سلام جلد چهارم رو مینویسی وگرنه با خشم اژدهای قرمز طرف میشی حالا خود دانی
نه جدی بنویس جلد چهارو
نه زئوس ادب شد نه هادس نه معلوم شد چیتا چی شد
اخر رمان هم زود تموم شد
اگه قرار بود جلد چهار ننویسی باید توی جلد سه همه چیزو تموم میکردی
منتظرت جلد چهارت هستیم. نبرد خدایان
اگه آدرین و زئوس خدا بودن دیگه پس این جمله چی بود:
آدرین دیگه چیزی از خدا نمیخواست
همش هم که سوم شخص بود یکم هم میذاشتی از زبون شخصیتای رمان، بخونیم
در کل عالی و جذاب بود
ولی کاش چند تا شخصیت هم خودت خلق میکردی.همش که نمیشه از فیلما و افسانه ها استفاده کنی.
راستی یه چیز مهم
تکلیف اون دو تا انسانی که سنگ قدرت بدست آوردن چی شد؟
سر ایگل بدبخت چی اومد؟
آیا جلد چهارم ضروری نیست؟؟
سن آدرینو زیادی بردی بالا
یه خیانتی چیزی هم میذاشتی تو رمان جذاب تر میشد
مثل جلد اول که دایانا با اون پسره گرم میگرفت
اون انگشتری که اهریمن برای خودش ساخت هم که کشک بود ن؟
.gif "NewNegah (4) :NewNegah (4):")
