به نام خدا
نام رمان : رمان نیمه حرفه ای ملکه مافیا
نویسنده : DENIRA کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: اجتماعی، عاشقانه، پلیسی، معمایی
ویراستار: DENIRA و Zhinous_Sh
نهایت تشکر رو دارم برای مدیر طراحها، نفیس خانم عزیز که این جلد بینهایت زیبا رو برای رمانم آماده کردند.
خلاصه:
رمان من دربارهی یک ملکه است که اصلاً لقب ملکه برازندش نیست یه دختر عادی که میتونست مثل همه هم سن و سالاش به راحتی زندگی کنه؛ امّا انتقام یک مرد همه چیز زندگی اون رو عوض کرد. انتقامی که اگه نبود بانو، دلسا نمیشد و....
مقدمه:
ما هردو اشتباه کردیم..
هردو باهم سوختیم...
باهم بردیم....
باهم زندگی کردیم...
و باهم عاشق شدیم...
هر دوی ما چیزی را خواستیم...
که برای به دست آوردنش باید همدیگر را فدا میکردیم...
و حالا....
درست زمانی که هردوی ما به آن چیز رسیدیم....
یک طوفان....
یک اتفاق....
یک اشتباه....
باعث میشود که هردویمان نابود شویم....
تو میروی...
و من میمانم...
با یک دنیا غم....
من ملکه بودم و هستم....
وقتی تاج را روی سرم قرار دادند...
قسم خوردم که عاشق هیچ پادشاهی نشوم...
اما تو پادشاه نیستی....
تو رعیتی....
و من ماندم....
یک دنیا تردید و غم...
چه کنم وقتی
تو پادشاه نیستی و من ملکهام؟!
این رمان در سایت نگاه دانلود در حال تایپ است و کپی کردن از آن در سایتهای دیگر پیگرد قانونی دارد...
دوستان عزیز. این اولین رمان منه و صد در صد مشکلات زیادی داره. خوشحال میشم مشکلاتم رو بهم بگید تا درست کنم.
نام رمان : رمان نیمه حرفه ای ملکه مافیا
نویسنده : DENIRA کاربر انجمن نگاه دانلود
ژانر: اجتماعی، عاشقانه، پلیسی، معمایی
ویراستار: DENIRA و Zhinous_Sh
نهایت تشکر رو دارم برای مدیر طراحها، نفیس خانم عزیز که این جلد بینهایت زیبا رو برای رمانم آماده کردند.
خلاصه:
رمان من دربارهی یک ملکه است که اصلاً لقب ملکه برازندش نیست یه دختر عادی که میتونست مثل همه هم سن و سالاش به راحتی زندگی کنه؛ امّا انتقام یک مرد همه چیز زندگی اون رو عوض کرد. انتقامی که اگه نبود بانو، دلسا نمیشد و....
مقدمه:
ما هردو اشتباه کردیم..
هردو باهم سوختیم...
باهم بردیم....
باهم زندگی کردیم...
و باهم عاشق شدیم...
هر دوی ما چیزی را خواستیم...
که برای به دست آوردنش باید همدیگر را فدا میکردیم...
و حالا....
درست زمانی که هردوی ما به آن چیز رسیدیم....
یک طوفان....
یک اتفاق....
یک اشتباه....
باعث میشود که هردویمان نابود شویم....
تو میروی...
و من میمانم...
با یک دنیا غم....
من ملکه بودم و هستم....
وقتی تاج را روی سرم قرار دادند...
قسم خوردم که عاشق هیچ پادشاهی نشوم...
اما تو پادشاه نیستی....
تو رعیتی....
و من ماندم....
یک دنیا تردید و غم...
چه کنم وقتی
تو پادشاه نیستی و من ملکهام؟!
این رمان در سایت نگاه دانلود در حال تایپ است و کپی کردن از آن در سایتهای دیگر پیگرد قانونی دارد...
دوستان عزیز. این اولین رمان منه و صد در صد مشکلات زیادی داره. خوشحال میشم مشکلاتم رو بهم بگید تا درست کنم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: