شعر اشعار وحشی بافقی

  • شروع کننده موضوع azar75
  • بازدیدها 7,723
  • پاسخ ها 373
  • تاریخ شروع

fz80

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/10/19
ارسالی ها
1,389
امتیاز واکنش
1,584
امتیاز
0
محل سکونت
یه جایی تو این دنیای...
غزل ۲۵۶​


vahshi.gif

وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه حظ
از چنان جانی که باشد بی رخ جانان چه حظ
دیگر از شهرم چه خوشحالی چو آن مه پاره رفت
چون ز کنعان رفت یوسف دیگر از کنعان چه حظ
ناامید از خدمت او جان چه کار آید مرا
جان که صرف خدمت جانان نگردد زان چه حظ
جانب بستان چه می‌خوانی مرا ای باغبان
با من آن گلپیرهن چون نیست در بستان چه حظ
دل به تنگ آمد مرا وحشی نمی‌خواهم جهان
از جهان بی او مرا در گوشهٔ حرمان چه حظ
 
  • پیشنهادات
  • fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۵۷​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ
    قدر یاران وفادار ندانست دریغ
    درد محرومی دیدار مرا کشت افسوس
    یار حال من بیمار ندانست دریغ
    یار هر خار و خسی گشت درین گلشن حیف
    قیمت آن گل رخسار ندانست دریغ
    زارم انداخت ز پا خواری هجران هیهات
    مردم و حال مرا یار ندانست دریغ
    وحشی آن عربده جو کشت به خواری ما را
    قدر عشاق جگر خوار ندانست دریغ
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۵۸​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ
    ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ
    بلند و پست و هجر و وصل یکسان ساخته بر خود
    ورای نور و ظلمت از زمین و آسمان فارغ
    سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی
    چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ
    کمان را زه بریده، تیر را پیکان و پرکنده
    سپر افکنده خود را کرده از تیر وکمان فارغ
    عجب مرغی نه جایی در قفس نی از قفس بیرون
    ز دام و دانه و پروازگاه و آشیان فارغ
    برون از مردن و از زیستن بس بلعجب جایی
    که آنجا می‌توان بودن ز ننگ جسم و جان فارغ
    به شکلی بند و خرسندی به نامی تابه کی وحشی
    بیا تا در نوردم گردم از نام و نشان فارغ
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۵۹​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف
    ریخت آخر آبروی خویش را برخاک، حیف
    روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ
    کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف
    ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم
    حیف باشد بر چنان رو دیدهٔ ناپاک ، حیف
    گر بر آید جانم از غم ، نیستی آن ، کز غلط
    بر زبانت بگذرد روزی کز آن غمناک حیف
    در خم فتراک وحشی را نمیبندی چو صید
    گوییا می‌آیدت زان حلقهٔ فتراک حیف
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۰​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    مستغنی است از همه عالم گدای عشق
    ما و گدایی در دولتسرای عشق
    عشق و اساس عشق نهادند بر دوام
    یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق
    آنها که نام آب بقا وضع کرده‌اند
    گفتند نکته‌ای ز دوام و بقای عشق
    گو خاک تیره زر کن و سنگ سیاه سیم
    آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشق
    پروانه محو کرد در آتش وجود خویش
    یعنی که اتحاد بود انتهای عشق
    اینرا کشد به وادی و آنرا برد به کوه
    زینها بسی‌ست تا چه بود اقتضای عشق
    وحشی هزار ساله ره از یار سوی یار
    یک گام بیش نیست ولیکن به پای عشق
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۱​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ
    رو که ما را به تو من بعد نه صلح است و نه جنگ
    غمزه گو ناوک خود بیهده زن پس مفکن
    که دل و جان دگر ساختم از آهن و سنگ
    عذرم این بس اگر از کوی تو رفتم که نماند
    نام نیکی که توانم بدلش ساخت به ننگ
    بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
    که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ
    آه حسرت نه به آیینه وحشی آن کرد
    که توان بردنش از صیقل ابروی تو زنگ
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۲​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    تو زمن پرس قدر روز وصال
    تشنه داند که چیست آب زلال
    ذوق آن جستن از قفس ناگاه
    من شناسم نه مرغ فارغ بال
    می‌توان مرد بهر آن هجران
    کش وصال تو باشد از دنبال
    این منم، این منم به خدمت تو
    ای خوشم حال و ای خوشم احوال
    این تویی، این تویی برابر من
    ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال
    وحشی اسباب خوشدلی همه هست
    ای دریغا دو جام مالامال
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۳​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم
    زهر خند است این که پنداری تبسم می‌کنم
    در میان اشک شادی گم شدم روز وصال
    اینچنین روزی که دیدم خویش را گم می‌کنم
    با من آواره مردم تا به کشتن همرهند
    من نمی‌دانم چه بی‌راهی به مردم می‌کنم
    چهره پرخاکستر از گلخن برون خواهم دوید
    هر چه خواهد کوهکن تا من تظلم می‌کنم
    تکیه بر محراب دارد عابد و زاهد به زهد
    وحشی دردی کشم من تکیه بر خم می‌کنم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۴​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم
    در هم شکست بند و در بند خانه هم
    برخاست باد شرطه و زورق درست ماند
    از موج خیز رستم و دیدم کرانه هم
    آن مرغ جغد شیوه که سوی تو می‌پرید
    بال و پرش بسوختم و آشیانه هم
    گر دیگر از پی تو دوم داد من بده
    مهمیز کن سمند و بزن تازیانه هم
    وحشی چرا به ننگ نمیری که پیش او
    از غیر کمتری ، ز سگ آستانه هم
     

    fz80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/10/19
    ارسالی ها
    1,389
    امتیاز واکنش
    1,584
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    یه جایی تو این دنیای...
    غزل ۲۶۵​


    vahshi.gif

    وحشی » گزیده اشعار » غزلیات

    تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم
    وقتست که با یار به عشرت بنشینم
    بی طاقتیم در ره او می‌رود از حد
    کو صبر که در گوشهٔ طاقت بنشینم
    تا چند روم از پی او بند کنیدم
    باشد که زمانی به فراغت بنشینم
    داغ تو مرا شمع صفت سوخت کجایی
    مگذار که با اشک ندامت بنشینم
    پامال شدم چند چو وحشی به ره غم
    از دست تو بر خاک مذلت بنشینم
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    4,605
    بالا