شعر اشعار وحشی بافقی

  • شروع کننده موضوع azar75
  • بازدیدها 7,716
  • پاسخ ها 373
  • تاریخ شروع

fz80

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/10/19
ارسالی ها
1,389
امتیاز واکنش
1,584
امتیاز
0
محل سکونت
یه جایی تو این دنیای...
غزل ۲۸۶​


vahshi.gif

وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم
دل من بـرده بنیاد جفا کردی چه می‌کردم
هنوزم مبتلا نا کرده کشت از تیغ استغنا
دلم را گر به لطفی مبتلا کردی چه می‌کردم
نگار آشنا کش دلبر بیگانه سوز من
مرا با خویشتن گر آشنا کردی چه می‌کردم
بجز جور و جفا کردی نکرد آن مه بحمداله
اگر بعد از وفا این کارها کردی چه می‌کردم
شدم آگاه زود از خوی آن بیداد جو وحشی
دلم گر خو به آن شوخ بلا کردی چه می‌کردم
 
  • پیشنهادات
  • fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۷​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    دارد که چون تو پادشهی بنده‌ات شوم
    قربان اختلاط فریبنده‌ات شوم
    بیعانهٔ هزار غلام است خنده‌ات
    سد بار بندهٔ لب پر خنده‌ات شوم
    سد کس به یک نگه فکنی در کمان لطف
    شیدایی نگاه پراکنده‌ات شوم
    پروانه سوزد از پی سد گام پرتوت
    سرگرم شمع عارض تابنده‌ات شوم
    خوش اختریست اینکه بر آمد به طالعت
    وحشی غلام اختر تابنده‌ات شوم​
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۸​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    ز کوی آن پری دیوانه رفتم
    نکو کردم خردمندانه رفتم
    بیا بشنو ز من افسانه عشق
    که دیگر بر سر افسانه رفتم
    ز من باور کند زاهد زهی عقل
    که کردم تو به وز میخانه رفتم
    سفر کردم ز کوی آشنایی
    ز صبر و دین و دل بیگانه رفتم
    چه می بود اینکه ساقی داد وحشی
    که من از خود به یک پیمانه رفتم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۸۹​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    خوشست آن مه به اغیار آزمودم
    به من خوش نیست بسیار آزمودم
    همان خوردم فریب وعدهٔ تو
    ترا با آنکه سد بار آزمودم
    ز تو گفتم ستمکاری نیاید
    ترا نیز ای ستمکار آزمودم
    به مهجوری صبوری کار من نیست
    بسی خود را در این کار آزمودم
    به من یار است دشمن‌تر ز اغیار
    که هم اغیار و هم یار آزمودم
    کسی کز عمر بهتر بود پیشم
    نبود او هم وفادار آزمودم
    اجل نسبت به درد هجر وحشی
    نه چندان بود دشوار ، آزمودم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۹۰​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    از آن تر شد به خون دیده دامانی که من دارم
    که با تردامنان یار است جانانی که من دارم
    اگر با من چنین ماند پریشان اختلاط من
    ازین بدتر شود حال پریشانی که من دارم
    ز مردم گر چه می‌پوشم خراش سـ*ـینهٔ خود را
    ولی پیداست از چاک گریبانی که من دارم
    کشم تا کی غم هجران اجل گو قصد جانم کن
    نمی‌ارزد به چندین درد سر جانی که من دارم
    مپرس از من که ویران از چه شد غمخانه‌ات وحشی
    جهان ویران کند این چشم گریانی که من دارم​
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۹۱​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    انجام حسن او شد پایان عشق من هم
    رفت آن نوای بلبل بی برگ شد چمن هم
    کرد آنچنان جمالی در کنج خانه ضایع
    بر عشق من ستم کرد بر حسن خویشتن هم
    بدمستی غرورش هنگامه گرم نگذاشت
    افسرده کرد صحبت بر هم زد انجمن هم
    گو مـسـ*ـت جام خوبی غافل مشو که دارد
    این دست شیشه پر کن سنگ قدح شکن هم
    جان کندن عبث را بر خود کنیم شیرین
    یکچند کوه می‌کند بیهوده کوهکن هم
    وحشی حدیث تلخست بار درخت حرمان
    گویند تلخ کامان زین تلختر سخن هم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۹۲​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    دور از چمن وصل یکی مرغ اسیرم
    ترسم که شوی غافل و در دام بمیرم
    خواهم که شوم ازنظر لطف تو غایب
    هر چند که پر دردم و بسیار حقیرم
    گر آب فراموشی ازین بیشتر آید
    ترسم که فرو شوید از آن لوح ضمیرم
    جان کرد وداع تن و برخاست که وحشی
    بنشین تو که من در قدم موکب میرم​
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۹۳​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    از تندی خوی تو گهی یاد نکردم
    کز درد ننالیدم و فریاد نکردم
    پیش که رسیدم، که ز اندوه جدائی
    نگریستم و حرف تو بنیاد نکردم
    با اینهمه بیداد که دیدم ز تو هرگز
    دادی نزدم ناله ز بیداد نکردم
    گفتی چه کس است این ، چه کسم، آن که ز جورت
    جان دادم و آه از دل ناشاد نکردم
    وحشی منم آن صید که از پا ننشستم
    تا جان هدف ناوک صیاد نکردم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۹۴​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    ز کمال ناتوانی به لب آمدست جانم
    به طبیب من که گوید که چه زار و ناتوانم
    به گمان این فکندم تن ناتوان به کویت
    که سگ تو بر سر آید به امید استخوانم
    اگر آنکه زهر باشد چو تو نوشخند بخشی
    به خدا که خوشتر آید ز حیات جاودانم
    ز غم تو می‌گریزم من ازین جهان و ترسم
    که همان بلای خاطر شود اندر آن جهانم
    نه قرار مانده وحشی ز غمش مرا نه طاقت
    اثری نماند از من اگر اینچنین بمانم​
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۹۵​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
    بی‌تابم و از غصهٔ این خواب ندارم
    زین در نتوان رفت و در آن کو نتوان بود
    درمانده‌ام و چارهٔ این باب ندارم
    آزرده ز بخت بد خویشم نه ز احباب
    دارم گله ازخویش و ز احباب ندارم
    ساقی می صافی به حریفان دگر ده
    من درد کشم ذوق می ناب ندارم
    وحشی صفتم اینهمه اسباب الم هست
    غیر از چه زند طعنه که اسباب ندارم​
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,601
    بالا