

    اینک گفتم این ضرورت می‌دهد​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گـه چنین بنماید و گـه ضد این​

    جز که حیرانی نباشد کار دین​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نه چنان حیران که پشتش سوی اوست​

    بل چنان حیران و غرق و مـسـ*ـت دوست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آن یکی را روی او شد سوی دوست​

    وان یکی را روی او خود روی اوست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    روی هر یک می‌نگر می‌دار پاس​

    بوک گردی تو ز خدمت روشناس​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    چون بسی ابلیس آدم‌روی هست​

    پس بهر دستی نشاید داد دست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    زانک صیاد آورد بانگ صفیر​

    تا فریبد مرغ را آن مرغ‌گیر​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش​

    از هوا آید بیاید دام و نیش​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    حرف درویشان بدزدد مرد دون​

    تا بخواند بر سلیمی زان فسون​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کار مردان روشنی و گرمیست​

    کار دونان حیله و بی‌شرمیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شیر پشمین از برای کد کنند​

    بومسیلم را لقب احمد کنند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بومسیلم را لقب کذاب ماند​

    مر محمد را اولوا الالباب ماند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آن نوشید*نی حق ختامش مشک ناب​

    باده را ختمش بود گند و عذاب​
    [/BCOLOR]
     
    آخرین ویرایش:

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بود شاهی در جهودان ظلم‌ساز​

    دشمن عیسی و نصرانی گداز​
    عهد عیسی بود و نوبت آن او​
    جان موسی او و موسی جان او​
    شاه احول کرد در راه خدا​
    آن دو دمساز خدایی را جدا​
    گفت استاد احولی را کاندر آ​
    زو برون آر از وثاق آن شیشه را​
    گفت احول زان دو شیشه من کدام​
    پیش تو آرم بکن شرح تمام​
    گفت استاد آن دو شیشه نیست رو​
    احولی بگذار و افزون‌بین مشو​
    گفت ای استا مرا طعنه مزن​
    گفت استا زان دو یک را در شکن​
    چون یک بشکست هر دو شد ز چشم​
    مرد احول گردد از میلان و خشم​
    شیشه یک بود و به چشمش دو نمود​
    چون شکست او شیشه را دیگر نبود​
    خشم و خواهــش نـفس مرد را احول کند​
    ز استقامت روح را مبدل کند​
    چون غرض آمد هنر پوشیده شد​
    صد حجاب از دل به سوی دیده شد​
    چون دهد قاضی به دل رشوت قرار​
    کی شناسد ظالم از مظلوم زار​
    شاه از حقد جهودانه چنان​
    گشت احول کالامان یا رب امان​
    صد هزاران مؤمن مظلوم کشت​
    که پناهم دین موسی را و پشت​
    [/BCOLOR]
     
    آخرین ویرایش:

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    او وزیری داشت گبر و عشـ*ـوه ده​
    کو بر آب از مکر بر بستی گره​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گفت ترسایان پناه جان کنند​
    دین خود را از ملک پنهان کنند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کم کش ایشان را که کشتن سود نیست​
    دین ندارد بوی مشک و عود نیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    سر پنهانست اندر صد غلاف​
    ظاهرش با تست و باطن بر خلاف​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شاه گفتش پس بگو تدبیر چیست​
    چارهٔ آن مکر و آن تزویر چیست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تا نماند در جهان نصرانیی​
    نی هویدا دین و نه پنهانیی​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گفت ای شه گوش و دستم را ببر​
    بینی‌ام بشکاف و لب در حکم مر​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بعد از آن در زیردار آور مرا​
    تا بخواهد یک شفاعت گر مرا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بر منادی‌گاه کن این کار تو​
    بر سر راهی که باشد چارسو​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آنگهم از خود بران تا شهر دور​
    تا در اندازم دریشان شر و شور​
    [/BCOLOR]
     

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]

    پس بگویم من بسر نصرانیم​
    ای خدای رازدان می‌دانیم​
    شاه واقف گشت از ایمان من​
    وز تعصب کرد قصد جان من​
    خواستم تا دین ز شه پنهان کنم​
    آنک دین اوست ظاهر آن کنم​
    شاه بویی برد از اسرار من​
    متهم شد پیش شه گفتار من​
    گفت گفت تو چو در نان سوزنست​
    از دل من تا دل تو روزنست​
    من از آن روزن بدیدم حال تو​
    حال تو دیدم ننوشم قال تو​
    گر نبودی جان عیسی چاره‌ام​
    او جهودانه بکردی پاره‌ام​
    بهر عیسی جان سپارم سر دهم​
    صد هزاران منتش بر خود نهم​
    جان دریغم نیست از عیسی ولیک​
    واقفم بر علم دینش نیک‌نیک​
    حیف می‌آمد مرا کان دین پاک​
    درمیان جاهلان گردد هلاک​
    شکر ایزد را و عیسی را که ما​
    گشته‌ایم آن کیش حق را ره‌نما​
    از جهود و از جهودی رسته‌ایم​
    تا به زناری میان را بسته‌ایم​
    دور دور عیسیست ای مردمان​
    بشنوید اسرار کیش او بجان​
    کرد با وی شاه آن کاری که گفت​
    خلق حیران مانده زان مکر نهفت​
    راند او را جانب نصرانیان​
    کرد در دعوت شروع او بعد از آن​
    [/BCOLOR]
     

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]بخش ۱۵ - قبول کردن نصاری مکر وزیر را
    [/BCOLOR]


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    صد هزاران مرد ترسا سوی او​

    اندک‌اندک جمع شد در کوی او​
    او بیان می‌کرد با ایشان براز​
    سر انگلیون و زنار و نماز​
    او به ظاهر واعظ احکام بود​
    لیک در باطن صفیر و دام بود​
    بهر این بعضی صحابه از رسول​
    ملتمس بودند مکر نفس غول​
    کو چه آمیزد ز اغراض نهان​
    در عبادتها و در اخلاص جان​
    فضل طاعت را نجستندی ازو​
    عیب ظاهر را بجستندی که کو​
    مو به مو و ذره ذره مکر نفس​
    می‌شناسیدند چون گل از کرفس​
    موشکافان صحابه هم در آن​
    وعظ ایشان خیره گشتندی بجان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
     
    آخرین ویرایش:

    :Osenwt

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/28
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    4,438
    امتیاز
    481
    محل سکونت
    شهر رویای خیالی
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]بخش ۱۶ - متابعت نصاری وزیر را


    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    دل بدو دادند ترسایان تمام​

    خود چه باشد قوت تقلید عام​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    در درون سـ*ـینه مهرش کاشتند​

    نایب عیسیش می‌پنداشتند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    او بسر دجال یک چشم لعین​

    ای خدا فریاد رس نعم المعین​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    صد هزاران دام و دانه‌ست ای خدا​

    ما چو مرغان حریص بی‌نوا​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    دم بدم ما بستهٔ دام نویم​

    هر یکی گر باز و سیمرغی شویم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    می‌رهانی هر دمی ما را و باز​

    سوی دامی می‌رویم ای بی‌نیاز​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ما درین انبار گندم می‌کنیم​

    گندم جمع آمده گم می‌کنیم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    می‌نیندیشیم آخر ما بهوش​

    کین خلل در گندمست از مکر موش​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    موش تا انبار ما حفره زدست​

    و از فنش انبار ما ویران شدست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    اول ای جان دفع شر موش کن​

    وانگهان در جمع گندم جوش کن​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بشنو از اخبار آن صدر الصدور​

    لا صلوة تم الا بالحضور​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر نه موشی دزد در انبار ماست​

    گندم اعمال چل ساله کجاست​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ریزه‌ریزه صدق هر روزه چرا​

    جمع می‌ناید درین انبار ما​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بس ستارهٔ آتش از آهن جهید​

    وان دل سوزیده پذرفت و کشید​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    لیک در ظلمت یکی دزدی نهان​

    می‌نهد انگشت بر استارگان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    می‌کشد استارگان را یک به یک​

    تا که نفروزد چراغی از فلک​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    گر هزاران دام باشد در قدم​

    چون تو با مایی نباشد هیچ غم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    چون عنایاتت بود با ما مقیم​

    کی بود بیمی از آن دزد لئیم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    هر شبی از دام تن ارواح را​

    می‌رهانی می‌کنی الواح را​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    می‌رهند ارواح هر شب زین قفس​

    فارغان نه حاکم و محکوم کس​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شب ز زندان بی‌خبر زندانیان​

    شب ز دولت بی‌خبر سلطانیان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نه غم و اندیشهٔ سود و زیان​

    نه خیال این فلان و آن فلان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    حال عارف این بود بی‌خواب هم​

    گفت ایزد هم رقود زین مرم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    خفته از احوال دنیا روز و شب​

    چون قلم در پنجهٔ تقلیب رب​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آنک او پنجه نبیند در رقم​

    فعل پندارد بجنبش از قلم​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    شمه‌ای زین حال عارف وا نمود​

    عقل را هم خواب حسی در ربود​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    رفته در صحرای بی‌چون جانشان​

    روحشان آسوده و ابدانشان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    وز صفیری باز دام اندر کشی​

    جمله را در داد و در داور کشی​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    چونک نور صبحدم سر بر زند​

    کرکس زرین گردون پر زند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    فالق الاصباح اسرافیل‌وار​

    جمله را در صورت آرد زان دیار​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    روحهای منبسط را تن کند​

    هر تنی را باز آبستن کند​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    اسپ جانها را کند عاری ز زین​

    سر النوم اخ الموتست این​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    لیک بهر آنک روز آیند باز​

    بر نهد بر پایشان بند دراز​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تا که روزش واکشد زان مرغزار​

    وز چراگاه آردش در زیر بار​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    کاش چون اصحاب کهف این روح را​

    حفظ کردی یا چو کشتی نوح را​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    تا ازین طوفان بیداری و هوش​

    وا رهیدی این ضمیر و چشم و گوش​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    ای بسی اصحاب کهف اندر جهان​

    پهلوی تو پیش تو هست این زمان​
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    یار با او غار با او در سرود​

    مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود​
    [/BCOLOR]
     
    آخرین ویرایش:

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,610
    بالا