کامل شده رمان دختری از تبار عشق | آیســــو و مهدیس0095 کابر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Miss.aysoo

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/05/17
ارسالی ها
3,219
امتیاز واکنش
8,180
امتیاز
703
محل سکونت
سرزمیــن عجـایبO_o
پخش رو روشن کردم.صدارو تا اخرین حد ممکن زیاد کردم.
It’s a new generation
این نسل جدیده


of party people

از مردمی که اهل مهمونین

Get on the floor (dale) (x2)
Please, ورود or عضویت to view URLs content!



بیا رو پیست رقـ*ـص (ماهور)
RedOne

دوباره
Let me introduce you to my party people

بذارین شما رو به مردم اهل مهمونی آشنا کنم
In the club… huh!
توی کلاب… هاه!
I’m loose(loose)
من سستم(سست)
And everybody knows I get off the train
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

و همه میدونن من از قطار پیاده میشم
Baby it’s the truth

عزیزم این حقیقته
I’m like Inception

من مثه اینسپشن هستم (فکر کنم اشاره به فیلمش داره چون اولشو بزرگ نوشته )
I play with your brain

با مغزت بازی میکنم
So don’t sleep or snooze

پس نخواب یا چرت نزن
I don’t play no games so don’t-don’t-don’t get it confused no
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


من اصلا بازی نمیکنم پس گیج نشو نه
Cause you will lose yeah

چون میبازی آره
Now pu-pu-pu-pu-pump it up

Dale!

حفره!
If you go hard you gotta get on the floor
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


اگه نوشیدنی زیاد خوردی باید بیای رو پیست رقـ*ـص
If you’re a party freak then step on the floor

اگه عاشق مهمونی هستی پس بیا رو پیست رقـ*ـص
If your an animal then tear up the floor

اگه حیوونی روی پیست رقـ*ـص خودتو تخلیه کن
Break a sweat on the floor

روی پیست رقـ*ـص عرق کن
Yeah we work on the floor

آره ما رو پیست رقـ*ـص کار میکنیم
Don’t stop keep it moving
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


توقف نکن! به تکون خوردن ادامه بده
Put your drinks up

نوشیدنی هاتو رو ببرین بالا
Pick your body up and drop it on the floor

بدنتون رو بالا ببرید و بندازینش رو پیست رقـ*ـص
Let the rhythm change your world on the floor

بذار ریتم رو پیست رقـ*ـص دنیاتو عوض کنه !
You know we’re running shit tonight on the floor

میدونی که امشب ما داریم رو پسیت رقـ*ـص میترکونیم
Brazil, Morocco
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


برزیل، مراکش
London to Ibiza

از لندن تا ایبیزا
Straight to LA, New York

مستقیم به سمت لوس آنجلس، نیویورک
Vegas to Africa

از وگاس تا آفریقا
Dance the night away

تمام شب رو برقص که تموم شه
Live your life and stay young on the floor
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


از زندگیت استفاده کن و روی پیست رقـ*ـص جوون بمون
Dance the night away

تمام شب رو برقص که تموم شه
Grab somebody, drink a little more

یکیو پیدا کن، یکم دیگه بنوش

Lalalalalalalalalalalalalala

Tonight we gon’ be it on the floor

امشب ما میخوایم روی پیست رقـ*ـص بی نظیر باشیم

Lalalalalalalalalalalalalala

Tonight we gon’ be it on the floor
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


امشب ما میخوایم روی پیست رقـ*ـص بی نظیر باشیم
I know you got it

میدونی که اینو دارم
Clap your hands on the floor

توی زمین رقـ*ـص دست بزن
And keep on rockin’

و به رقصیدن ادامه بده
Rock it up on the floor


توی زمین رقـ*ـص تکونش بده
If you’re a criminal, kill it on the floor
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


اگه جنایتکاری، روی زمین رقـ*ـص بکشش
Steal it quick on the floor, on the floor
سریع روی پیست رقـ*ـص بدزدش، روی پیست رقـ*ـص
Don’t stop keep it moving
توقف نکن به رقصیدن ادامه بده
Put your drinks up
نوشیدنی هاتونو ببرین بالا
Its getting ill
این داره مریض میشه
It’s getting sick on the floor
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

داره رو زمین رقـ*ـص مریض میشه
We never quit, we never rest on the floor
ما هیچوقت استفا نمیدیم، هیچوقت روی پیست رقـ*ـص استراحت نمیکنیم
If I ain’t rolling, probably die on the floor
اگه من نمیرقصم، پس دارم میمیرم رو زمین رقـ*ـص
Brazil, Morocco
برزیل مراکش
London to Ibiza
از لندن تا ایبیزا
Straight to LA, New York,
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

مستقیم به سمت لئس آنجلی، نیویورک
Vegas to Africa
از وگاس تا آفریقا تکراری
Dance the night away,
Live your life and stay young on the floor
از زندگیت استفاده کن و روی پیست رقـ*ـص جوون بمون
Dance the night away
تمام شب رو برقص که تموم شه
Grab somebody, drink a little more
یکیو پیدا کن، یکم دیگه بنوش
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Lalalalalalalalalalalalalala
Tonight we gon’ be it on the floor
امشب ما میخوایم روی پیست رقـ*ـص بی نظیر باشیم
Lalalalalalalalalalalalalala
Tonight we gon’ be it on the floor
امشب ما میخوایم روی پیست رقـ*ـص بی نظیر باشیم
That badonka donk is like a trunk full of bass on an old school Chevy
قلمبگی های باسنت مثه یه کامیون پر از گیتار بیسه
Seven tray donkey donk
هفت سینی خر
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

All I need is some vodka and some chunka coke
تمام چیزی که بهش احتیاج دارم یکم ودکا و یکم ککتل چانکائه
And watch her, she gon’ get donkey konged
و نگاش کن، اون میخواد
Baby if you’re ready for things to get heavy
عزیزم اگه برای یه سری چیز آماده ای تا سنگین شی
I get on the floor and act a fool if you let me
من میام رو زمین رقـ*ـص و مثه یه دیوونه رفتار میکنم اگه بم اجازه بدی
Dale
حفره
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

Don’t believe me just bet me
منو باور نکن فقط بم اجازه بده
My name ain’t Keath but I see why you Sweat me
اسم من کیث نیست اما میبینم چرا باعث میشی عرق کنم
L.A. Miami New York
ال ای میامی نیویورک
Say no more get on the floor
چیز دیگه ای نگو فقط بیا رو زمین رقـ*ـص
Lalalalalalalalalalalalalala
Tonight we gon’ be it on the floor
Please, ورود or عضویت to view URLs content!

امشب ما میخوایم روی پیست رقـ*ـص بی نظیر باشیم
Lalalalalalalalalalalalalala
Tonight we gon’ be it on the floor
امشب ما میخوایم روی پیست رقـ*ـص بی نظیر باشیم
Lalalalalalalalalalalalalala
Tonight we gon’ be it on the floor
امشب ما میخوایم روی پیست رقـ*ـص بی نظیر باشیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • HAD!S

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/14
    ارسالی ها
    1,667
    امتیاز واکنش
    11,873
    امتیاز
    753
    محل سکونت
    شیراز
    صدای مامانم که هی صدام میکرد بیدار شدم
    مامان- اروشا اروشا بلند شو دیگه
    - وای مامان بزار بخوابم دیگه خوابم میاد
    مامان- مگه امروز کلاس نداری؟
    با حرف مامان مث جت پریدم از تخت پایین
    - وای مامان ساعت چنده وای دورم شد حالا چیکارکنم
    مامان- علیک سلام نفس بگیر هنوز یک ساعت دیگه وقت داری سریع لباس بپوش بیا پایین بابات هنوز خونست تو رو هم میبره
    بعد از حرف مامان پریدم تو دستشویی کارهای اولیه رو انجام دادم اومدم بیرون جلو اینه وایسادم یکم کرم پودر زدم یه مداد هم کشیدم تو چشمام و یه رژ کالباسی هم زدم و برق لب هم زدم روش
    خب حالا بریم سراغ لباس ... چی بپوشم ...اووووم...یه مانتو تا رو زانو صورتی کم رنگ برداشتم با شلوار دمپا یخی و مقنعه مشکی هم پوشیدم ومقنعه رو هم کمی کشیدم عقب و رفتم پایین تو اشپز خونه دیدم بابا و مامان دارن صبحونه میخورن
    - سلام بابایی
    بابا- سلام دخترم خوبی؟
    - ممنونم
    مامان- سریع بیا صبحونتو بخور
    نشستم که صبحونه بخورم
    بابا- اروشا من میرم ماشینو روشن کنم تو هم سریع بیا
    - چشم........ مامان دستت در نکنه
    مامان-سرت درنکنه نوش جونت
    - مامان من رفتم خدافظ
    - خدابه همراهت
    رفتم دم درو کفش عروسکی یخیمو هم پوشیدم و رفتم سوار ماشین بابا شدم

    بابا جلوی در اموزشگاه نگه داشت.تشکرو خدافظی کردم و پیاده شدم.به ساعتم کردم.9:20 دقیقه.هنوز ده دقیقه وقت دارم.بسمت کلاس رفتم.سلامی کردم و کنار یه دختر نشستم.دختره تا من و دید روشو کرد طرفمو پرسید-سلام...خوبی..اسمت چیه؟
    لبخندی زدم و گفتم-سلام.ممنون...اروشا هستم.
    دستشو اورد جلو و گفت-منم تبسم هستم.خوشبختم از اشناییت.
    باهاش دست دادم و گفتم-همچنین
    یکم بعد استاد اومد.با اومدنش هممون ازسرجامون بلند شدیم.رو بهمون گفت-سلام...من ارتا حداد هستم...دبیرشما...امیدوارم بتونم کمکتون کنم تا کنکورتون رو با موفقیت بدین.خب حالا تک تک خودتون رو معرفی کنین.
    همه خودشونو معرفی کردن تا رسید به من.بلند شدم و گفتم-اروشا اشرفی.
    چیزی توی دفترش نوشت و سرشو بالا اورد.اما با دیدن من خشکش زد.یه چند ثانیه خیره نگام کرد و روشو گردوند سمت بقیه.سرجام نشستم.وااااااا این چش بود.نکنه دیونس و خبر نداریم.
    تبسم سیخونکی به پهلوم زد و گفت-میشناسیش؟
    با گیجی گفتم-کی؟
    تبسم-عه دیوونه..همین حداد و میگم.
    -نه باو.من از کجا بشناسمش.
    تبسم-پس چرا نگاهت میکرد؟
    اومدم حرفی بزنم که صدای حداد بلند شد-خانوم اشرفی و یوسفی لطفا سکوت کلاس رو برهم نزنید.
    ببخشیدی گفتیم و اونم به درسش ادامه داد.با تموم شدن کلاس خسته نباشیدی گفت و از کلاس بیرون رفت.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Miss.aysoo

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/17
    ارسالی ها
    3,219
    امتیاز واکنش
    8,180
    امتیاز
    703
    محل سکونت
    سرزمیــن عجـایبO_o
    داشتم وسایلامو جمع میکردم که برم.از تبسم خدافظی کردم و شمارمو بهش دادم.از کلاس اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد.ای وای یادم رفته بود سایلنتش کنم.خوبه سر کلاس زنگ نخورده بود.با دیدن اسم انوشا رو ی صفحه گوشی جواب دادم-سلام
    انوشا جیغ جیغ کرد-علیک سلام کجایی تو؟
    صدای چندتا دختر میومد-چه خبره اونجا؟
    انوشا-هیچی بابا..کجای؟
    -تازه کلاسم تموم شده.
    انوشا-خیله خب.همونجا بمون تا ما هم بیایم.
    -برا چی..الووو...انوشا....الووو
    بیشعور قطع کرد.گوشی رو تو کیفم انداختم و روی یکی از صندلی های اموزشگاه نشستم.ای توروحت انوشا معلوم نیس باز چه غلطی کرده.
    انوشا یه تک رو گوشیم انداخت که یعنی بیا بیرون.بلند شدم و از اموزشگاه بیرون رفتم.ماشین پروا جلوی در اموزشگاه بد.اینجا چه خبرهههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
    اینو بلند گفتم که انوشا سرشو از یکی از ماشینا بیرون اورد و گفت-اروشااااااااااااااااااااااااااااااااا...بیا دیگههههههههه.
    کیمیا شیشه رو داد پایین و گفت-بیا میخایم بریم ددر دودور.
    پروا که دید همونجا وایسادم کلشو از ماشین بیرون اورد و گفت-د بیا دیگه.
    همون موقع حداد با یه پسر قد بلند از اموزشگاه اومدن بیرون.پسره یه نگاه به من و یه نگاه به ماشین پروا انداخت.اخمی کرد و رفت سمت حداد.
    به سمت ماشین پروا رفتم.این که پره.
    اینو به زبون اوردم که مریم گفت-بیا دیگه جا میشه.
    کنار انوشا خودمو جا دادم.پروا راننده بود و کیمیا جلو نشسته بود.مریم و انوشا و نیلو و هم عقب.با نشستن من پروا گاز داد که لاستیک ماشین صدای بدی ایجاد کرد.پروا با اینکه 18 سالش بوداز 16 سالگی با کمک باباش رانندگی رو یاد گرفت.البته هنوز گواهینامه نداره.

    کیمیا پخش رو روشن کرد.صدا رو تا اخر بالا برد.


    ساقیا می هی هی هی هی بریز بنویس
    گرکه نرقصم گله مندی بنویس
    ساقیا پیک پیک پیک پیک پیک بریز بنویس
    هرکه نرقصد گله مندی بنویس
    کس نداند چیست امشب امشب ماجرا
    پس بدون معطلی نوش کن بادرا
    وای منو تو خال لبات باد صبا عیشو نوش تو این هوا
    منو محتاج طبیب ایست امشبا
    متن اهنگ ساقیا ساسی
    تو حبیبیم شو عزیزم طبیبم شو
    تو حبیبیم شو عزیزم طبیبم شو
    وای ساقیا می هی هی هی هی بریز بنویس
    هرکه نرقصد گله مندی بنویس
    متن اهنگ ساقیا ساسی
    حال خراب است گر حرام است
    من به می لب نزنم تو لبات جام نوشید*نی است
    یا رب چه یاری یا رب چه نگاری
    چه زلف پریشونی عجب مهره ی ماری
    متن اهنگ ساقیا ساسی
    باز توبه شکستم پیمانه به دستم
    هی وای وای وای وای وای چه مستم
    ساقیا می هی هی هی هی بریز بنویس
    گرکه نرقصم گله مندی بنویس
    ساقیا پیک پیک پیک پیک پیک بریز
    بنویس هرکه نرقصد گله مندی بنویس
    متن اهنگ ساقیا ساسی
    وای وای دیگه بسه تا کجا مسته ساقیا ناز شستت
    وای دیگه بسه تا کجا مسته ساقیا ناز شستت
    وای دیگه بسه رفته از دست که ساقیا ناز شستت

    *(ساقیا..از ساسی)
    بچه ها با اهنگ میخوندن و قر میدادن.من و باش با یه مشت خل و دیوونه دوست شدم.خواهرم که دیگه بدتر.کلا ناقص العقله..الشفاااا
    پروا جلوی یه پاساژ نگه داشت و گفت-بریزین پایین.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    HAD!S

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/14
    ارسالی ها
    1,667
    امتیاز واکنش
    11,873
    امتیاز
    753
    محل سکونت
    شیراز
    مث اینکه اومدیم خرید واسه عروسی نگار ( خواهر نیلو ) رفتیم تو پاساژ
    پروا - خب حالا چی بخریم
    - نمدونم هرچی باشه
    کیمیا - اگه به ماها باشه که تا فردا صبح هیچی پیدا نمیکنیم
    نیلو - اره راست میگه
    داشتیم میحرفیدیم که انوشا گفت
    انوشا - بچه ها بیاین اینو ببینین خوبه؟
    رفتیم یه لباس ابی فیروزه ای کوتاه تا بالای زانو که از جنس گیپور بود ساده بود ولی خیلی خوشکل بود
    انوشا- خوبه؟
    - اره خوشکله برو بپوشش ببینیم رو تنت چجوریه
    انوشا - باشه
    رفتیم داخل مغازه انوشا گفت لباسو براش اوردن رفت که بپوشه بعد از 5مین یکم از دز اتاق پرو رو باز کرد گفت
    انوشا - دخترا بیاین ببینین رو تنم چجوریه
    هممون ریختیم تو اتاق پرو
    انوشا - چه خبرتونه یکی یکی
    پروا - حرف نزن انوش ( مخفف انوشا ) وایییی چ ناز شدی
    - اره خواهری بهت میاد
    انوشا - خودم میدونستم نمیخاست بگین
    کیمیا - ایییش حالا دیگه پرو نشو
    - حالا برید بیرون تا لباسمو عوض کنم بیام

    رفتیم بیرون انوشا هم بعد از 5 مین اومد بیرون لباس رو حساب کرد و رفتیم از مغازه بیرون
    - خب حالا چیکار کنیم
    انوشا- خب بریم بگردیم تا بقیه لباس بخرن دیگه
    راه افتادیم از این مغازه به اون مغازه رفتیم طبقه سوم پاساژ داشتیم به مغازه ها نگاه میکردیم که پروا گفت
    پروا- دخترا بیاین این مغازه همه چی داره خیلی بزرگه
    نیلو - کو کجاست
    پروا - اون مغازه سومیه
    کیمیا - باشه بریم پس چرا وایسادین؟
    - بریم
    رفتیم داخل مغازه همه جور لباسی داشت از زنانه و بچه گانه و مردانه داشتیم نگاه لباسا میکردیم که پروا گفت
    - بیاین به خودصاحبش بگیم برامون یه چیزی بیاره
    رفتیم یه دختری که پشت پیشخون وایساده بود
    دختره - چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟
    نیلو- ببخشید منو دوستام لباس میخایم خودتون چیزی مد نظرتون هست که برامون بیارین
    دختره- اره صبر کنید
    رفت و بعد از 10 مین با یه عالمه لباس اومد
    یه لباس فیروزه ای کوتاه که از جنس ریون بود و دوتا بند هم داشت که میرفت پشت گردن بسته میشد و پشتش هم یه پاپیون ابی گم رنگ بود رو داد به کیمیا و گفت
    دختر- این فکر کنم به شما بیاد
    کیمیا - مرسی
    ورفت تا لباسشو بپوشه
    بعد از 5 مین صدامون زد که بریم ببینیمش واقعا بهش میومد خیلی ناز شده بود..... دختره دوباره یه لباس سبز فسفری کوتاه که چسبون بود و دوره یقش همش نگین کار شده بود و رو شکم هم چین داشت رو داد به پروا پروا هم رفت پوشید و خیلی بهش میومد یه لباس قرمز و بلند تا مچ پا که رو سـ*ـینه هاش همش مهره کاری بود و تو گودی کمر هم تا پایین یه حریر داده شده بود رو هم داد به نیلو
    - وای نیلو چه ناز شده
    خیلی بهش میومد واقعا خوشکل شده بود
    دختره یه لباس صورتی کم رنگ دکلته تا رو مچ پا که پشتش اندازه یه قلب کوچولو باز بود و جلوش هم یه گل خوشکل میخور داد به من رفتم پوشیدم همشون گفتن که خوشکله و بهم میاد اومدیم لباسارو حساب کردیم و رفتیم .... داشتم از دره مغازه میرفتم بیرون سرم هم پایین بود که شترررررق خوردم به یکی سرمو اوردم بالا ...هیع این دیگه کیه چقدر اشناست
    پسره - ببخشید خانوم
    منم که تو فکر بودم که این پسره کیه اروم گفتم
    -خواهش میکنم
    که بعید میدونم شنیده باشه
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    Miss.aysoo

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/17
    ارسالی ها
    3,219
    امتیاز واکنش
    8,180
    امتیاز
    703
    محل سکونت
    سرزمیــن عجـایبO_o
    میخاستم برم که صدای داد انوشا رو شنیدم.سریع به سمت جایی که صدا میومد دوییدم.انوشا روبروی یه پسر وایستاده بود و داشت سرش داد میزد.نزدیکتر رفتم.عهههههه اینکه حداد بود.عصبانی بود و خیره نگاه انوشا میکرد.پروا سعی داشت انوشا رو اروم کنه ولی مگه انوشا ساکت میشد.
    انوشا-تو کی هستی که درباره دیگران قضاوت میکنن؟خدایی؟کی هستی؟به توچه ربطی داره که من چیکار میکنم یا نه؟فضول مردمی؟تو بجای اینکه نصیحت دیگران کنی و تو زندگی دیگران مثه خاله زنکا دخالت کنی کلاتو بگیر باد نبره عمو.
    به سمت انوشا رفتم.بازوشو گرفتم و گفتم-انی...زشته بیا بریم..برات توضیح میدم.
    انوشا بازوشو از دستم کشید بیرون و گفت-مگه نمیبینی چی میگه اروشا...به اون چه ربطی داره من چی میگم.
    حداد-خانوم نسبتا محترم من فقط گفتم این حرفا در شان یه دختر نیس.چیز بدی نگفتم که دعوا راه انداختی و داد و هوار میکنی.
    انوشا خواست حرفی بزنه که خیلی جدی و با تحکم تقریبا داد زدم-انوشاااا
    انوشا تقریبا لال شد و جیکش در نیومد.به سمت حداد رفتم و گفتم-اقای حداد من بجای خواهرم از شما عذر میخام.هرچی پیش اومده شما ببخشید.بچه اس نمیفهمه چی میگه.
    انوشا گفت-من ب...
    چشم غره ای بهش رفتم که حرف تو دهنش ماسید.
    حداد رو به همون پسره کرد و گفت-ارمیا تموم شد؟
    پسره یا همون ارمیا اره ای گفت.با حداد خدافظی کردم و با عصبانیت به سمت پیشخوان رفتم و پول لباس ها رو حساب کردم.
    از فروشگاه بیرون رفتیم که نیلو اومد کنارم
    نیلو-نباید از پسره دفاع میکردی خواهرت مهمتر بود یا پسره؟
    با تعجب به نیلو نگاه کردم-نمیدونم قضیه چی بود.اما اون نباید اینجوری با مردم حرف بزنه.برای یه دختر زشته.
    نیلودیگه چیزی نگفت.
    وارد یه مغازه کفش فروشی شدیم.یه کفش نقره ای خریدم و با بچه ها سوار ماشین شدیم.نیلو من و انوشا رو اول رسوند.کلید انداختم و در و باز کردم.
    مثل اینکه کسی خونه نبود.
    -کسی خونه نیست؟
    انوشا بدون حرف از پله ها بالا رفت.در اتاقش و محکم بهم کوبید که صدای بدی ایجاد کرد.اوووووففففففف خب من برای خودش گفتم.باید توی یه فرصت مناسب باهاش حرف بزنم و ازدلش در بیارم.اینطوری نمیشه.به اتاقم رفتم و لباسام با یه شلوارک گل گلی و تاپ سفید عوض کردم.بسمت کتاب هام رفتم و یکم تمرین حل کردم.کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد.
     

    HAD!S

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/14
    ارسالی ها
    1,667
    امتیاز واکنش
    11,873
    امتیاز
    753
    محل سکونت
    شیراز
    صبح با صدای الارم گوشیم از خواب بیدار شدم وایییییییییی بازم کلاس اه چقدرم بدم میاد برم کلاس عصاب مصاب برا ادم نمیزاره پاشدم از رو تخت رفتم پایین رفتم تو اشپزخونه مامان داشت صبحونه درست میکرد

    - سلام مامان
    مامان - سلام دخترم صبحت بخیر
    - مرسی مامان صبح شما هم بخیر
    مامان - بیا بشین صبحونتو بخور ..... امروز کلاس داری؟
    - اره
    صبحونمو خوردم رفتم بالا تا اماده بشم اواسط مهر بودو هوا هم کمی سرد شده بود پس یه مانتو نسبتا کلفت سفید با ساپرت سورمه ای و مقنعه سورمه ای پوشیدم یه خط چشم و یه رژ هم زدم رفتم پایین
    - مامان انوشا کجاست ؟مگه نمیخاد بره مدرسه؟
    مامان- نمیدونم رفتم صداش زدم گفت اصاب ندارم نمیرم هرچی هم گفتم چته جواب نداد
    - اها باشه ...من رفتم خداحافظ
    مامان- خدا به همرات
    رفتم کفش اسپرت سفیدم هم پوشیدم
    باید یادم باشه حتما امروز از دل انوشا در بیارم ولی خدایی من واسه خودش گفتم
    رفتم دم در که یهو یاد یه چیزی افتادم
    - وا حالا با چی برم چقدر خنگم من
    وجدان - در خنگی تو شکی نیس
    - حرف نزن ببینم
    زنگ زدم به یه تاکسی ...بعد از 5دقیقه معطل شدن بالاخره اومد سوار شدم و ادرس اموزشگاه رو بهش دادم ورفتیم
    بعد از 10 دقیقه رسیدم به کلاس رفتم داخل دیدم همه بچه های کلاس تو سالن نشستن وا چرا اینا تو کلاس نیستن رفتم تبسم رو پیدا کردم و پیشش نشستم
    - سلام تبسم چطوری؟
    تبسم- عه سلام اروشا خوبم تو خوبی؟
    - مرسی میگما چرا اینا تو کلاس نیستن؟
    تبسم- اخه اقای حداد نیومده هنوز
    - خو میرفتین تو کلاس تا بیاد
    تبسم - اخه در قلفه و کلیدش هم دست خود اقای حداد هس
    - اها.... خو چرا منشی بهش زنگ نمیزنه
    تبسم - بنده خدا ده دقیقست داره زنگ میزنه جواب نمیده
    داشتیم با تبسم از هر دری حرف میزدیم که که یکی کنارم نشست نگاه کردم دیدم یه پسرست همون که با اقای حداد بود اسمش چی بود....اوووووم... اها اسمش ارمیا بود
     

    HAD!S

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/14
    ارسالی ها
    1,667
    امتیاز واکنش
    11,873
    امتیاز
    753
    محل سکونت
    شیراز
    وا این چرا اینجا نشست؟
    وجدان - باید از تو اجازه میگرفت که کجا بشینه
    - خب نه
    داشتم فکر میکردم که تبسم گفت
    تبسم- اروشا من میرم بیرون با تلفن حرف بزنم اگه یه موقع اقای حداد اومد بهم خبر بده
    - باشه برو
    داشتم با خودم فکر میکردم که یهو ارمیا گفت
    ارمیا - سلام
    - جوابشو بدم
    وجدان - خاک برسرت جواب سلام واجبه
    - سلام
    ارمیا - خوبین
    - ممنونم
    ارمیا - شما خواهر همون دختر خانمو هستید که با ارتا دعواش شد؟
    - ارتا کیه دیگه؟
    ارمیا- اوپس اقای حداد رو میگم
    پس اسم استادمون ارتا هس عجب اسمی
    - اها اره خودمم
    ارمیا - من ارمیا مشفق هستم خوشبختم
    - همچنین
    ارمیا- شما معرفی نمیکنید؟
    بگم؟ نگم؟ بگم؟ نگم؟ بزار بگم بچم دلش نشکنه
    - اروشا اشرفی هستم
    ارمیا - چ اسم خوشکلی داری
    - مرسی نظر لطفتونه
    ارمیا - میتونم اروشا صدات کنم
    - چرا؟
    ارمیا- همینجوری اخه از اسمت خوشم میاد
    - هرجور راحتی
    ارمیا - حالا اروشا خانوم شما چند سالته؟
    - 18 سال
    ارمیا - کنکور دادین امسال؟
    - اره ولی قبول نشدم
    ارمیا-اهام ...ایشالا که سال بعد قبول بشین
    - مرسی
    ارمیا- منم 25 سالمه لیسانسه مدیریت دارم تو شرکت بابام کار میکنم
    پسره ی نفهم انگار من ازش پرسیدم که جواب میده خو اخه به من چه که تو چندسالته و چیکار میکنی وااااالا
     
    آخرین ویرایش:

    Miss.aysoo

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/17
    ارسالی ها
    3,219
    امتیاز واکنش
    8,180
    امتیاز
    703
    محل سکونت
    سرزمیــن عجـایبO_o
    عجبا.هی وای اینکه دوست ارتاس بزار ببینم شاید میدونه چرا نیومده.رو کردم طرفش و گفتم-ببخشید اقای مشفق
    -ارمیا هستم.
    ایش خب به من چه پروو.
    -همون... اقای ارمیا شما میدونید چرا اقای حداد نیومدن؟
    ارمیا-نه متاسفانه...از دیشب ازشون خبری ندارم
    اهانی گفتم و ساکت نشستم.همون موقع تبسم اومد.منشی گفت که حداد نمیاد و کلاس امروز کنسل.
    پوفی کردم و با تبسم خدافظی کردم.گوشیمو برداشتم زنگ زدم به مامانم.بعد از چند تا بوق برداشت.
    -الو
    -الو سلام مامان
    مامان-سلام اروشا...چیزی شده؟!خوبی؟
    -اره مامان خوبم.فقط من کلاسم کنسل شده مثل اینکه اقای حداد امروز نمیاد.
    مامان-خیله خب مواظب خودت باش.کاری نداری؟
    -نه راستی مامان من یکم دیر میام.خدافظ
    مامان-باشه دخترم.خدافظ
    گوشی رو تو کیفم انداختم.هووففف حالا باید تاکسی بگیرم.سر خیابون وایستادم که یه ماتیزمشکی جلوی پام ترمز کرد.اخمی کردم و حرکت کردم.ماشین دوباره اومد کنارم.مثی که ول کن نبود.شیشه رو کشید پایین.اومدم دوتا فحش نون و اب دار بهش بدم که دیدم ارمیاس.
    ارمیا-اروشا خانم بفرمایید برسونمتون.
    -نه ممنون.مزاحم شما نمیشم.خودم میرم.
    ارمیا-نه بابا چه مزاحمتی مراحمید.سوار شید هرجا برین میرسونمتون.
    قبول کردم و سوار شدم.حرکت کرد.تشکری کردم و ساکت نشستم.پخش رو روشن کرد .


    امروز پر از شوق چشمای من

    با تو پر از عشق روزای من

    نبض من داره با نفسات میزنه

    قلب من تو هر تپش صدات میزنه

    چشم من پر از برق نگاه تو

    قلب من همیشه چشم به راه تو

    دوست دارم

    خیلی دلم تنگه برات

    جونم بسته به اون چشات

    میمیرم واسه خندهات

    دوست دارم ، دوست دارم

    تو رو حتی بیشتر از خودم

    میمیرم دورشم ازت یکم

    من تا دیدم عاشقت شدم

    دوستت دارم

    ♫♫♫♫♫♫
    ♫♫♫♫♫♫

    چشم من پر از برق نگاه تو

    قلب من همیشه چشم به راه تو

    دوست دارم

    خیلی دلم تنگه برات

    جونم بسته به اون چشات

    میمیرم واسه خندهات

    دوست دارم ، دوست دارم

    تو رو حتی بیشتر از خودم

    میمیرم دورشم ازت یکم

    من تا دیدم عاشقت شدم

    دوستت دارم

    آهنگ
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    بنام دوست دارم
     

    HAD!S

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/14
    ارسالی ها
    1,667
    امتیاز واکنش
    11,873
    امتیاز
    753
    محل سکونت
    شیراز
    داشتم به اهنگ گوش میکردم که یهو یاد یه چیزی افتادم .....اییییییی وااااااای دیدی چیشد؟ خیر سرم میخاستم بعد از کلاس برم واسه انوشایه چیزی بخرم و باهاش اشتی کنم حالا چیکار کنم
    - ببخشید اقای مشفق منو همینجا ها پیاده کنید
    ارمیا- اول که مشفق نه و ارمیا دوم اینکه مگه اینجا خونتونه؟
    - نه هواسم نبود میخاستم برم واسه ابجیم کادو بخرم اخه به لطف دوست شما باهام قهره
    ارمیا یه تک خنده ای کرد و گفت
    ارمیا- خب باشه اگر اجازه بدین منم باهاتون بیام
    - نه ممنونم خودم میرم
    ارمیا - دیگه تعارف نکنید خودمم قصد خرید دارم قبول؟
    - باشه دستتون درنکه
    ارمیا- خواهش میکنم....شما جایی مدنظرتون هس؟
    - اره لطفا برید پاساژ...
    ارمیا- باشه
    دوباره دستگاه پخشو روشن کرد این دفعه صدای مرتضی پاشایی پیچید تو ماشین

    این یه حسه جدیده یکی دوباره از راه رسیده

    مثله اون چشمم ندیده انگار اونو خدا واسه من آفریده

    یکی که صافو ساده آروم قدم زد تو امتداد شبه تنهایی جاده

    مثه خودم نیست قلبم میلرزه بی اراده

    میریزه دله دیوونه اسمش عشقه

    کسی نمیدونه اسمش عشقه

    همیشه میمونه اسمش عشقه

    اگه من اونو دوست دارم اسمش عشقه

    تنهاش نمیذارم اسمش عشقه

    میاد کنارم آخه اسمش عشق
    ( اسمش عشقه )
    قشنگ رفته بودم توحس فکر کنم این پسره عاشقه
    وجدان- اخه به توچه؟ها؟
    - ای بابا خو همش اهنگای عاشقانه گوش میده
    وجدان- خو حالا هرکسی اهنگ عاشقانه گوش میده عاشقه؟
    - خب نه
    وجدان- پس حرف نزن

    داشتم باوجدان حرف میزدم که دیدم صدا اهنگه قطع شد یه نگاه کردم دیدم رسیدیم
    ارمیا- بفرمایید پایین
    - دستتون درنکنه
    درو باز کردم و رفتم بیرون و باهم وارد پاساژ شدیم
     
    آخرین ویرایش:

    Miss.aysoo

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/17
    ارسالی ها
    3,219
    امتیاز واکنش
    8,180
    امتیاز
    703
    محل سکونت
    سرزمیــن عجـایبO_o
    داشتیم قدم میزدیم که یه خرس بزرگ و پشمالوی سفید توجهمو جلب کرد.انوشا عاشق خرس و این چیزا بود.سریع به سمت فروشگاه رفتم.ارمیا هم پشت سرم میومد.
    گفتم و خرس رو برام اوردن.حساب کردم گرچه ارمیا با تعارفاش رو نروم بود.میگم حالا که اومدم بزار یه لباس هم برا رها بخرم برا نامزدیشون چیزی نخریده بودم ولی بابا اینا خریدن.یه دامن کوتاه مشکی با کت صورتی انتخاب کردم.ارمیا هم یه چیزایی خرید.داشتیم میرفتیم که یه پیرهن مردونه سفید که اسپرت بود و روش نوشته های مشکی انگلیسی داشت دیدم.چشمام برقی زد.میتونسم برای شایان بخرم.تندتند رفتم داخل مغازه.ارمیا با تعجب دنبالم میومد.
    یه پسرجوون پشت پیشخوان بود.
    -سلام خسته نباشید.
    سرشو بلند کرد.عههههه اینکه بابک داداشه پرواعه.به کل یادم رفته بود بابک اینجا کار میکنه.
    با خوشرویی گفتم-سلام بابی...خوبی؟سلامتی؟چیکارمیکنی؟چقدر از دیدنت خوشحال شدم.
    بابک خندید و گفت-به به اری خانوم ممنون به لطف احوال پرسی های شما...منم خیلی خوشحال شدم.دیگه یادی از ما نمیکنی.
    با حرص گفتم-اولا اری نه و اروشا...دوما نه که همچین شما به ما زیاد سر میزنی.
    خندید و گفت-هر وقت تو به من گفتی بابک منم به تو میگم اروشا...معرفی نمیکنی؟
    به ارمیا که دست به سـ*ـینه و با اخم ما رو نگاه میکرد اشاره کرد.
    -چرا ایشون ارمیا مشفق د...
    ارمیا پرید وسط حرفمو با بابک دست داد-از اشناهای خانوم اشرفی هستم.
    بابک گفت-منم بابک ستوده هستم.برادر دوست اروشا...بعدم رو کرد طرفمو گفت-خب از این طرفا؟
    -میشه اون لباس سفید رو بیاری.
    بابک چشمی گفت و رفت تا لباس و بیاره.به ارمیا که با اخم نگاهم میکرد نگاه کردم.اینم انگار نیلو جنیه.یهو میگیرتش.والااااا
    بابک لباس و اورد و گفت-البته فکر نکنم اندازشون بشه.
    با گیجی نگاهش کردم که چشمکی زد و به ارمیا اشاره کرد.
    لبخند خجولی زد و گفتم-نه...برا شایان گرفتم.
    بابک اهانی گفت.حساب کردم و اومدیم بیرون.دیگه مزاحم ارمیا نشم بهتره.
    -اقای مشف...امممم..اقا ارمیا من دیگه خودم میرم...دستتون درد نکنه زحمت کشیدین.
    ارمیا-این چه حرفیه خودم میرسونمتون.
    -نه ممنون دیگه مزاحم نمیشم.باشه ای گفت و رفت.تا خونه زیاد راه نبودم.بعد یه ربع بالاخره رسیدم خونه.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا