شعر اشعار وحشی بافقی

  • شروع کننده موضوع azar75
  • بازدیدها 7,721
  • پاسخ ها 373
  • تاریخ شروع

fz80

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/10/19
ارسالی ها
1,389
امتیاز واکنش
1,584
امتیاز
0
محل سکونت
یه جایی تو این دنیای...
غزل ۲۶۶​


vahshi.gif

وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام
باز خود را هـ*ـر*زه گرد رهگذاری کرده‌ام
گشته پایم راز دار طول و عرض کوچه‌ای
چشم را جاسوس راه انتظاری کرده ام
می‌کنم پنهان ز خود اما گلم خواهد شکفت
کز دل خود فهم اندک خار خاری کرده‌ام
آب در پیمانه گردانیده‌ام زین درد بیش
در سبوی خود نوشید*نی خوشگواری کرده‌ام
ساقیا پیشینه آن دردی که اندر شیشه بود
دیگران را ده که من دفع خماری کرده‌ام
تا چه فرماید غلوی شوق در افشای راز
برخلاف آن به خود حالا قراری کرده‌ام
وحشی از من زین سرود غم بسی خواهد شنید
زانکه خود را بلبل خرم بهاری کرده‌ام
 
  • پیشنهادات
  • fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۷​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم
    زهر تو به سد رغبت جلاب کشیدیم
    این باب محبت همه اشکال دقیقست
    ما زحمت بسیار در این باب کشیدیم
    دوش از طرف بام کسی پرتو مه تافت
    از ظلمت شب رخت به مهتاب کشیدیم
    گر آهن بگداخته در بوتهٔ ما ریخت
    گشتیم سراپا لب و چون آب کشیدیم
    هر چند خسک بود از او در ته پهلو
    در بستر از او محنت سنجاب کشیدیم
    ای دیده به خوابی تو که با اینهمه تشویش
    از غفلت این بخت گران خواب کشیدیم
    وحشی نپسندند به پیمانهٔ دشمن
    آن زهر که ما از کف احباب کشیدیم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۸​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    سحر کجاست که فراش جلوه‌گاه توام
    نشسته بر سر ره دیده‌بان راه توام
    هنوز خفته چو بخت منند خلق که من
    برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام
    من آن گدای حریصم که صبح نیست هنوز
    که ایستاده به دریوزه نگاه توام
    مرا تو اول شب رانده‌ای به خواری ومن
    سحر خود آمده‌ام باز و عذر خواه توام
    تو بی‌گـ ـناه کشی کن که ایستاده به عذر
    به روز عرض جزا حایل گـ ـناه توام
    اگر به کشتن وحشی گواه می‌طلبی
    مرا طلب به گواهی که من گواه توام
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۹​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
    امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
    دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
    از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم
    رم دادن صید خود از آغاز غلط بود
    حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم
    کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است
    انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم
    سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن
    گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم
    سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل
    هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم
    وحشی سبب دوری و این قسم سخنها
    آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۰​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    عشق ما پرتو ندارد ما چراغ مرده‌ایم
    گرم کن هنگامهٔ دیگر که ما افسرده‌ایم
    گر همه مرهم شوی ما را نباشی سودمند
    کز تو پر آزردگی داریم و بس آزرده‌ایم
    عـریـ*ـان عـریـ*ـان است این جگر چون خود نباشد عـریـ*ـان عـریـ*ـان
    که مگر دندان حسرت بر جگر افشرده‌ایم
    در نمی‌گیرد باو نیرنگ سازیهای ما
    گر چه ز افسون آب از آتش برون آورده‌ایم
    وحشی آن چشمت اگر خواند به خود نادیده کن
    کان فریب است اینکه ما سد بار دیگر خورده‌ایم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۱​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    من این کوشش که در تسخیر آن خودکام می‌کردم
    اگر وحشی غزالی بود او را رام می‌کردم
    درین مدت اگر اوقات من صرف ملک می‌شد
    باو در بزمگاه خوشـی‌ می در جام می‌کردم
    رهم را منتهایی نیست زان رو دورم از مقصد
    اگر می‌داشت پایانی منش یک گام می‌کردم
    به کنج این قفس افتاده عاجز من همان مرغم
    که تعلیم خلاص بستگان دام می‌کردم
    به اندک صبر دیگر رفته بود این ناز بی‌موقع
    غلط کردم چرا این صلح بی هنگام می‌کردم
    پیامی کرد کز شرمندگی مردم که گفت اورا
    شکایت گونه‌ای کز بخت نافرجام می‌کردم
    چه ننگ آمیز نامی بوده پیش یار این وحشی
    بسی به بود ازین خود را اگر سگ نام می‌کردم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۲​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    نیستیم از دوریت با داغ حرمان نیستیم
    دل پشیمان است لیکن ما پشیمان نیستیم
    گر چه از دل می‌رود عشق به جان آمیخته
    با وجود این وداع صعب گریان نیستیم
    گو جراحت کهنه شو ما از علاج آسوده‌ایم
    درد گو ما را بکش در فکر درمان نیستیم
    آنچه مارا خوار می‌کرد آن محبت بود و رفت
    گو به چشم آن مبین مارا که ما آن نیستیم
    ما سپر انداختیم اینک حریف عشق نیست
    طبل برگشتن بزن ما مرد میدان نیستیم
    یوسف دیگر به دست آریم وحشی قحط نیست
    ما مگر درمصر یعنی شهر کاشان نیستیم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۳​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    به آنکه بر سرلطفی مکش ز منت خویشم
    سگ وفای خود و بندهٔ محبت خویشم
    سزای خدمت شایسته است لطف چه منت
    ز خدمتم خجل و حقگزار خدمت خویشم
    عنایت تو به پاداش صبردارم و طاقت
    به شکر صبر خود و ذکر خیرطاقت خویشم
    پلنگ خوی غزالی که می‌رمد ز فرشته
    چگونه ساختمش رام صید قدرت خویشم
    به کام شیر درون رفتن و به کام رسیدن
    کراست زهره و یارا غلام جرأت خویشم
    چه خوش گزیده‌امت از بساط حسن فروشان
    نه عاشق تو که من عاشق بصیرت خویشم
    مرا رسد که چو وحشی چنین دلیر درآیم
    که خوانده لطف تو در سایهٔ حمایت خویشم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۴​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    شد وقت آن دیگر که من ترک شکیبایی کنم
    ناموس را یک سو نهم بنیاد رسوایی کنم
    چندی بکوشم در وفا کز من نپوشد راز خود
    هم محرم مجلس شوم هم باده پیمایی کنم
    گر خواهیم در بند غم پای وفا در سلسله
    کردم میان خاک و خون زنجیر فرسایی کنم
    تو خفته و من هر شبی در خلوت جان آرمت
    دل را نگهبانی دهم خود را تماشایی کنم
    گفتم که خود رایی مکن گفت اینچنین باشد ولی
    وحشی کجا شیدا شود گر ترک خود رایی کنم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۷۵​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    این بس که تماشایی بستان تو باشم
    مرغ سر دیوار گلستان تو باشم
    کافیست همین بهره‌ام از مائدهٔ وصل
    کز دور مگس ران سر خوان تو باشم
    این منصب من بس که چو رخش تو شود زین
    جاروب کش عرصهٔ جولان تو باشم
    خواهم که شود دست سراپای وجودم
    در شغل عنان گیری یکران تو باشم
    در بزمگه یوسف اگر ره دهدم بخت
    درآرزوی گوشهٔ زندان تو باشم
    در تشنگیم طالع بد جان به لب آرد
    گر خود به سر چشمهٔ حیوان تو باشم
    من وحشیم و نغمه سرای چمن حسن
    معذورم اگر مرغ غزلخوان تو باشم
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,602
    بالا