کامل شده رمان از ما بهترون 4 | zahrataraneh کاربر انجمن نگاه دانلود

کدوم یکی از جلد های از ما بهترون از داستان پردازی بهتری برخورداره ؟


  • مجموع رای دهندگان
    14
وضعیت
موضوع بسته شده است.

zahrataraneh

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/03/20
ارسالی ها
222
امتیاز واکنش
595
امتیاز
266
نام رمان : از ما بهترون 4
نام نویسنده : zahrataraneh
ویراستار:shaparak20
ژانر رمان : تخیلی ، گمانه زن


خلاصه:
از ما بهترون چهار ، ادامه ی مجموعه رمان های از ما بهترونه. در جلد اول آنیا به کمک سازمانی که بهش اصول نظامی گری رو آموزش داده ؛ وارد دنیای از ما بهترون می شه و بهش کمک می شه تا به هدفش برسه. در جلد دوم گذشته ی آنیا قبل از خروج از دنیای از ما بهترون و مشکلات شخصیش مرور می شه و کم کم شخصیت واقعی افراد داستان مرور می شه. جلد سوم، تقدیر متفاوت آنیا رو نشون می ده و در حالی که آنیا تبدیل به تاثیر گذار ترین فرد دنیای خودش شده، سیر مدرن شدن اسپرایت سیتی رو شرح می ده .

سه جلد قبلی از همین سایت قابل دانلوده .

در جلد چهارم ، صنا، تنها دختر آنیا، تصمیم داره آخرین کتاب مادرش رو تموم کنه. برای کامل کردن این کتاب، دنیای فیزیکی رو ترک می کنه و به دنیای مادرش مهاجرت می کنه. صنا الان هیجده سال داره و علاوه بر این که سعی داره شخصیت های مثبت و منفی گذشته ی مادرش رو پیدا کنه، دچار کشمکش های دیگه ای هست. مثل این که چه مقدار از کارای مادرش قابل نقده؟
افرادی مثل خشایث، آنیا، آرش و همه ی اعضای سازمان مرکزی، دقیقاً برای چه هدفی تلاش می کردند ؟
اسپرایت سیتی سال هاست که با رواج پیدا کردن هنر های تصویری و تقلید کورکورانه از زندگیِ روزمره ی انسان ها به سمت مدرن شدن رفته . این مدرن بودن تا چه حد داره فضای دنیای از ما بهترون رو دچار کشمکش می کنه؟
غیر از اینه که از ما بهترون، آیینه ای از اعمال و کار های دنیای فیزیکیِ ما آدم هاست که در قالب نامحدود تری در جریانه؟


صفحه ی نقد هم برای از ما بهترون چهار، بعد از رسیدن به سیر اصلی داستان تشکیل می شه و اطلاعات کامل اشخاص و اصطلاحات و مناطقی که توی هر چهار جلد رمان از ما بهترون آورده شده رو اون جا خواهید دید .
بحث کردن درباره ی یه رمان تخیلی که داره با سلیقه ی شخصی، دنیای اجنه رو شرح می ده ، طبیعیه و تا نوشتن جلد سه هم از نظرات بقیه استفاده کردم .



z7ar_photo_2016-10-21_23-26-01_-_copy_-_copy_%282%29_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy_-_copy.jpg


صفحه ی نقد از ما بهترون 4
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
 

پیوست ها

  • 14595569_1185348281557339_5242014918441926390_n.jpg
    14595569_1185348281557339_5242014918441926390_n.jpg
    74.8 کیلوبایت · بازدیدها: 89
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • PARISA_R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/02
    ارسالی ها
    4,752
    امتیاز واکنش
    10,626
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    اصفهان
    v6j6_old-book.jpg



    نویسنده گرامی ضمن خوش آمد گویی، لطفاً قبل شروع به تایپ رمان خود ،قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    و برای پرسش سوالات و اشکالات به لینک زیر مراجعه فرمایید

    Please, ورود or عضویت to view URLs content!


    موفق باشید
    تیم تالار کتاب
     

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست اول از ما بهترون چهار


    از ما بهترون 4

    امیدوارم اگر پیام مفیدی توی این نوشته هست ؛ بتونه برای بقیه الهام بخش باشه و اگر هم پیام بد و منفی ای رو به دنبال خودش داره، با معکوس کردن، مایه ی عبرت باشه ؛ و در صورت خنثی و بی فایده بودن ؛ کنار گذاشته بشه و برای همیشه در مرداب فراموشی غرق بشه .

    در اوج و قلّه ی زندگیم، درست در سن هیجده سالگی، هاله ای سنگین از غمی ناگوار ، روی زندگی همواره راکدم افتاد و هر لحظه در فکر ویران کردن و به فنا رسوندن منه .
    این هاله هر چیزی که هست من رو به دنبال پیدا کردن کور سویِ امیدی می کشونه ؛ تا هر چه زود تر خودم رو از منجلاب ترسناک و بی انتهایِ این غم نجات بدم.
    با یک کابوس تکراری از چشم هایی کشیده و زنانه، که فیروزه ایش غرق در حماقت و بی تجربگی هست از خواب بیدار می شم و طبق یه عادت شروع به نوشتن کابوس دیشبم می کنم.
    امروز بیست و چهار آذر هزار و چهارصد و دوازدهه و تنهایی من در محدوده ی اتاقم به درازا کشیده. هنوز انگیزه ای برای مرور دست نوشته های آنیا ندارم.
    اون حتی مجموعه ی کاملی از گزارش هاش ، از سازمانی که براش کار می کرد رو برام گذاشته. نه این که از توجه به حرفاش بیزار باشم، نه هرگز، فقط هر بار درد سنگینی از دور بودنش روی قلبم سنگینی می کنه. به شدت دلتنگشم. آنیا فقط مادر من نبود؛ اون تمام زندگی من بود . چیزی بیشتر از یه محبت مادرانه رو بهم عرضه کرد. مثل یه استاد هنری یا نوازنده ی موسیقی که مخاطبش رو، هر چند که درکی از هنر نداره، صرفاً به خاطر زیبائی هنر، درگیر خودش می کنه.
    من بیزارم از فکر کردن به آنیایی که دیگه نیست و در عین حال متنفرم از فراموش کردنش !
    به پرتره ی آنیا رو به روی تختم خیره می شم.
    تنها راهی که برای به اتمام رسوندن این شب های نکبت بار به ذهنم می رسه ؛ دست به کار شدن برای انتشار حوادثی هست که آنیا طی یادداشت هاش ثبت کرده.
    کنترل بازخورد ها و حوادث، بعد از انتشار این مطالب، کاری بود که تا بودن مادرم به دست خودش ساخته نبود ؛ اما الان این ریسک برای من راحت تره. از طرفی ناشناخته تر از آنیا هستم و از طرف دیگه فقط این حوادث رو نقل می کنم و اونقدری تجربه به دست آوردم که بتونم حوادث بعد از انتشار رو تا حدودی کنترل کنم.


    سازمان هوازیان مثل بقیه ی دستگاه هایِ اطلاعاتی از ما بهترون نیست ! سازمان، یکی از سه سرویس اطلاعاتی از ما بهترون اسپرایت سیتی، خاک زیان و سازمان هوازیان هست .
    سازمان، نیرو های نخبه ی زیادی رو جذب کرده و مستقیماً با کله گنده های اسپرایت سیتی در ارتباطه. این سرویس اطلاعاتی مجری سیاست های تجاری و امنیتی اسپرایت سیتی یا به واقع نیروی حاکم بر دنیای از ما بهترون به حساب میاد ؛ که نه فقط ما بین دشمنای آدم گونه شون نفوذ دارن ؛ بلکه ما بین دوستانشون هم فعال هستند .
    یادداشت هایی که قراره از آنیا منتشر بشه بازگو کننده ی فعالیت های سازمان هوازیان در شهرک های زیر زمینی ، اشراف از ما بهترون و حتی در دنیای انسان هاست .
    لحظه ای مکث می کنم و به ساعتی که با گذشتنش، در حال سرزنش کردن من به خاطر انجام کاری که بیهوده است خیره می شم . باز هم هاله ای از غم به خاطر نبود محبت آنیا روی قلبم سنگینی می کنه .
    با کابوسی شبانه از خواب بیدار می شم. خواب دو اجنه ی هوازی که از دوستای مادرم هستن رو دیدم. خواب دیدم به دنیای آدما اومدن. اونا می خواستند من رو با خودشون به دنیای از ما بهترون ببرن.
    من تا حدودی دوستای مادرم رو به چهره می شناسم ، اون دو شباهت زیادی به هم دیگه دارن و با هم زندگی می کنند.
    توی خوابم هر چقدر سعی می کردم اسم یکیشون رو به یاد بیارم نمی شد و هر چقدر هم به خودش اصرار کردم توضیحی نداد.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست دوم از ما بهترون 4



    مدام می پرسیدم :مگه تو همخونه ی همین دوستت نیستی؟پس اسمت چی بود ؟ من تو رو به یاد میارم ؛ اما نمیدونم چرا چهره ات رو درست تشخیص نمی دم . آخه تو باید همونی باشی که عادت داشت زیاد آرایش کنه و رژ لبای پررنگ و غلیظ بزنه ! اون این بار تایید کرد .
    چرا حس می کنم این یه خواب نیست بلکه واقعیته ؟ آیا غیر از اینه که دارم وجود دو موجود ماورائی رو کاملاً حس میکنم؟ و آیا غیر از اینه که اونا اومدن سر وقت من؟


    به نور چراغ که فراموش کرده بودم قبل خواب خاموش کنم خیره می شم. حوصله ی خاموش کردنش رو ندارم و فقط بیخودی سر جای خودم غلت میزنم. چشمم به یادداشت های مامان می افته که قبل از خواب مشغول مطالعه شون بودم . دوباره مشغول خوندنشون میشم ، بهتر از دوباره به خواب رفتن و دیدن این خواب های بی سر و تهه .

