رمان: به سادگیم بخند
نویسنده: F.k
ژانر: اجتماعی ، طنز وعاشقانه
طراح جلد:
Elka Shine
شاهزاده خانم هم که باشی؛ جایت اینجا نیست!
توی این مدت هم اگر بازیچه بودی؛ غمگین مباش...
من هم عروسکی بودم که حال دور ریخته شدم.
امّا به عشق ابدی رسیدم...
این که دیگر ، بر خلافش حرفی نگویم.
کنارش بمانم تا ابد...
حتی اگر کنیزکی باشم بی مصرف!
حتی اگر عاشقم نباشد و حسش فقط نفرت باشد.
من عاشقش می مانم!
تا ابد...
ولی اگر مرا به خــ ـیانـت بفروشد...
با ه*و*س عوض کند...
کنارت خانه ای اجاره میکنم...
و تخت در قبرستان می خوابم!
آن هم تا ابد...
††††
گاهی اوقات، خودت رو تسلیم یه احساس می کنی!
یه احساس ناب...
ولی نمی دونی اشتباهاتت کجاست، کجاست که اینقدر زود، همه چیز رو بهش؛ می بازی.
اما، گاهی می دونی، حاضری همه چیز تو بدی،
ولی یه لحظه کنارش باشی...
همراه با یه حس خوب!
ولی خیلی کوتاه،
همه چیزو می بازی تا درکش کنی، عاشقش باشی...
خلاصه:
این داستان در مورد یک دختر شاد و سروحاله که ازدواج می کنه و متوجه رفتار های عجیب همسرش می شه. کم کم متوجه می شه همسرش عاشق زن دیگریه و این ازدواج فقط نمایشی برای جلب رضایت پدرش بوده.
این دختر تمام تلاشش رو می کنه تا زندگی و همسرش رو نگه داره اما...
قسمتی از داستان:
متاسفم !محتوا مخفی شده است. محتوا فقط به کاربران ثبت نام شده نمایش داده میشود.
آخرین ویرایش توسط مدیر: