یکم استراحت کردم که دکتر منصوری زنگ زد که عملش تموم شده سریع برم بیمارستان سریع به مادر جون اطلاع دادم که اگه میخاد بیاد اماده بشه خودمم اماده شدم از اتاق رفتم بیرون
- مادر جون اماده این؟
مادر جون_ اره پسرم بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم به سمت بیمارستان حرکت کردم
_ چیشده دکتر؟
دکتر منصوری_ بیا بریم اتاقم بهت بگم
با دکتر رفتیم سمت اتاقش
_ خب بگین
دکتر_ ببین پاشو که براش اتل زدم ولی..
_ ولی چی دکتر؟
دکتر_ به خاطر ضربه ای که به سرش خورده حافظه شو به مدت کوتاهی از دست داده
هوووووف این دیگه چ گرفتاری بود
_ دکتر چقدر طول میکشه حافضشو به دست بیاره؟
دکتر_ معلوم نیس ولی به زودی....اریو جان از بستگانتونن؟
_ کی دکتر؟
دکتر_ همین خانوم دختر
پوفی کشیدمو گفتم_ نه دکتر نمیشناسمش
دکتر_خیلی خب بیا بریم ببینش فعلا بیهوشه ولی
با دکتر رفتیم سمت اتاق دختره
بیهوش رو تخت خابیده بود به چهره صورتش نگاه کردم به چشم خواهری خیلی خوشکل بود
_ کی به هوش میاد دکتر
دکتر_میاد عجله نکن
_ من میرم فعلا پیش مادرجونم به هوش اومد خبرم بدین
دکتر_ باشه برو
رفتم سمت جایی که مادر جون اونجا بود
- مادر جون اماده این؟
مادر جون_ اره پسرم بریم
رفتیم سوار ماشین شدیم به سمت بیمارستان حرکت کردم
_ چیشده دکتر؟
دکتر منصوری_ بیا بریم اتاقم بهت بگم
با دکتر رفتیم سمت اتاقش
_ خب بگین
دکتر_ ببین پاشو که براش اتل زدم ولی..
_ ولی چی دکتر؟
دکتر_ به خاطر ضربه ای که به سرش خورده حافظه شو به مدت کوتاهی از دست داده
هوووووف این دیگه چ گرفتاری بود
_ دکتر چقدر طول میکشه حافضشو به دست بیاره؟
دکتر_ معلوم نیس ولی به زودی....اریو جان از بستگانتونن؟
_ کی دکتر؟
دکتر_ همین خانوم دختر
پوفی کشیدمو گفتم_ نه دکتر نمیشناسمش
دکتر_خیلی خب بیا بریم ببینش فعلا بیهوشه ولی
با دکتر رفتیم سمت اتاق دختره
بیهوش رو تخت خابیده بود به چهره صورتش نگاه کردم به چشم خواهری خیلی خوشکل بود
_ کی به هوش میاد دکتر
دکتر_میاد عجله نکن
_ من میرم فعلا پیش مادرجونم به هوش اومد خبرم بدین
دکتر_ باشه برو
رفتم سمت جایی که مادر جون اونجا بود