رمان :عشق یا مسئولیت؟ (جلد اول)
نویسنده :فرزانه رجبی 76
ژانر:عاشقانه
ویراستار: لیلی تکلیمی
خلاصه:
"بنام آنانکه با نام «عشق» حرمت ها را نشکسته اند"
داستان از زبون یه دختر ۱۸ساله به اسم ساحل هستش...
عاشق فوتباله و زندگیه ارومی داره !
یه اتفاق !
یه حس !
یه مسئولیت!
یه ایثار!
و یا حتی یه عشق!
مسیر زندگیشو عوض می کنه...
زندگی ای که همراه با آرامش و در عین حال تنهایی و عشقه...
یه مسئولیت که ساحل از خودش،عشقش،و حتی زندگیش می گذره...
سالها تنها و با حسرت زندگی که نه مردگی می کنه تا سر عهدش باشه و در عین حال تو تب عشقش می سوزه...
به خاطر چی؟
یا به خاطر کی؟
به نظر شما اخرش چی میشه ؟
برای و چی و کی از همه چی می گذره؟
آیا دوباره می تونه زندگیش رو بسازه و به خواسته ی دلش برسه؟
با ما همراه باشید...!
(مقدمه نویسنده رمان عشق یا مسئولیت؟!)
توی صفحه نقد یه نویسنده خوندم که یه دوستی گفته بود چرا همیشه دوتا شخصیت اصلی داستان و رمان انقدر متفاوتن؟ چرا رنگ چشمای هر دونفر باید روشن باشه؟ قدهاشون متوسط؟ وضیعت اقتصادی اونطرف خر پولی؟ زیبایی هر دو خدادادی؟ خونه های آن چنانی تو بهترین منطقه از تهران؟
خیلی قشنگ گفته بود...آره واقعا مبنای رمان های این چندسال توی مجازی همین شده...همه اینجوری
می نویسن ولی من نه...من رمانم کاملا متفاوته...
تو رمانم خبری از یه پسر خر پول و هیکل ورزشکاری که با باشگاه رفتن و پول دادن ساخته، نیست!
تو رمانم خبری از یه تک دختر چشم رنگی و کمر باریک و خوش قد وبالا و زیبا مثه ماه نیست!
تو رمانم خبری از یه خونه بزرگ پارتی های مختلط که تا صبح طول میکشه نیست!
تو رمانم یه پسر لبای یه دختر رو قبل از محرمیت نمی بـ..وسـ..ـه...خبر از بدحجابی و زیر پا گذاشتن تمام شئونات و اعتقادات مسلمونی که این روزا همه رمان ها دارن براش رقابت می کنن نیست...
تو رمانم نیست شب عروسی که همه سعیم رو بکنم برای بیشتر باز کردن مسائل جنـ*ـسی...رمانم متفاوته چون با همه اعتقادم به خدا و دین که اسلامه و با کمک خدا می نویسم...فقط با خوندن این رمان می تونی بفهمی که تنها رمانی هستش که نمی تونی تو هیچ سایت و فضایی مطابقش رو پیدا کنی البته درژانر عاشقانه اش...اولین تجربه نویسندگی منه ولی دلیل نمیشه که من رویایی و فانتزی بنویسم...
اینارو گفتم تا بدونی قراره چی بخونی...گفتم تا بعدش نیای هویت منو به لجن بکشی که چرا ال شد و
چرا بل شد؟؟تا بدونی زندگی همیشه بر وفق مراد نیست..همه اینقدر زیبا نیستن...پولدار نیستن...
تو کارخونه باباشون کار نمی کنن...عشق و عاشقی ها رویایی نیستن...
اگر رمانم رو خوندی ضرر نکردی و برعکس می فهمی چیا تو جامعه ما می گذره...اگرم نخوندی که هیچی...اما درس رمان من درس صبر و صبوری هستش...که با صبر میشه به بزرگترین ها رسید...
من کار اولمه...با نقداتون که سازنده باشه کمکم کنین بچه ها حتی بعد از پایان رمان من منتظرم...
منتظر جلد دوم این رمان باشین،توی همین سایت می نویسمش...اسم رمان جلد دومم "گرگ و مهتاب" هستش...
دوستدار همه شمام...(فرزانه رجبی 76)
نویسنده :فرزانه رجبی 76
ژانر:عاشقانه
ویراستار: لیلی تکلیمی
خلاصه:
"بنام آنانکه با نام «عشق» حرمت ها را نشکسته اند"
داستان از زبون یه دختر ۱۸ساله به اسم ساحل هستش...
عاشق فوتباله و زندگیه ارومی داره !
یه اتفاق !
یه حس !
یه مسئولیت!
یه ایثار!
و یا حتی یه عشق!
مسیر زندگیشو عوض می کنه...
زندگی ای که همراه با آرامش و در عین حال تنهایی و عشقه...
یه مسئولیت که ساحل از خودش،عشقش،و حتی زندگیش می گذره...
سالها تنها و با حسرت زندگی که نه مردگی می کنه تا سر عهدش باشه و در عین حال تو تب عشقش می سوزه...
به خاطر چی؟
یا به خاطر کی؟
به نظر شما اخرش چی میشه ؟
برای و چی و کی از همه چی می گذره؟
آیا دوباره می تونه زندگیش رو بسازه و به خواسته ی دلش برسه؟
با ما همراه باشید...!
(مقدمه نویسنده رمان عشق یا مسئولیت؟!)
توی صفحه نقد یه نویسنده خوندم که یه دوستی گفته بود چرا همیشه دوتا شخصیت اصلی داستان و رمان انقدر متفاوتن؟ چرا رنگ چشمای هر دونفر باید روشن باشه؟ قدهاشون متوسط؟ وضیعت اقتصادی اونطرف خر پولی؟ زیبایی هر دو خدادادی؟ خونه های آن چنانی تو بهترین منطقه از تهران؟
خیلی قشنگ گفته بود...آره واقعا مبنای رمان های این چندسال توی مجازی همین شده...همه اینجوری
می نویسن ولی من نه...من رمانم کاملا متفاوته...
تو رمانم خبری از یه پسر خر پول و هیکل ورزشکاری که با باشگاه رفتن و پول دادن ساخته، نیست!
تو رمانم خبری از یه تک دختر چشم رنگی و کمر باریک و خوش قد وبالا و زیبا مثه ماه نیست!
تو رمانم خبری از یه خونه بزرگ پارتی های مختلط که تا صبح طول میکشه نیست!
تو رمانم یه پسر لبای یه دختر رو قبل از محرمیت نمی بـ..وسـ..ـه...خبر از بدحجابی و زیر پا گذاشتن تمام شئونات و اعتقادات مسلمونی که این روزا همه رمان ها دارن براش رقابت می کنن نیست...
تو رمانم نیست شب عروسی که همه سعیم رو بکنم برای بیشتر باز کردن مسائل جنـ*ـسی...رمانم متفاوته چون با همه اعتقادم به خدا و دین که اسلامه و با کمک خدا می نویسم...فقط با خوندن این رمان می تونی بفهمی که تنها رمانی هستش که نمی تونی تو هیچ سایت و فضایی مطابقش رو پیدا کنی البته درژانر عاشقانه اش...اولین تجربه نویسندگی منه ولی دلیل نمیشه که من رویایی و فانتزی بنویسم...
اینارو گفتم تا بدونی قراره چی بخونی...گفتم تا بعدش نیای هویت منو به لجن بکشی که چرا ال شد و
چرا بل شد؟؟تا بدونی زندگی همیشه بر وفق مراد نیست..همه اینقدر زیبا نیستن...پولدار نیستن...
تو کارخونه باباشون کار نمی کنن...عشق و عاشقی ها رویایی نیستن...
اگر رمانم رو خوندی ضرر نکردی و برعکس می فهمی چیا تو جامعه ما می گذره...اگرم نخوندی که هیچی...اما درس رمان من درس صبر و صبوری هستش...که با صبر میشه به بزرگترین ها رسید...
من کار اولمه...با نقداتون که سازنده باشه کمکم کنین بچه ها حتی بعد از پایان رمان من منتظرم...
منتظر جلد دوم این رمان باشین،توی همین سایت می نویسمش...اسم رمان جلد دومم "گرگ و مهتاب" هستش...
دوستدار همه شمام...(فرزانه رجبی 76)
آخرین ویرایش توسط مدیر: