سریع زنگ زدم به مریم اول
مریم- سلام
- سلام بگوووووووووووو چیشده؟ خبر دارم دسته اول
مریم- بگو زودتند سریع
- اصلا باورم نمیشه وقتی اومدم خونه مامانم بهم گفت یکی میخاد بیاد خاستگاری وقتی اسمشو پرسیدم دیدم ارمیاست دارم از خوشحالی دق میکنم
مریم- به تبریک عرض میکنم مبارکه حالا دق نکن بدبخت ارمیا اول جوونیشه
- برو بابا فعلا بای من برم به بقیه بزنگم
مریم- باشه پس بای
سریع قطع کرد به بقیه هم زنگ زدم که کلی ابراز خوشبختی کردن و جیغ و داد کردن
بعد از حرف زدن با دخترا رفتم پایین که به انوشا بگم که یهو یادم اومد انوشا مدرسست پس موکولش کردم به بعد.
رفتم اشپزخونه پیش مامان
- مامان کاری نداری کمکت کنم؟
مامان- نه فقط برو خونه رو تمیزکن شب خاستگارا اومدن ابرومون نره
- باشه
سریع یه دستمال برداشتم بایه سطل اب رفتم تو پذیرایی همه جارو سابیدم اووووووف خسته شدما
انوشا- سلام من اومدم
- سلام اجی
انوشا- چیشده تو کارکن شدی؟
اروشا- شب مهمون داریم
انوشا- کیه؟
پاشدم دست انی رو کشیدم بردم بالا تو اتاق خودم
انوشا- بگو کیه دیگه مردم از فضولی
- بعید میدونم بتونی حدس بزنی پس خودم بهت میگم
انوشا- خب گو دیگه
- شب ارمیا میخاد بیاد برای خاستگاری
انوشا- دروغ میگی
- بخدا وقتی از کلاس برگشتم مامان بهم گفت
یهو انوشا جیغ کشید و گفت
انوشا- وای تبریک میگم خواهری
- مرسی عزیزم حالا جیغ نزن برو لباساتو دربیار بریم ناهاربخوریم
انوشا- باشه
با انوشا رفتیم پایین نشستیم سر میز مامن هم غذا کشید و خوردیم منم رفتم تو اتاقم تا کمی استراحت کنم
مریم- سلام
- سلام بگوووووووووووو چیشده؟ خبر دارم دسته اول
مریم- بگو زودتند سریع
- اصلا باورم نمیشه وقتی اومدم خونه مامانم بهم گفت یکی میخاد بیاد خاستگاری وقتی اسمشو پرسیدم دیدم ارمیاست دارم از خوشحالی دق میکنم
مریم- به تبریک عرض میکنم مبارکه حالا دق نکن بدبخت ارمیا اول جوونیشه
- برو بابا فعلا بای من برم به بقیه بزنگم
مریم- باشه پس بای
سریع قطع کرد به بقیه هم زنگ زدم که کلی ابراز خوشبختی کردن و جیغ و داد کردن
بعد از حرف زدن با دخترا رفتم پایین که به انوشا بگم که یهو یادم اومد انوشا مدرسست پس موکولش کردم به بعد.
رفتم اشپزخونه پیش مامان
- مامان کاری نداری کمکت کنم؟
مامان- نه فقط برو خونه رو تمیزکن شب خاستگارا اومدن ابرومون نره
- باشه
سریع یه دستمال برداشتم بایه سطل اب رفتم تو پذیرایی همه جارو سابیدم اووووووف خسته شدما
انوشا- سلام من اومدم
- سلام اجی
انوشا- چیشده تو کارکن شدی؟
اروشا- شب مهمون داریم
انوشا- کیه؟
پاشدم دست انی رو کشیدم بردم بالا تو اتاق خودم
انوشا- بگو کیه دیگه مردم از فضولی
- بعید میدونم بتونی حدس بزنی پس خودم بهت میگم
انوشا- خب گو دیگه
- شب ارمیا میخاد بیاد برای خاستگاری
انوشا- دروغ میگی
- بخدا وقتی از کلاس برگشتم مامان بهم گفت
یهو انوشا جیغ کشید و گفت
انوشا- وای تبریک میگم خواهری
- مرسی عزیزم حالا جیغ نزن برو لباساتو دربیار بریم ناهاربخوریم
انوشا- باشه
با انوشا رفتیم پایین نشستیم سر میز مامن هم غذا کشید و خوردیم منم رفتم تو اتاقم تا کمی استراحت کنم