کامل شده رمان یک نگاه | nasimrah کاربر انجمن نگاه دانلود

دوسِتان کدوم شخصیت رو بیشتر دوست دارین؟

  • آروین :)

    رای: 1 100.0%
  • فواد ؛)

    رای: 0 0.0%
  • الیسا :-*

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    1
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Nasimrah

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/06/28
ارسالی ها
192
امتیاز واکنش
2,585
امتیاز
458
محل سکونت
تهـران
کلید رو انداختمو در رو باز کردم،فواد نیسانم رو با ۲۰۶ برام عوض کرده بود که مثلا حالم خوب شه...نگاهی به ماشین پارک شده ام تو حیاط انداختم هنوز پلاستیک های صندلی روش بود...بی توجه رد شدمو رفتم داخل،بازم همون سکوت همیشگی...از اون روز تا حالا نذاشتم کسی رو صندلی ای که الیسا روش نشسته بود بشینه...هنوز همه چیزه اون صندلی سره جاش بود،حتی جعبه ی قایم شده پشت بالشتک کنارش...لباسامو اروم اروم در اوردم و رفتم سراغ یخچال،چیزی توش پیدا نکردم،نشستم روی مبل...همونجا که اخرین بار رو به روی الیسا نشسته بودم،زل زدم بهش...هر روز نگاه کردنش هنوز برام تکراریش نکرده بود...بوی عطرشو هنوز حس میکردم انگار جلوم نشسته بود،صدای زنگ آیفون بلند شد...فواد،الی رو کشون کشون اورده بود خونم...دستی تو موهام کشیدم و با کلافگی بلند شدم،الی بچش سه ماهه شده بود با لبخند تلخ رو لبم دعوتشون کردم تو... با چشمم خط و نشونی برای فواد کشیدم که چرا الی رو اوردی اینجا...حوصله ی حرف زدن نداشتم اما خب...مجبور بودم،دستامو زدم بهم:از اون گوگولیه تو شیکمت چه خبر؟
لبخند زد:خوبه...
سعی کردم تظاهر کنم حالم خوبه:دایی قربونش بره،امیر کجاس؟
-سره کاره دیگه
فواد بدو بدو سه تا شربت ریخت و تو سینی بهمون تعارف کرد...دل ماغ مهمون داری نداشتم،با الی هم زیادی رک بودم...لبخند مصنوعی ای زدم:غرض از مزاحمت؟
خندید:با فواد حرف زدم
چشمام رفت رو فواد،الی یکم مکث کرد:گفتم بهت بگم با مامان اینا هماهنگ کردیم بریم خواستگاری اون دختره...اسمش چی بود؟
فواد اروم زمزمه کرد:ملینا
دستامو مشت کردم:فواد غلط کرده
چرخیدم سمتش:تو بیجا کردی باز پیشنهاد چرت دادی احمق کثافت
سرش رو انداخت پایین،الی دستمو کشید:هیسسسس عه من خودم خواستم به اون بدبخت چیکا داری؟
سعی کردم اروم باشم:من زن نمیگیرم
-چرا؟
اشک تو چشمام جمع شد:نمیخوام من بعد الیسا کسیو نمیخوام...به کی بگم هان؟
بغض گلومو گرفته بود اما سعی کردم کنترلش کنم،الی زل زد تو چشمام:به خاطره من حالا تو بیا شاید اصن اونا تورو قبول نکردن...
پوزخند زدم:و اگه کردن؟
سکوت کرد،دستامو زدم بهم:نمیام الی،به جونت هم قسمم بدی نمیام...یعنی نمیتونم بیام به خدا نمیتونم...توروجون مامان بفهم... نمیتونم الی...
تند تند پلک زد و شربتش رو از رو میز برداشت،فواد با گوشیش مشغول شده بود...الی اروم لباسشو درست کرد:تا کی؟
-چی تا کی؟
-تا کی میخوای خودتو عذاب بدی؟
لبخند تلخی اومد رو لبام:نمیدونم...
نفس عمیقی کشیدم:شاید تا وقتی که دیگه یادم بره...
-کی قراره فراموشش کنی؟
-الی...
-جونم؟
-اگه امیر خدای نکرده ولت کنه،میتونی فراموشش کنی که وجود داشته؟
اشک تو چشماش حلقه زد،فواد سرش رو اورده بود بالا و نگامون میکرد،الهام لباشو جویید:باشه...حق با توعه...
مکث کوتاهی کرد:ولی...مطمعن باش اگه یه روزی همچین اتفاقی بیوفته من شاید نتونم فراموش کنم امیر باهام‌چیکار کرد،ولی مسلما...عاشقش نمیمونم...
 
  • پیشنهادات
  • Nasimrah

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/28
    ارسالی ها
    192
    امتیاز واکنش
    2,585
    امتیاز
    458
    محل سکونت
    تهـران
    صداش تو خونه پیچید،سرم رو انداختم پایین:ببخشید الی ولی حرفات روم تاثیری نداره...
    هوفی کشید:فواد پاشو منو ببر...طاقت ندارم اروینو این مدلی ببینم
    فواد بلند شد وایساد دم در،الهام هم شالش رو سرش کرد و رو به من زمزمه کرد:موندن به پای کسی که میدونه عاشقشی و اهمیت نمیده...خریت محضه...
    چرخید سمت در:خدافظ اروین
    در محکم بسته شد،سرم رو اوردم بالا و خیره شدم به صندلی الیسا...اشک جلو واضح دیدنمو گرفته بود،بالشتک مبل رو کنار زدم،جعبه زرشکی رنگ حلقه هنوز هم اونجا بود،برش داشتم و بازش کردم...نگین هاش هنوز برق میزدن،نشستم روی صندلیش و چشمامو بستم،حلقه رو گرفته بودم تو‌مشتم و فشارش میدادم،دلم گرفته بود...دوس داشتم فواد بمونه و تو بقلش های های گریه کنم اما...این یه ماه همش پیش الی اینا بود...دو شب بیشتر پیشم نموند اون هم اومده بود ببینه اصن زندم یا نه؟...غم وجودمو داشت فشار میداد،صدای اس ام اس گوشیم تو‌خونه پیچید...به زور چشمامو باز کردم و رفتم سراغ گوشیم،ملینا پیام داده بود:
    همیشه فکر میکردم
    خیلی سخته که کسی رو دوست داشته باشی
    و طرفت از احساست بی خبر باشه
    ولی حالا فهمیدم
    خیلی خیلی سخت تر اینه که
    کسی رو دوست داشته باشی
    و طرفت هم بدونه که دوستش داری
    اما بی تفاوت از احساست رد بشه...
    اشک تو چشام جمع شد،کورمال کورمال تایپ کردم:چرا اذیت میکنی؟میخوای داغ دلمو تازه کنی؟
    بلافاصله جواب داد:حرف دلم بود...
    تایپ کردم:خفه شو...
    دستم نرفت رو گزینه ی فرستادن...تار میدیدم ولی سعی کردم دوباره پیام قبلیش رو بخونم...اروم زمزمش کردم:حرف دلم بود...
    صدای الی تو گوشم پیچید:مطمعن باش اگه یه روزی همچین اتفاقی بیوفته من شاید نتونم فراموش کنم امیر باهام‌چیکار کرد،ولی مسلما...عاشقش نمیمونم...
    و دوباره و دوباره،وجودم پر شده بود از حرفای تکراری...صدای ملینا تو وجودم پیچید:
    اروین به خدا اینجوری دیدنت داغونم میکنه...
    سر درد گرفته بودم،قیافه ملینا وقتی کنارم وایساده بود و اروم اروم اشک میریخت اومد جلوی چشمام...بدنم درد میکرد،نگاهی به ساعت انداختم پنج بعد از ظهر بود...چشمامو دوباره انداختم رو صفحه ی گوشی...هنوز متنم رو نفرستاده بودم،تند تند پاکش کردم و چند باره پیام ملینا رو خوندم...انگار خودش داشت بهم میگفت:حرف دلم بود...
    بلند شدم رفتم لب پنجره،دستم هنوز مشت شده بود گوشیمو انداختم رو اوپن و با دستی که ازاد بود در یخچال رو باز کردم و از بطریم سر کشیدم،سر گیجه گرفته بودم...دستمو تند تند با پیرهنم خشک کردم و وایسادم جلوی اوپن،گوشیمو گرفتم تو دستم...بدنم میلرزید،استرس گرفته بودم سعی کردم با دست مشت شده ام اشکامو پاک کنم...گوشیو گرفتم دم گوشم،با دوتا بوق برداشت:الو؟
     

    Nasimrah

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/28
    ارسالی ها
    192
    امتیاز واکنش
    2,585
    امتیاز
    458
    محل سکونت
    تهـران
    -الو سلام
    -سلام کاری داشتی؟
    لبمو گاز گرفتم:میگم که...
    مکث کردم،تند تند حرف زد:خب خب
    -وقت ازاد داری؟
    -برای؟
    -شاید یه قرار
    -اوهوم...کجا؟
    قلبم تیر میکشید:کافه افشین
    -ساعته؟
    -هفت
    -من ۶:۴۵ دقیقه اونجام
    تکیه دادم به دیوار:مرسی عشقم
    مکث کرد:چی؟
    -گفتم مرسی عشقم
    چند ثانیه هیچ حرفی نزد،صدای نفس هاشو از پشت گوشی میشنیدم،نمیدونم...شایدم صدای نفس های خودم بود...مضطربانه جواب داد:خودمو تا هفت میرسونم
    -دیر نکنی ملینا...
    -نه دیر نمیکنم خدافظ
    -خدافظ
    پنجره باز بود،نسیم اروم و خنکی میخورد به صورتم...نیم نگاهی به صندلیه الیسا انداختم،باید مینداختمش دور...اروم لبخند کم رنگی نشست رو لبم...مشتم رو باز کردم،حلقه ی کوچولو و خوشگلی کف دستم بود...کاش میتونستم بدم برام توش بنویسن«ملینا»....
    صدای الهام دوباره تو خونه پیچید:ولی مسلما...عاشقش نمیموندم...
    صدای رینگتون گوشیمو عوض کردمو چشمامو بستمو نفس عمیقی کشیدم...

    You gotta go and get angry at all of my honesty
    تو قراره بری و از ھمه صداقت داشتن من عصبانی بشی
    You know I try but I don’t do too well with apologies
    تو میدونی که من سعی کردم ولی من به خوبی با یک معذرت خواھی انجامش ندادم (منظورش اینه سعی میکرده معذرت خواھی کنه ولی
    نمیتونسته و حالا آماده انجام دادنش)
    I hope I don’t run out of time, can someone call a referee?
    امیدورام دیر نرسیده باشم یکی میتونه به داور زنگ بزنه؟
    Cause I just need one more shot at forgiveness
    چون من فقط به یک شوت (ھدف) دیگه نیاز دارم برای بخشیده شدن
    I know you know that I made those mistakes maybe once or twice
    من میدونم که تو میدونی من اون اشتباھات رو درست کردم شاید یک بار یا دو بار
    By once or twice I mean maybe a couple of hundred times
    منظورم از یکی دوبار به این معنی ھست که یک چند صد باری
    So let me, oh let me redeem, oh redeem myself tonight
    پس بذار اوه بذار رھا کنم اوه بذار خودم رو امشب رھا کنم
    Cause I just need one more shot at second chances
    چون من فقط به یک شوت (ھدف) دیگه برای شانس دوم نیاز دارم
    Is it too late now to say sorry?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    Cause I’m missing more than just your body
    چون من تورو بیشتر از بدنت از دست دادم
    Is it too late now to say sorry?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    Yeah I know that I let you down
    آره من میدونم که تورو به زمین زدم
    Is it too late to say that I’m sorry now?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    I’m sorry, yeah
    من متاسفم آره
    Sorry, yeah
    متاسفم آره
    Sorry
    متاسفم
    Yeah I know that I let you down
    آره من میدونم که تورو به زمین زدم
    Is it too late to say sorry now?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    I’ll take every single piece of the blame if you want me to
    من تک تک اون سرزنش ھایی که میکردمت رو پس میگیرم اگه که بگی منو میخوای
    But you know that there is no innocent one in this game for two
    ولی تو میدونی که تو این بازی برای ھر دوتامون ھیچ بی گناھی وجود نداره
    I’ll go, I’ll go and then you go, you go out and spill the truth میگی رو واقعیت و بیرون میری تو بعد میگی تو بعد میگی تو میگم من
    Can we both say the words and forget this?
    میتونیم دو تایی این کلمه رو بگیم و ھمه چی رو فراموش کنیم؟ (منظورش ھمون کلمه Sorry به معنی متاسفم ھست)
    Is it too late now to say sorry?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    Cause I’m missing more than just your body
    چون من تورو بیشتر از بدنت از دست دادم
    Is it too late now to say sorry?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    Yeah I know that I let you down
    آره من میدونم که تورو به زمین زدم
    Is it too late to say that I’m sorry now?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    I’m not just trying to get you back on me
    من فقط سعی نمیکنم که تورو مال خودم کنم
    Cause I’m missing more than just your body
    چون من تورو بیشتر از بدنت از دست دادم (اینجا جاس میخواد بگه من فقط خودت رو از دست ندادم بلکه بدنت ھم از دست دادم)
    Is it too late now to say sorry?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    Yeah I know that I let you down
    آره من میدونم که تورو به زمین زدم
    Is it too late to say sorry now?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    I’m sorry, yeah
    من متاسفم آره
    Sorry, oh
    متاسفم اوه
    Sorry
    متاسفم
    Yeah I know that I let you down
    آره من میدونم که تورو به زمین زدم
    Is it too late to say sorry now?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    I’m sorry, yeah
    من متاسفم آره
    Sorry, oh
    متاسفم اوه
    Sorry
    متاسفم
    Yeah I know that I let you down
    آره من میدونم که تورو به زمین زدم
    Is it too late to say sorry now?
    الان خیلی دیره که بھت بگم متاسفم؟
    (Sorry from justin bieber)
    .
    .
    .
    پایان:)
     
    آخرین ویرایش:

    M-alizadehbirjandi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/12/05
    ارسالی ها
    1,810
    امتیاز واکنش
    25,474
    امتیاز
    1,003
    خسته نباشید
    cbo9_edtn_144619095596511.jpg
     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    تبریک و خسته نباشید:aiwan_lggight_blum:
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا