شعر اشعار وحشی بافقی

  • شروع کننده موضوع azar75
  • بازدیدها 7,716
  • پاسخ ها 373
  • تاریخ شروع

fz80

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/10/19
ارسالی ها
1,389
امتیاز واکنش
1,584
امتیاز
0
محل سکونت
یه جایی تو این دنیای...
غزل ۲۷۶​


vahshi.gif

وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

بخت آن کو که کشم رخش و سوارش سازم
دل جنیبت کش و جان غاشیه‌دارش سازم
خواهم این سـ*ـینه پر از جوهر جانهای نفیس
که به دامان وفا کرده نثارش سازم
نفس گرم نگر فیض اثر بین که اگر
بگمارم به خزان رشک بهارش سازم
کیست بدخواه تو ای همت پاکان با تو
که به یک آه سحر بهر تو کارش سازم
باغبان چمن حسن توام گو دگران
گل نچینند که من با خس و خارش سازم
وحشی این دل که عزیزست به هر جا که رود
چندش آرم به سر کویی و خوارش سازم
 
  • پیشنهادات
  • fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۷​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم
    هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم
    کرشمه‌ای که نکاهد ز حسن اگر بنوازی
    به لطف گاه به گاه و نگاه ماه به ماهم
    میان ما و تو سد گونه خشم شد همه بیجا
    چنین مکن که مرا عیب می‌کنند و ترا هم
    کدام ملک به توفان دهم کدام بسوزم
    که فرق تا به قدم سیل اشک و شعلهٔ آهم
    فتاده‌ام به رهت چشم و گوش گشته سراپا
    بیا که گوش به آواز پا و چشم به راهم
    مکن که عیب کنندت ز چون منی چو گریزی
    که نیکنامی جاوید از برای تو خواهم
    چو وحشی از چمن وصل رستم اول وآخر
    سموم بادیهٔ هجر ، زرد کرد گیاهم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۸​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
    که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
    نوشید*نی لطف پر در جام می‌ریزی و می‌ترسم
    که زود آخر شود این باده و من در خمـار افتم
    به مجلس می‌روم اندیشناک ای عشق آتش دم
    بدم بر من فسونی تا قبول طبع یار افتم
    ز یمن عشق بر وضع جهان خوش خنده‌ها کردم
    معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
    تظلم آنقدر دارم میان راهت افتاده
    که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
    عجب کیفیتی دارم بلند از عشق و می‌ترسم
    که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم
    دگر روز سواری آمد و شد وقت آن وحشی
    که او تازد به صحرا من به راه انتظار افتم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۹​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم
    نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قدیم
    آمدم من به سر گریهٔ خود به که تو نیز
    بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم
    به وفای تو که تا روز قیامت باقیست
    عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم
    نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد
    من و پروردن آن نخل برومند قدیم
    بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد
    برسان بندگی ما به خداوند قدیم
    خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز
    که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم
    وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو
    پندگویان قدیمی به سر پند قدیم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۰​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    می‌توانم که لب از آب خضر تر نکنم
    می‌رم از تشنگی و چشم به کوثر نکنم
    شوق یوسف اگرم ثانی یعقوب کند
    دارم آن تاب کز او دیده منور نکنم
    آن قوی حوصله بازم که اگر حسرت صید
    چنگ در جان زندم میل کبوتر نکنم
    دارم آن صبر که با چاشنی ذوق مگس
    بر لب تنگ شکر دست به شکر نکنم
    در جنت بگشا بر رخم ای خازن خلد
    که دماغ از گل باغ تو معطر نکنم
    حلهٔ نور اگرم حور به اکراه دهد
    پیشش اندازم و نستانم و در بر نکنم
    وحشی آزردگیی داری و از من داری
    من چه کردم که غلط بود که دیگر نکنم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۱​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
    بستان به پرورندهٔ بستان گذاشتیم
    می‌آید از گشودن آن بوی منتی
    در بسته باغ خلد به رضوان گذاشتیم
    در کار ما مضایقه‌ای داشت ناخدا
    کشتی به موج و رخت به توفان گذاشتیم
    در خود نیافتیم مدارا به اهرمن
    بوسیدن بساط سلیمان گذاشتیم
    کردیم پا ز دیده به عزم ره حرم
    ره بسته بود خار مغیلان گذاشتیم
    ظلمت به پیش چشمهٔ حیوان تتق کشید
    رفتیم و ذوق چشمه حیوان گذاشتیم
    وحشی نداشت پای گریز از کمند عشق
    او را به بند خانهٔ حرمان گذاشتیم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۲​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
    گر همه زهرست چون خوردیم ساغر نشکنیم
    پیش ما یاقوت یاقوتست و گوهر گوهر است
    دأب ما اینست یعنی قدر گوهر نشکنیم
    هر متاعی را در این بازار نرخی بسته‌اند
    قند اگر بسیار شد ما نرخ شکر نشکنیم
    عیب پوشان هنر بینیم ما طاووس را
    پای پوشانیم اما هرگزش پر نشکنیم
    ما درخت افکن نه‌ایم آنها گروهی دیگرند
    با وجود سد تبر، یک شاخ بی بر نشکنیم
    به که وحشی را در این سودا نیازاریم دل
    بیش از اینش در جراحت نوک نشتر نشکنیم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۳​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
    ننشینم به رهش بر سر کویش نروم
    هست خوش مصلحتی لیک دریغا کو تاب
    که یک امروز به نظارهٔ رویش نروم
    آرزو نام یکی سلسله جنبانم هست
    خود به خود من به شکن گیری مویش نروم
    سد صلا می‌زند آن چشم و به این جرأت شوق
    بر در وصل ز اندیشهٔ خویش نروم
    گر توان خواند فسونی که در آیند به دل
    هرگز از پیش دل عربده جویش نروم
    ساقی ما ز می خاص به بزم آورده است
    نیست معلوم که از دست سبویش نروم
    وحشی این عشق بد افتاد عجب گر آخر
    در سر حسرت رخسار نکویش نروم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۴​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    نفروخته خود را ز غمت باز خریدیم
    آن خط غلامی که ندادیم دریدیم
    در دست نداریم به جز خار ملامت
    زان دامن گل کز چمن وصل نچیدیم
    این راه نه راهیست عنان بازکش ای دل
    دیدی که درین یک دو سه منزل چه کشیدیم
    مانند سگ هـ*ـر*زه رو صید ندیده
    بیهوده دویدیم و چه بیهود دویدیم
    وحشی به فریب همه کس می‌روی از راه
    بگذار که ما ساده دلی چون تو ندیدیم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۵​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    چو خواهم کز ره شوقش دمی بر گرد سر گردم
    به نزدیکش روم سد بار و باز از شرم برگردم
    من بد روز را آن بخت بیدار از کجا باشد
    که در کویش شبی چون پاسبانان تا سحر گردم
    دلم سد پاره گشت از خنجرش و ز شوق هر زخمی
    به خویش آیم دمی سد بار و از خود بیخبر گردم
    اگر جز کعبهٔ کوی تو باشد قبله گاه من
    الاهی ناامید از سجدهٔ آن خاک در گردم
    نه از سوز محبت بی نصیبم همچو پروانه
    که در هر انجمن گرد سر شمع دگر گردم
    به بزم خوشـی‌ شبها تا سحر او را چه غم باشد
    که بر گرد درش زاری کنان شب تا سحر گردم
    به زخم خنجر بیداد او خو کرده‌ام وحشی
    نمی‌خواهم که یک دم دور از آن بیدادگر گردم
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,601
    بالا