رها:
حسِ بودن تو حصار آغـ*ـوش روزبه، حس داشتن یه تکیه گاه مهربون و نوازش لب های روزبه که نه تنها گوشم و بلکه قلب زنانه ام رو هم داره قلقلک میده و اون حرف دلنشین "خودم مراقبتم " که با جنس صدای روزبه صد برابر واسم قشنگ ترِ، درون ناآرومم رو یکباره آروم میکنه. حالا دیگه نمی لرزم... آروم شدم ..آروم آروم ... حالا هم جسمم تو آغـ*ـوش محبت روزبه آروم گرفته هم قلبم.
صدای جیغ های مامان هم آروم شده.اما صدای پا میاد.انگار چند نفر دارن میدون و میان سمت اتاقم.از صداها می ترسم و تو آغـ*ـوش مردانه اش فرو میرم.چقدر خوب حالمو میفهمه ... تنگ تر بغلم میکنه.سرمو میچسبونه به سـ*ـینه اش و اجازه میده با صدای قلبش اونقدر آروم بشم که آرزو کنم که ای کاش بشم بخشی از قلب اون مرد تا همیشه کنارم باشه، تا همیشه کنارش باشم.
روزبه دستشو نوزاش وار رو کمرم میکشه . صدای زمزمه اش همراه با ریتم موزون قلبش تو گوشم میپیچه
- رها...من کنارتم..از هیچی نترس
دلم تو سـ*ـینه می لرزه..حالا میفهمم ساده ترین واژ های دنیا با صدای اون مرد که باشه میتونه دلمو بلرزونه و عاشق ترم کنه.
صداهای پا جفت تختم متوقف میشه.حس میکنم سبک شدم.دیگه درد ندارم .انگار روحم جسمم رو ترک کرده .حالا فقط صداها رو میشنوم
صدای زنانه ای خطاب به روزبه میگه
-مریض رو بخوابونیدش روی تخت.
روزبه منو آروم آروم از خودش جدا میکنه و روی تخت می خوابونه ...
همون صدای زنانه بعد از چند لحظه سکوت مرگ آور دستور میده
-خانوم اسدی ...لطفا پانسمان دستشو انجام بده و مطمئن شو که خونریزی متوقف شده باشه!
صدای مامان تو گوشم میپیچه ..نگران و ملتمس از خانوم دکتر می پرسه
-چه اتفاقی برای دخترم افتاد؟ دخترم چند ساعته از اتاق عمل اومده بیرون.نکنه بخاطر عملش اینطوری شد؟
میفهمم اون زن دکتر کشیکِ...همون خانوم دکتر میگه
-نه..این یه شوک عصبی بوده ربطی به عمل نداره..بیشتر مراقبش باشید...این دختر به آرامش نیاز داره .اگه این آقا نبود و آرومش نکرده بود حتی مریضتون میتونست به خودش آسیب جدی هم وارد کنه. حتی مورد ضربه مغزی هم در جریان تشنج عصبی داشتیم . میخوام بهتون هشدار بدم که فقط آرامش ِ که مریضتون نیاز داره.
روزبه ملتمسانه میپرسه
-خانوم دکتر... توده خوش خیم بوده؟
دکتر خیلی رک و صریح میگه
-نمیدونم..از چند روز تا دو هفته طول میکشه تا نتایج پاتولوژیک توده بیاد..امیدوارم که اینطور باشه و خوش خیم بوده باشه!
دکتر حین رفتن یهو برمیگرده و از روزبه میپرسه
-راستی شما چه نسبنی با این خانوم دارید؟
روزبه سکوت میکنه.انگار واقعا خودشم نمیدونه چه نسبتی با من داره.بعد ناباورانه میگه
-همسرمِ
صدای دکتر تو گوشم میپیچه
-اگه ممکنه شما امشب پیشش بمونید..اینطور که معلومه به شما واکنش مثبت تری از بقیه داره.من میتونم با بخش هماهنگ کنم .تصمیمتون رو همین حالا بگیرید. می مونید؟
صدای آه روزبه رو خیلی واضح میشنوم.کسی انگشتامو دونه دونه از کنار جسم خسته ام برمیداره و با محبت تو دستاش فشار میده .
آرزومند التماس میکنم که اون فرد روزبه باشه
و این روزبه هست که با لحن مهربونش زمزمه میکنه " من امشب پیشش میمونم "
دلم تو سـ*ـینه می لرزه.
***
ممنونم
حسِ بودن تو حصار آغـ*ـوش روزبه، حس داشتن یه تکیه گاه مهربون و نوازش لب های روزبه که نه تنها گوشم و بلکه قلب زنانه ام رو هم داره قلقلک میده و اون حرف دلنشین "خودم مراقبتم " که با جنس صدای روزبه صد برابر واسم قشنگ ترِ، درون ناآرومم رو یکباره آروم میکنه. حالا دیگه نمی لرزم... آروم شدم ..آروم آروم ... حالا هم جسمم تو آغـ*ـوش محبت روزبه آروم گرفته هم قلبم.
صدای جیغ های مامان هم آروم شده.اما صدای پا میاد.انگار چند نفر دارن میدون و میان سمت اتاقم.از صداها می ترسم و تو آغـ*ـوش مردانه اش فرو میرم.چقدر خوب حالمو میفهمه ... تنگ تر بغلم میکنه.سرمو میچسبونه به سـ*ـینه اش و اجازه میده با صدای قلبش اونقدر آروم بشم که آرزو کنم که ای کاش بشم بخشی از قلب اون مرد تا همیشه کنارم باشه، تا همیشه کنارش باشم.
روزبه دستشو نوزاش وار رو کمرم میکشه . صدای زمزمه اش همراه با ریتم موزون قلبش تو گوشم میپیچه
- رها...من کنارتم..از هیچی نترس
دلم تو سـ*ـینه می لرزه..حالا میفهمم ساده ترین واژ های دنیا با صدای اون مرد که باشه میتونه دلمو بلرزونه و عاشق ترم کنه.
صداهای پا جفت تختم متوقف میشه.حس میکنم سبک شدم.دیگه درد ندارم .انگار روحم جسمم رو ترک کرده .حالا فقط صداها رو میشنوم
صدای زنانه ای خطاب به روزبه میگه
-مریض رو بخوابونیدش روی تخت.
روزبه منو آروم آروم از خودش جدا میکنه و روی تخت می خوابونه ...
همون صدای زنانه بعد از چند لحظه سکوت مرگ آور دستور میده
-خانوم اسدی ...لطفا پانسمان دستشو انجام بده و مطمئن شو که خونریزی متوقف شده باشه!
صدای مامان تو گوشم میپیچه ..نگران و ملتمس از خانوم دکتر می پرسه
-چه اتفاقی برای دخترم افتاد؟ دخترم چند ساعته از اتاق عمل اومده بیرون.نکنه بخاطر عملش اینطوری شد؟
میفهمم اون زن دکتر کشیکِ...همون خانوم دکتر میگه
-نه..این یه شوک عصبی بوده ربطی به عمل نداره..بیشتر مراقبش باشید...این دختر به آرامش نیاز داره .اگه این آقا نبود و آرومش نکرده بود حتی مریضتون میتونست به خودش آسیب جدی هم وارد کنه. حتی مورد ضربه مغزی هم در جریان تشنج عصبی داشتیم . میخوام بهتون هشدار بدم که فقط آرامش ِ که مریضتون نیاز داره.
روزبه ملتمسانه میپرسه
-خانوم دکتر... توده خوش خیم بوده؟
دکتر خیلی رک و صریح میگه
-نمیدونم..از چند روز تا دو هفته طول میکشه تا نتایج پاتولوژیک توده بیاد..امیدوارم که اینطور باشه و خوش خیم بوده باشه!
دکتر حین رفتن یهو برمیگرده و از روزبه میپرسه
-راستی شما چه نسبنی با این خانوم دارید؟
روزبه سکوت میکنه.انگار واقعا خودشم نمیدونه چه نسبتی با من داره.بعد ناباورانه میگه
-همسرمِ
صدای دکتر تو گوشم میپیچه
-اگه ممکنه شما امشب پیشش بمونید..اینطور که معلومه به شما واکنش مثبت تری از بقیه داره.من میتونم با بخش هماهنگ کنم .تصمیمتون رو همین حالا بگیرید. می مونید؟
صدای آه روزبه رو خیلی واضح میشنوم.کسی انگشتامو دونه دونه از کنار جسم خسته ام برمیداره و با محبت تو دستاش فشار میده .
آرزومند التماس میکنم که اون فرد روزبه باشه
و این روزبه هست که با لحن مهربونش زمزمه میکنه " من امشب پیشش میمونم "
دلم تو سـ*ـینه می لرزه.
***
ممنونم