    تا قبل از این به نظر نمی اومد که سازمان تا این حد به اجنه ی زیر زمینی وابستگی داشته باشه ! اجنه ی خاک زی معمولاً فقیر ترین قشر جامعه ی از ما بهترونی رو تشکیل میدن.
    توجیح سازمان برای این کار اینه که وجوه اشتراکیه زیادی بین هوازیان و خاک زیان وجود داره ! هر دو ملت توسط گیاه زیان و یا تو بعضی موارد حتی توسط انسان ها مورد ظلم و ستم قرار گرفتن.
    البته نمیشه منکر این شد که کله گنده های سازمان و کارآگاهای رسمی سازمان برای رسوندن انسان ها به سزای اعمال به اصطلاح شنیعشون تقیّد خاصی ندارن و فقط به اون مقداری توجه می کنند ، که مصالحشون رو تامین می کنه و یا این که باعث بشه بخشی از نقشه هاشون به سرانجام برسه .
    برای هیچ موجودی قابل انکار نیست که سازمان برای الف های زیرزمینی کارشناس، اسلحه و امکانات ارسال کرد.
    از آرین و تعدادی دیگه از افسران خاک زی در سازمان استقبال شد و از نزدیک با اون ها همکاری کردند. این کارا به خاطر چشم قشنگ آرین نبود بلکه برای ایجاد اختلال توی عملکرد خاک زی های زیر زمین و تقسیم کردنشون به شهرک های کوچکتر بود.
    هدف این بود که شهرک های زیرزمینی به صورت پراکنده به وجود بیان ، با این کار هدف سازمان که تضعیف خاکزیان بود، تبدیل به واقعیت میشد ؛ چون خاک زیان زیرزمینی از جمله نژاد های از ما بهترونی هستن که با قاطعیت، در دشمنی با سازمان ثابت قدم بوده و هستند .
    این سیاست سازمان خاص خودش و صرفا نشأت گرفته از خود سازمان نبود ، خود سازمان مرکزی محور اصلی این معادله بود ، این محوریت به خاطر دشمنیِ قدیمیه نژاد خاک زیان با انسان ها بود.
    سازمان به دنیای انسان ها پناه آورد و با انسان ها برای کمک رسانی لجستیکی به خاک زیان هماهنگی کرد. این مورد این قدر اهمیت داشت که به خاطرش چند واحد رو توی برنامه ی درسی دانشجوهای افسری قرار میدادن. لجستیک هنر و علم به دست اوردن مواد و توزیع تجهیزات توی شرایطه نظامی هست . حالا میتونه حمل و نقل و موجودی تجهیزات، انبار داری، جا به جایی کالا و بسته بندی و امنیت نظامی اون مواد رو هم شامل بشه. و همین موضوع بود که باعث شد ؛ اسپرایت سیتی به شکل امروزی در بیاد. گرچه توی نگاه اول به نظر می اومد دنیای از ما بهترون تا این حد به مسیر های ارتباطی نیاز نداره ؛ اما دلیل اصلیش کاملا مربوط به همین قضیه میشد.
    این درسته که مسئله ی خاک زیان یک دل نگرانی برای انسان های محافظه کاره وابسته به سازمان و ثروتمندان معمولا گیاه زیه دنیای ما به وجود آورد ؛ ولی با این حال در کنار سازمان توی یک صف بوده و هستند ، تا خاک زیان زیرزمینی رو از پا در بیارن.
    شاید همکاری های سازمان با نیرو های خاک زی به همه اطلاع رسانی شده باشه و رسانه های گروهی مختلف اخبارش رو منتشر کرده باشن ؛ اما یادداشت های کاغذ سیاه کنِ من از اسرار و زوایای مختلف این همکاری پرده برداری می کنه . این نوشته ها توسط یه افسر هوازی که هیچ شک و شبهه ای در خصوصش وجود نداره نوشته شده ، اگر اعتقاد داریم که اطلاعاتی وجود داره که همچنان مخفی مونده، بخاطر اینه که این اطلاعات مربوط به موجوداتی که تا امروز در کنار نیرو های خاک زی قرار دارند و با اون ها همکاری میکنند.
    شاید با کمی فکر کردن درباره ی نیرو های خاک زی، بتونیم به این نتیجه برسیم که سازمان مرکزی با امضای قرارداد با کارآگاهان محافظه کار سازمان هوازیان، نیرو های خاک زی رو دور زد. همین موضع رو محافظه کارایی از دنیای انسان ها در قبال خاک زیان داشتند که البته بدون برنامه ریزی نبود.
    این نتیجه ی ارتباط مستقیم یه سری از انسان ها با خودِ خودِ سازمان مرکزی بود، چون توی اون مقطع اطلاعات آرین دیگه برای سازمان مرکزی یا سازمان هوازیان و حتی کارآگاهای محافظه کار سودی نداشت.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست سوم از ما بهترون 4

    برای لحظاتی از نوشتن دست میکشم و به فکر فرو میرم.
    اگر موقع فکر کردن به مشکلات، حالا چه مشکلات خودم، چه مشکلات مادرم دچار سردرد و یأس نشم مطمئناً می تونم راه حل خوبی پیدا کنم. ساعت سه ی بعد از نصفه شبه .

    جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
    که حکم آسمان این است اگر سازی اگر سوزی

    درسته که این روز ها دچار ناراحتی و ناامیدی ام اما سیاه ترین شب ها هم بالاخره تموم میشه. فعلا تنها کاری که از دستم بر میاد تلاش برای انتشار حرف های مادرمه. شاید راه نجات من هم همین باشه .
    ***
    : ممکنه که نیروهای خاک زی مورد ظلم قرار گرفته باشن و حقوقشون پامال شده باشه، اما درخواست جدایی از پیکره ی نژاد خاک زی اصلا توسط سازمان و هر موجود عاقلی قابل رسمیت بخشیدن نیست. چون اون ها در هر حال جزئی از نژاد خاک زیان هستند.
    خب این مشخصه که سازمان هوازیان قصدش گرفتن ماهی از آب گل آلوده. از قضیه ی خاک زیان زیرزمینی یه موضوع از ما بهترونی و حق طلبانه درست کرد تا پلی برای از بین بردن نژاد خاک زیان درست شه. سازمان تا امروز موفق بوده، تا امروز هم تلاش هاش توی شهرک های خاک زیان، گیاه زیان و دنیای انسان ها ادامه داره، چون اعتقاد داره اگر اتحاد محافظه کارها به وجود بیاد، باعث نابودیِ خود سازمانه.
    این یادداشت ها حقایقی رو ترسیم می کنن که همه ی ما از اون اطلاع داشتیم ولی درک شده نبود.
    من صنا ، تنها فرزند آنیا این یادداشت ها رو با مسئولیت خودم از طریق صفحه ی شخصیم در بروج از ما بهترون و صفحات مشترک ما بین از ما بهترون و انسان ها منتشر میکنم. با رعایت امانت در متن اصلیه یادداشت ها. این یادداشت ها مورد دشمنیِ موجودات زیادی قرار میگیره چون اعترافاتی صریح و مستند رو روشن میکنه.
    صنا 25 آذر 1412
    ***
    اولین شخصیت بازی، میتونه آرین باشه . آنیا چیزای زیادی درباره ی آرین نوشته. شناختی که ازش دارم، تا امروز به همین یادداشت ها محدود می شه اما خشایث بهم قول ملاقات با آرین رو داده. شاید بتونم با دیدنش قضاوتای بهتری انجام بدم. اون باید بابت خیلی چیزها جواب پس بده .



    سازمان در نژاد خاک زی و شهرک های آن

    بالاخره وقتش رسیده بود که رابـ ـطه ی سازمان با خاک زیان و محافظه کاران و دورگه های انسانی قبض روح بشه . رابـ ـطه ای که تو دوازده سال به شدت همگن و تاثیر گذار شده بود . پرده کنار رفت و هر کدوم از فرستاده های سازمان به جایی رفتند که انتخاب کرده بودن یا شرایط براشون ایجاب کرده بود .
    طی این سال ها آرین با حمایت کارآگاهان سازمان که هرگز بلوک او و دفترش رو ترک نمیکردن، معارضان خاک زی رو علیه سازمان مرکزی رهبری و هدایت میکرد. کارآگاهان سازمان هر سه ماه یک بار، به صورت متناوب عوض می شدند ، هر کارآگاه به طور پیوسته توسط یکی از افراد سازمان _ زیر سایه ی یه افسر سازمان و یک کارشناس فنی_ رهبری میشد.
    کارآگاهان سازمان، خاک زیان زیرزمینی رو کمک می کردند تا در برابر خطرات ویران کننده ای که از ناحیه ی سازمان خاک زیان و محافظه کاران دورگه ی انسانی متوجه شون میشد ، مقاومت کنند .
    سازمان تلاش کرد تا روش های جدید سحر و جادو رو به خاک زیان و دورگه ها یاد بده تا اون ها بتونن مقابل فشار های سازمان مرکزی مقاومت کنن.
    کارآگاهان سازمان بیشتر اوقات با کمپانی های تولید کالای اسپرایت سیتی همکاری داشتن و کمپانی ها به ساپورت این دو گروه، یعنی خاکزیان و دورگه ها ادامه می دادند و بار ها اون ها رو از حل شدن و نابودی نجات دادند.
    کمک های سازمان به دو رگه ها، صرفاً برای تأمین مصالح هوازیان نبود، بلکه بیشتر شعار انسان دوستی داشت.
     
    آخرین ویرایش:

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست چهارم از ما بهترون 4


    با طلوع خورشید منم توی خواب حل میشم. دوباره دوست های مادرم رو توی خواب ملاقات میکنم. اونا به دنبال من اومدن که من رو با خودشون به جای امنی ببرن. هیچ حس خوبی نسبت بهشون ندارم. راهرو های تنگ و تاریک آپارتمان هاشون ، بلیط های اتوبوس مچاله توی دست ها و کیفاشون، آرایش های ماسیده روی صورت هاشون .
    حتی وقتی از خواب بیدار میشم هم حس خوبی نسبت بهشون ندارم . ای کاش نیازی به خواب نداشتم. اون وقت همچین خواب های غمگین و آزار دهنده ای هم نمیدیدم.
    خیره به یادداشت های دیشب کنار بالشتم، دو به شک برای ادامه دادنشون هستم . اما راهی جز این برای ادامه دادن و فرار از خواب ندارم .
    ***
    در نشست کمیته ی ماورائی و امینت سازمان، آذرتاش (یکی از روسای جناح کاراگاهان هوازی مستقل از سازمان) در پی گزارشی که در خصوص کمک های ارائه شده به خاکزیان، به خشایث ارائه داد ، گفت :« من معتقدم کمک های ما به خاک زیان به دلیل علاقه ای است که ما به کمک کردن به مبارزات یک نژاد خاص داریم.»
    خشایث اضافه کرد:«چون ما هوازی هستیم.»
    کمک های سازمان به خاک زیان تابعی از مقدار میل محافظه کاران انسان گونه به دریافت این کمک ها و همچنین میزان همکاری موجود بین سازمان و انسان ها بود. این دو مؤلفه، یعنی تمایل به دریافت و میزان همکاری، ارتباط مستقیم با دشمنی مداوم میان خاک زیان ، خاصِ نژاد خاک زیان و انسان ها بوده و هست .
    برای سازمان روشن بود که دشمنی ما بین خاک زیان و انسان ها تا ابد ادامه پیدا نمی کنه و این رو هم می دونست که هر وقت این دو نژاد به تفاهم برسن، موضوع خاک زیان زیرزمینی و محافظه کاران انسان گونه خاتمه پیدا می کنه .
    ****
    بعد از ناهار، تمام بعد از ظهر رو توی حیاط قدم می زنم و فکر میکنم.
    روز من از غروب شروع میشه پس روز از نو، روزی از نو.
    چهره ی نیمه روشن پدرم رو، از زیر سایبون خونه تشخیص میدم. بغلم می کنه و با هم برای خوردن شام به آشپز خونه میریم.
    مامان جای تو پیشه ما خیلی خالیه. مامان جای تو خیلی خالیه. نه فقط من حس میکنم توی این چند ماه به اندازه ی بیست سال پیر شدم، آرش هم به سرعت شکسته شد .
    ***
    با کابوس سوم از توهم این که دوستانِ مادرم به سراغم اومدن و این بار میخوان من رو به یه مدرسه ی نظامی ببرن از خواب بیدار می شم.

    هوا سرد و فضای خونه آکنده از یأسه و انگیزه ای برای بیرون اومدن از رخت خواب ندارم. دردی سنگین از زمانی که به سرعت میگذره و آنیا رو توی خودش حل میکنه، روی قلبمه. باورم نمیشه که رفته،حداقل دیگه باورم نمیشه که هیچ وقت برنمی گرده. مگه می شه؟ مگه ممکنه که آنیا با اون همه رویا و آرزوهای خوب، با اون همه محبت مادرانه، و اون همه عشق برای همیشه بمیره و دچار نیستی بشه؟
    ***
    : این کتاب با دقت داستان کمک های سازمان به نیرو های خاک زی و دورگه های انسان نما رو شرح میده .
    آرین در بیست و نهم سپتامبر دو هزار و دوازده مثل یک دیوانه ضجه می زد و می گفت :«این احمق می خواست منو بکشه!»
    آرین توی دفتر مرکزی گندی شاپور، جایی که یکی از دفاترش بود، ناراحت و عصبانی ایستاده بود. خاک و خاشاک لباسش رو می تکاند. در حالی که به زخم کوچک صورتش اشاره می کرد، گفت:«ساعت چهار و نیم بعد از ظهر پیش من اومدند و یهو...»
    یکی از دو نفری که نزدیک آرین ایستاده بود، پرسید:« اونا کی بودن ؟»
    آرین جواب داد :«نه نفر از مامورای هجی.»
    دو الفی که سوال می پرسیدن، مثل بقیه لباس افسری پوشیده بودند، اما چهره ی اون ها تا حدودی غریب بود. توی اون محل فقط آرین و دو یا سه نفر از همراهانش حضور داشتند و همه ی ما می دونستیم که این دو الف هوازی از مامورهای سازمان هستن .
     
    آخرین ویرایش:

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست پنجم از ما بهترون 4


    اون مامورها ظاهرا قصد کشتن آرین رو داشتن که آرین تونسته بود اون ها رو مهار کنه.
    آرین دنبال کسی جز انسان بالدار قرن نبود و فراموش نکنید که در کل انسان ها توی نظرش از سگ کمتر بودند. آرین به شدت عصبانی بود چون از حدود یک سال و نیم قبل، بین اون و غلام هجی آرامش برقرار شده بود.
    آرین مدام از دو افسر هوازی می پرسید چاره چیه ؟
    این دو نفر تلاش می کردن اونو آروم کنن . این موقعیت مناسبی بود تا قلب آرین رو به دست بیارن و اون رو بیشتر از قبل وحشی کنن.

    آرین بر خلاف تمام توصیف هایی که ازش شده، بعد از بالا گرفتن درگیری هاش با سازمان، توی وضعیت نفرت انگیزی زندگی می کرد. آرین تقریبا هم سن آنیا بود و مثل جوون های عامه ، سرگرمی های روتینی داشت. فقط تنها فرقش این بود که سیستمی که براش کار می کرد رو بیش از حد جدی گرفته بود . آنیا چهره، طرز لباس پوشیدن و حتی حرف زدم هم دوره ای هاش رو به خوبی توضیح داده بود، با این حال دیدن آرین ، بعد از گذروندن ماموریت های استخون خورد کن، باید جالب باشه .
    من یه دخترم و جنگ و مبارزه برام تعریف نشده است. اصلا به نظرم غیر ممکنه که توی خون یه زن چیزی به اسم مبارزه ی خشن و جنگ وجود داشته باشه. حتی اگر هم دخترای جوون رو توی مبارزات چریکی و حتی جنگای تن به تن می بینیم، بخش زیادیش به خاطر احساساتشونه. حداقل درباره ی خودم و مادرم مطمئنم که محاله، جنگ، چیز منطقی و درستی جلوه کرده باشه .
    توی دنیای از ما بهترون این موضوع واضح تر جلوه می کنه. اونا موجودات زیرکی هستن و اگرم مبارزه ای بینشون صورت بگیره، سیاست سفت و سختی توی سر مبارزاش شکل گرفته. این بین اگر کسی ندونسته و از سر جو گیری وارد مبارزه بشه، خیلی زود کشته میشه یا به شدت آسیب میبینه.
    پس اگر الان از آرین به عنوان سر دسته ی جبهه ی مخالف حرف می زنیم، یعنی باید اطلاعات زیادی از ویژگی های شخصیتیش رو پیدا کنیم ، تا به سر نخ های اصلیه داستان برسیم . مطمئناً هیچ چیز این وسط اتفاقی و احمقانه نیست .
    آرین در ظاهر مهره ی مهمی به حساب می اومد و از اولین رهبران گروه های وابسته به سازمان مرکزی برای جاسوسی در سازمان هوازیان بود.
    از ما بهترون و حتی انسان هایی که با دنیای ما در ارتباط هستن از نفرت عجیب و غریب از ما بهترون نسبت به نژاد هوازیان اطلاع دارن.
    هوازی بودن مشخصه های خاصی رو برای فرد ایجاد می کنه. معمولا نژاد هوازی از قدرت جیم شدن و پرواز بیشتری برخوردارن پس طبیعیه که بخش زیادی از نیروهای نظامی از این نژاد برگزیده میشه. حتی بعضی از دهن گشادهای فیلسوف پندار دنیای از ما بهترون از هر سند و مدرکی برای برتری دادن این نژاد استفاده می کردن. اگر گذرتون به سازمان هوازیان افتاد، به بیتی که با خط شکسته نستعلیق رو به روی ورودیِ اصلی نوشته توجه کنید. شعری از رودکی که میگه:
    مردمان از خرد سخن گویند
    تو هوازی حدیث غاب کنی
    و حقیقت اینه که با مطالعه ی بیشتر ادبیات انسان ها خیلی راحت می شه به برداشت نادرست از این شعر ها فائق اومد .

    قدرت و نفوذ شعرای انسان گونه بین از ما بهترون، درست مثل تاثیر هالیوود روی کشورهاییِ که هیچ منافاتی با پرورش دهنده های هالیوود ندارن .
    شاید برای همین بود که تدریس و تعلیم کتب ادیبان انسان گونه، توی گندی شاپور به کل ممنوع بود.
    از این گذشته هوازیان وابسته به سازمان، یعنی همین گروه کوچکی که مسبب همه ی اتفاقات سرسام آور دنیای از ما بهترون توی بیست سال اخیر بودن، توی نژاد پرستی، برتری نشون دادن خودشون و خط و نشون کشیدن برای مناطق و حتی سازمان مرکزی، نسبت به هر مدعیِ دیگه ای ، یک قدم جلوتر بوده و هستن.
    ***
    لحظه ای مکث می کنم و دست از نوشتن می کشم . باورم نمی شه اینقدر راحت نژاد خودش رو زیر سوال بـرده باشه و اینطور درباره اش بنویسه . دلیل این حرفا رو درک نمی کنم . البته از موجودی مثل آنیا بعید نیست . دسته بندی های مختلف رو به کل مردود می دونست . تحت تاثیر هیچ خبری نبود و تصمیم گیری های بین المللی، تعویض سیاست مدار ها ، سقوط و صعود برند ها و اقتصاد کشور ها رو یه سیر دورانی و غیر قابل کنترل می دونست.
     
    آخرین ویرایش:

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست ششم از ما بهترون 4


    اینطور زندگی کردن، خود به خود آرامش زیادی رو به آدم تزریق می کنه. باور به این که هر چیزی رو به دست بیاری ، اهمیتی نداره چقدر براش تلاش کرده باشی و سر و دست شکونده باشی، به زودی از دست می دی. این دوران نه سیاه و زشته و نه باعث شعف غیر قابل وصف میشه. این همون آرامش فکریه که از طرفی از حرص و آز بیش از حد جلوگیری می کنه و از طرف دیگه ضعف و زبونیِ بعد از سقوط رو کمتر .

    خواب سبکی بودم . گرسنه و با حال روحیه نسبتا بد، شایدم خیلی بد. دلگیر و دلتنگ مادرم، پر از ترس از موجودات و انسان های دور و برم. توی خونه تنها بودم و چیزی برای خوردن نبود و با کمال تعجب اما خوشحال، دیدم مادرم توی خونه است و از سر کار برگشته. خیلی خوشحال شدم. اومد لبه ی تختم نشست. دوستش داشتم و قلبم پره نور شد. ازش خواستم اگر خوراکی ای از بیرون خریده بهم بده. اون با خوشحالی به آشپز خونه رفت و در کمال تعجب دیدم که یه ظرف غذا آورد. در حالی که من انتظار یه چیز سبک داشتم و خیلی خوشحال شدم.
    با کرختی توی خونه پرسه می زنم. پدر که معلومه ساعتی پیش از بیرون اومده، کتش رو روی خودش انداخته و روی کاناپه به خواب رفته. پتو و بالشش رو براش میارم . موقع گذاشتن بالشت زیر سرش، به سختی چشماش رو باز می کنه. چشماش از بی خوابی قرمز شده و رنگ پریده تر از هر زمان دیگه ای به نظر می رسه. با این حال ازم تشکر می کنه.
    برای خرید از خونه خارج می شم و همزمان از هوای آزاد تنفس می کنم.
    ***
    ...: ظاهرا بعد از ترور نافرجام آرین، خبر مثل بمب منفجر می شه و رهبران احزاب و گروه های مختلف خاک زی به مقر آرین سرازیر شدند. اون ها همه چیز رو از چشم کارآگاهان غلام هجی می دونستن، اما بعد ها معلوم شد اون افراد شخصا از طرف خشایث اجیر شده بودن.
    ***
    دست به کار می شم و توی کتاب های زمان افسری مادرم به دنبال توضیحات واضحی از این مبارزات و سلاح های مورد استفاده شون می گردم. آنیا همون قدر که توی شعر و ادب طبع بلند و روح لطیفی داشت، هر وقت بحثی از علوم نظامی هم باشه (بود) حرف های برنده ای داشت؛ مخصوصا این که به میل خودش علوم نظامی رو دنبال نکرد و ناگزیر توی این راه افتاد. برای همین، همیشه انتقادات شدیدی رو نسبت به امور نظامی و سیاست های موجودات سلطه جو داشت.
    برخلاف تصور قبلیم، شناخت سلاح موجودات دنیای از ما بهترون، بستگیِ زیادی به مبحث موج در فیزیک داره.
    کشتن، توی دنیای از ما بهترون، وسیله ای برای خفه کردن و مسکوت گذاشتن یه موضوع مهمه. هیچ وقت خبر کشته شدن منتشر نمیشه. مهم نیست طرف چجور و با چه وسیله ای کشته میشه. برگ برنده، توی دست قاتله چون بعد از کشتن، به سرعت جنازه از بین میره و ردی از مرگ باقی نمی مونه. یکی از دلایلی که خونواده های از ما بهترونی سعی می کنن تا جای ممکن آروم و محافظه کار باشن همینه .
    کتاب های اصول نظامی گریِ دنیای از ما بهترون، سرشار از تکنیک های خودآموز برای یادگیری از راه دور و به کار گیری ساده ی روش های نظامی گریه .
    آنیا می گفت:« راه شناخت این کتاب ها اینه که صفحه ی اول کتاب رو باز کنی و یک دور راهنمای مطالعه ی کتاب رو بخونی.»

    کتابی که در دست مطالعه دارید تلاش شده است برای یادگیری هر چه بهتر شما به صورت خود آموز تهیه شود. طبقه بندی، ترتیب و توالی و نوع نگارش آن طوری انتخاب شده که بتوانید مطالب بحث شده را آسان تر درک کنید. آنها را بهتر به ذهن بسپارید و در موارد مقتضی به کار بگیرید.

    آنیا این جمله ها رو برای من می خوند؛ حتی درست یادمه غروب سردی بود و رو به روی کتابخونه اش ایستاده بود. به خاطر مشکل رماتیسم از صندلی به عنوان عصا استفاده میکرد . نیمی از صورتش به کمک نور قابل دیدن بود. با لحنی که از شدت رنج و خستگی به زوال رفته بود میگفت:«تصور کن اگر قرار بود کتابی برای یادگیری معماری یا هنر یا حتی روانشناسی باشه. نه تنها راهنمای مطالعه ای ارائه نمی شد بلکه تا جای ممکن نویسنده ی خودگنده پندار، کلمات قلمبه سلمبه به کار می بره و تا فک لعنتیش یاری کنه و دستاش به افلیج می رسه ، بحث خزعبلش رو کش می ده . تازه برای کتب آموزشگاهی این روده درازی چند برابر هم می شه.
     
    آخرین ویرایش:

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست هفتم از ما بهترون 4


    مطمئنا آنیا، موقع قضاوت درباره ی این موضوع حال روحیِ مناسبی نداشت اما درگیری هایی که با سازمان پیدا کرده بود و سو استفاده هایی که تو طول ماموریت ازش شده بود، اونو قانع کرده بود که سیاست کثیفی پشت ترحم و دست و دل بازیِ مامورای سازمان نسبت به عامه ی کارمندانشون پنهان شده.
    نزدیک بعد از ظهر در حال آماده شدن برای فصل جدیدی مسابقات والیبال هستم که پیغامی غافل گیر کننده از یکی از دوستای مادرم دریافت می کنم.
    ایلیا؛ قبل از این، برای انتشار کتاب های مادرم، زیاد باهاش در ارتباط بود و آنیا قبل از اومدن همیشگی به دنیای انسان ها، مدتی توی دفترش کار می کرد.
    ایلیا اصالتاً هوازیه و عضو گروهی بود که بعد از فروپاشیِ درونیِ سازمان مرکزی، برای خشایث کار می کرد و یادداشت های مفصلی از اون جلسه های سری که به صورت هفتگی برگزار می شدرو منتشر کرده . اون جزئیات زیادی رو مطرح کرده و هنوزم به کار انتشارات مشغوله.
    ایلیا از معدود الف هایی بود که نسبت به توسعه ی دنیای از ما بهترون و شباهت یافتنش به دنیای مدرن، یعنی چیزی شبیه به اون چه که ما آدم ها در حال ساختنشیم، خوش بینی داشت .
    ایلیا خیلی باهوش تر از چیزیه که به خاطرش شناخته شده و مطمئناً همون قدر که برای مادرم ارزش داشته، می تونه به منم کمک کنه.
    همون طور که می شد از قبل حدس زد با لحی پدرانه منو دعوت کرده تا سفری به دنیای از ما بهترون داشته باشم و برای تکمیل یادداشت های مادرم اطلاعات بیشتری رو از موجوداتی که توی گذشته اش بودن و اسمشون توی یادداشت ها اومده، جمع آوری کنم .
    با انتشار یادداشت های اخیر، غیر مستقیم از همکارا و دوستای مادرم درخواست کرده بودم که موقعیتی رو برای اقامت دائم و نسبتا طولانیِ من توی دنیای از ما بهترون فراهم کنن.
    توی شهرای از ما بهترون وقتی بحث از دنیای مدرن میشه، ذهن ها به سرعت به طرف اسپرایت سیتی میره.
    ****
    دنیای مدرن – اسپرایت سیتی
    به وجود اومدن شهر اسپرایت سیتی، بزرگترین نمود از جهش دنیای از ما بهترون به طرف سبک جدیدی زندگی و امرار معاشه.
    خود آنیا، زیاد درباره ی به وجود اومدن شهر هایی به سبک و سیاق دنیای مدرن انسان ها گفته و نوشته و خلاف نظر بقیه ی از ما بهترونی ها، مطمئن بود که این تغییرات ناگهانی نبوده و به مرور و تحت تاثیر همزیستی اجنه و انسان ها، طی سال های گذشته اتفاق افتاده.
    آنیا، اون طور که توی یادداشت های روزانه ی خودش، درست بعد از ورشکستگی مارک اِنی و سفرش به شهرک های مختلف از ما بهترون نوشته، نمونه ی این شهر ها رو توی نقاط مختلف کره ی زمین، که توی محدوده ای به موازات شهر های مسکونیِ انسان ها، در حال ساخت و توسعه هستن رو توصیف کرده.
    خوده آنیا به عنوان یکی از شخصیت های تاثیر گذار اسپرایت سیتی، درگیری های اصلی دنیای جدیدش رو تبلیغات و بنر های فریب دهنده می دید، که ناخواسته خودش رو سوژه ی پر زرق و برق تر نشون دادن کرده بود.
    با این حال هنوز خیلی از برهان های آنیا، توی هاله ای از ابهامه، البته برای من. شاید اگر کتابای بیشتری از دنیای از ما بهترون رو مطالعه کنم، بتونم نوشته ها مو تکمیل تر کنم.
    ***
    ماه اول زمستون به پایان رسیده، در حال آماده شدن برای رفتن به دنیای از ما بهترون هستم. قبل از رفتن کمی موهامو کوتاه کردم و یادداشت هامو مرتب تر کردم.
    از دانشگاه هم به طور کامل انصراف دادم تا بتونم ذهنم رو کاملا روی نوشتن کتاب آنیا متمرکز کنم .
     
    آخرین ویرایش:

    zahrataraneh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/20
    ارسالی ها
    222
    امتیاز واکنش
    595
    امتیاز
    266
    پست هشتم از ما بهترون 4


    آرش این روز ها درگیر یه پروژه ی تحقیقاتیه. حس می کنم پروژه از طرف جماعت از ما بهترونی داره ساپورت میشه ولی نه کنجکاوی ای نشون دادم و نه خودش چیزی در این باره بروز میده .
    توی مقاله ای خوندم که ما خانوم ها نباید مرد ها رو قضاوت کنیم. یعنی نباید خودمون رو جای اون ها قرار بدیم و محکومشون کنیم. ولی چه کنم که گاهی احساس می کنم شاید آرش هیچ وقت عاشق آنیا نبوده و مادرم همیشه رنجی قلبی رو از این احساس یک طرفه یدک می کشیده. بدون این که فلسفه ی عشق و هجران و مصائب وارده بر عاشق، براش هضم و درک شده باشه .
    قبول دارم که عشق رو هیچ موجودی نمی تونه درک کنه و هر کس به مقتضای خواست و استحکام روحیه خودش می تونه اون رو بفهمه. به خودم که نگاه می کنم، می بینم هیچی، شاید هیچ وقت عشق رو درک نکردم . البته هیچ وقت مرتبا با جامعه در رفت و آمد نبودم و مردم منو نمی شناسن. در عوض بودن موجودی مثل آنیا، دورادور من رو با همه ی زیر و بم، زشتی و استفراغ جامعه آشنا می کرد و بیشتر از قبل منو علاقه مند میکرد که توی دنیای خودم بمونم. البته نه این که مدام گوش به فرمان آنیا باشم و به خواست اون به این سبک زندگی کنم؛ منم به اندازه ای که دل زده شم و به انزوا برسم توی جامعه بودم و کابوس هاشو دیدم.

    همزمان با مرور یادداشت ها، اخبار دنیای از ما بهترون رو هم دنیال می کنم و سعی می کنم که با جوّ دنیای از ما بهترون و روحیاتشون بیشتر خو بگیرم. آنیا درست می گفت، همه ی اتفاقات و اخبار لحظه به لحظه، توی قالب احمقانه تری در جریانه.
    توی اخبار ، موج جدیدی شهر سازی برای دامن زدن به صلح موقتی که بین نیروهای خاک زی و اشراف از ما بهترونی شکل گرفته در حال ترند شدنه.
    کروات آبی، فعلا مدیریت سهام گیاه زیان رو بر عهده داره و روز شنبه روی احترام گذاشتن نژادش به یکپارچگی نژاد خاک زی و احترام به اختیارات و حقوق خاک زیان تاکید کرد .
    ولی خب هنوز راضی به پس دادن ارزش افزوده ی سهام خاک زیان نیست و سود آوری بلند مدت برای نژاد فقیر خاک زیان رو بازیچه ی این زورگیری و دزدی قرار داده .
    توی یکی از کتابای آنیا درباره ی کروات آبی زیاد خوندم .
    گروه های اقتصادی توی نژاد گیاه زیان عملا حزب بندی شده و کروات آبی بیشتر روی اقتصاد تاکید داره. هر چند به فقر زدایی تاکید بیشتری داره اما این رو فقط برای اجنه ی هم نژاد خودش می خواد. وقتی که نژاد خودش تا خرخره توی ثروت شنا می کنه و فقرش روی دوش نژاد های دیگه سنگینی می کنه.
    توی این حالت حتی اگر کل نژاد های دیگه هم به وجود همچین قدرتی اعتراض داشته باشن ، نمیشه کاری کرد . رفاه طلبی توی طبیعت موجوداتِ و بازتاب اون فقر سراسری، یه ملت شاد و ثروتمنده که حاضر نیست ذره ای از رفاهش به خطر بیوفته.بعد از به قدرت رسیدن کروات آبی، حزبش به طور کامل روی سیاست های گیاه زیان حکومت داره . از زمان تاسیس این حزب، خودش رو یک حزب طرفدار سازمان مرکزی و سازمان هوازیان اعلام کرده.
    آنیا توی یادداشت هاش ویژگی های شخصیتیِ نژاد گیاه زی رو به طور ناخواسته زیاد توضیح داده. این که ذاتاً مغرور و با اعتماد به نفسی هستن و معاشرت با نژادهای دیگه رو ریسک نمی دونن چون در هر حال قدرت رو دست نژاد خودشون می دونن .
    ***
    همچنان که وسایلم رو برای رفتن به دنیای از ما بهترون آماده می کنم، با خودم فکر می کنم که ای کاش قبل از رفتن، مطالعه ی بیشتری درباره ی اسپرایت سیتی و موجوداتی که قراره باهاشون ملاقات کنم، داشته باشم .
    البته بروج های مشترکمون مرتبا اخبار روز رو منتشر می کنن ولی بعید می دونم این اخبار بتونه من رو به چیز جدیدی برسونه .
    امروز خبری از سرما و یخ بندان شدیدی توی اسپرایت سیتی منتشر شد. این سرمای شدید تمام ادارات و مغازه ها رو تعطیل کرده و تابلو ها رو از کار انداخته.
    ***
    سرما و کولاک هنوز نیمه ی شرقیه اسپرایت سیتی رو توی دست داره و مقامات شهری اسپرایت سیتی با پیش بینی بارش برف نیم متری، همه ی جاده های شهر رو مسدود کردن.
    سرمای شدید یکی از مهم ترین شهر های هوازی، یعنی شهر اسپرایت سیتی را فلج کرده و مقامات مجبور شدند از ساعت چهارده و سی دقیقه ی شنبه به وقت محلی ، با صدور دستور ممنوعیت سفر و جیم درون شهری ، همه ی خیابان های شهر را ببندند .
    دیگر مناطق شرقی هوازیان هم منتظر بارش برفی سنگین هستند.
    ***
     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا