«هو الجمیل»
نون و القلم و ما یسطرون...
سوگند به قلم و آنچه می نویسند!
نام رمان: بهار سرد
نویسنده: علیرضا خواستار (سروش73) و سیما کاربران انجمن نگاه دانلود
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
ناظر: @سمانه امينيان
ویراستاران: @Fatemeh Ashrafi و @Sara0413 و @zahra.gh
سبک: رئال
راوی: سیال ذهن
نثر: ادبی
سطح رمان: حرفه ای
بهار سرد: پارادوکسیست که از آن به بهار کال یا بهار نارس تعبیر می شود!
با تشکر از @F@EZEH عزیز بخاطر طراحی جلد رمان
خلاصه:
جهاد ماهر، پسری مصریست که در عنفوان جوانی، اقدام به ترور ناموفق یکی از افسران عالیرتبهی کشور مصر میکند. حالا او پس از هشت سال اسارت در زندانهای دیکتاتور، آزاد شده و میخواهد شغلی برای خود دستوپا کند.
در این میان، آشنایی جهاد با دختری به نام اَسما، او را با گذشتهی خود پیوند میدهد؛ گذشتهای که اگرچه مدتهاست با آن دستهوپنجه نرم میکند و از آن کناره میگیرد، اما حالا با واردشدن اَسما به زندگیاش، دوباره اوج میگیرد و فوران میکند.
انقلاب ۲۰۱۱ مصر:
در اواخر سال ۲۰۱۰ میلادی، کشورهای عربی خاورمیانه دستخوش حوادثی شدند که اگر مسیر اصلاحات حکومتی آنها به همین منوال پیش می رفت، مطمئنا جهان به سوی امن تر شدن گامی بزرگ برمی داشت.
جرقه ی این مهم، با خود سوزی محمد بوعزیزی ( دست فروش تونسی) در مقابل کاخ بن علی ( حاکم تونس) آغاز و دومینو وار منجربه سقوط حکّام ظالم عرب شد.
در این میان سقوط مبارک (حاکم مصر) اهمیت ویژهای داشت. مصر که خود را بزرگ جهان عرب و جهان اسلام می دانست و از طرفی سابقه ی تمدن چندهزارساله ی فرهنگی داشت، طلایه دار این حرکت عربی در خاورمیانه شد.
طلایه داری که خیلی زود توانست دیکتاتور خود را سرنگون و دولت انقلابی خود را تشکیل دهد.
اما به راستی چه شد که بهار مصر به بهاری سرد و ویرانگر تبدیل شد؟
چه اتفاقاتی باعث شد تند باد خزان زده ی مصری ها خیلی زود باعث به یغما رفتن این تحول فرهنگی در خاورمیانه شود؟
آیا همه ی این اتفاقات بر اساس یک سری حوادث شانسی و غیر قابل پیش بینی بود؟
آیا اصولا دست های پشت پرده توهم ذهن توطئه گر ما نویسندگان و تحلیل گران شرقیست؟
سخنی با مخاطب:
بهار سرد، سومین داستان بلند و به اصطلاح رمانیست که کار نگارش اون رو به فضل خدا در سال ۹۸ آغاز کردم، که اگر عنایت حق تعالی نبود مطمئنا به نوشتن رو نمی آوردم!
بعد از دو کار قبلی سراب و معادله به این نتیجه رسیدم که عموماً مخاطبین داستان های من به دو گروه ارزشی نگر و عامه پسند تقسیم شدند، ارزشی نگرها بیشتر طرفدار سراب و عامه پسندها به معادله گرایش پیدا کردند!
هرچند دعوای بین این دو گروه در طول تاریخ ادبیات جهان همیشه مورد توجه پژوهشگران حوزه ی داستان نویسی بوده و هست ولی من سعی کردم در طول کار جدیدی که ارائه میدم این شکاف رو دست کم بین مخاطبین داستان خودم از بین ببرم و هر دو گروه رو با خودم همراه کنم، به همین دلیل به نوشتن بهار سرد رو آوردم!
بهار سرد:
بهار سرد پارادوکسیست که از آن به بهار کال یا نارس نیز تعبیر می شود، روایتگر جوانان پرشوریست که سودای دموکراسی و دموکراسی خواهی در قلب خاورمیانه داشتند و دارند.
روایتگر جوانانی از جنس های مختلف توده ی مردم که عاشق می شوند، دلباخته می شوند، به وصال می رسند و سر انجام...
***
میگن خوب نیست نویسنده قبل از شروع داستانش زبان به تعریف و تمجید از اون باز کنه اما من خیلی کوتاه به معرفی بهارم می پردازم.
این رمان رو ابتدا در جواب دوستانی می نویسم که من رو بخاطر نگارش معادله تخطئه کردن و مدام تو پروفایل و خصوصی من می گفتن چرا بعد از یک کار ارزشی مثل سراب به نوشتن داستان های تجاری پسندی چون معادله رو آوردی؟!
من با نوشتن معادله فقط خواستم ثابت کنم که نگارش داستان های خیال پردازی شده و بدون تحقیق چقدر برای من آسونه و اگر واقعا به دنبال جذب مخاطب و لایک باشم می تونم هزاران داستان مثل معادله ببافم و کیفش رو کنم و حالش رو ببرم اما با این حال یک بار دیگه این ریسک رو می کنم و به نوشتن یک کار ترکیبی( اجتماعی عاشقانه) رو میارم.
اما عاجزانه از شما تقاضا دارم که اگه بهار هم مثل سراب با کم لطفی دوستان مواجه شد! من این اجازه رو داشته باشم پست گذاری رو متوقف کنم تا به ارزش نوشته هام شک نکنم.
با این شرط حاضر به استارت بهار سرد هستم و پای عهدم هم می مونم، ضمن اینکه نظرات و انتقاد های شما دوستان گل هم می تونه مثل دو کار قبلی من تو روند بهتر شدن داستان مفید و موثر واقع بشه!
نکته ی آخر اینکه دوم شدن من تو نظرسنجی سال ۹۷ افتخار بزرگی بود که از دست های شما عزیزان دریافت کردم و در واقع بهترین جایزه ی این سال های نگارشم بود.
چند تذکر:
1) بهار، ترکیبی از دو کار قبلی من یعنی سراب و معادله هست و مخاطبین هر دو رمان قبلی من می تونن با خیالی آسوده به خوندن اون بپردازن و بدونن که مطمئنا این کار با سلیقه ی هر دو گروه جور در میاد انشاالله.
2) در مورد اینکه آیا بهار کار تکراریه یا نه؟ کپی شده هست یا نه؟ همخونه ای هست یا نه؟ کسل کننده هست یا نه؟ آیا اصلا ارزش وقت گذاشتن داره یا نه؟ باید این اطمینان صد در صدی رو به شما بدم که نه فیلمی تا به حال به این موضوع پرداخته و نه رمانی از اون به رشته ی تحریر در اومده و دوستان گلی که تقریبا و تا حدودی با تفکر من آشنا هستن می دونن من دست به قلمی نمی برم که قبل از من به اون موضوع حتی اشاره ای شده باشه پس با خیال آسوده وقتتون رو صرفش کنید!
3) بهار سرد یک حقیقت گمشده در تاریخ معاصر خاورمیانه هست که از زوایه ی خاصی به اون پرداخته شده! من همینجا از تمامی عاشقان نویسندگی هم دعوت میکنم زمان کوچکی رو به خواندن این داستان اختصاص بدن و بدونن که شخصیت پردازی بهار فوق العاده با وسواس خاصی انجام گرفته و طراحی صحنه ها و دیالوگ ها هم با فکر انجام شده و می تونه راهنمای خوبی برای شخصیت پردازی دوستان ژانر نویس باشه
4) چیزی که من از شما میخوام دو فاکتور صبر و حمایته و قول میدم اگه شما این دو فاکتور رو به داستان من هدیه بدید من هم کاری رو به شما تقدیم کنم که با تک تک صحنه ها و دیالوگ هاش زندگی کنید!
5) جمله ای رو تو یه کتاب آموزش رمان نویسی خوندم به این مضمون: اگر استعداد نداشته باشید خودتان را بکشید هم نویسنده نخواهید شد اما اگر استعداد داشته باشید تنها در صورتی نویسنده خواهید شد که خودتان را بکشید.
پیرو جمله ی فوق من این قول رو به شما میدم که داستان بهار فوق العاده به نویسنده های انجمن در آموزش رمان نویسی کمک خواهد کرد چرا که مبتنی بر اصول ژانر و ژانر نویس نوشته شده و طراحی پلات و شخصیت هاشم ماه ها زمان بـرده، چیزی حدود سه یا چهار ماه قبل از اتمام معادله شروع به نگارش شده.
6) بچه ها به خدا قسم نوشتن داستانی که بخواد کپی پیس و هم خونه ای باشه نه تنها برای من کاری نداره بلکه مثل آب خوردن برام آسون تره و زحمتی هم نداره و لازم نیست مثل بهار براش وقت و هزینه صرف کنم( برای گواه این ادعام رجوع کنید به معادله) پس اگه کنار ژانر عاشقانه به مسائل مهم اجتماعی هم بپردازیم نه تنها اشکالی نداره بلکه یه چیزی هم یاد می گیریم پس تا دو سه پست از داستان رو خوندید رهاش نکنید و بگید اینکه همخونه ای نیست و...
۷) باور کنید هزاران ایده و خلاقیت از نویسنده های خوش فکر کشورمون زیر این ذائقه ی بد مخاطب له شده، شما نگاه کنید تو همین نمایشگاه کتابی که چند وقت پیش برگزار شد و هر سالم برگزار میشه، ده ها انتشارات غرفه دارن و همه هم به یک ژانر خاص می پردازن من از شما می پرسم؟ پس خلاقیت چی میشه؟ جایگاه فانتزی نویس های ما این وسط کجاست؟ شما نگاه کنید تو هالیوود بابت احترامی که به هر نوع نوشته و ژانری میذارن الان سینماشون به کجا رسیده؟ چرا ما این همه عقبیم و ادبیات جهانی ما تا این حد لاغر شناخته میشه؟ آخرین شاهکار حماسی ما بر می گرده به شاهنامه؟ تا به حال فکر کردید چرا؟ تکلیف ناشرای ما که روشنه، خب طرف به دنبال سوده و چون فروش عاشقانه ها جذابیت بیشتری داره پس ژانر دیگه چاپ نمی کنن.
۸) وظیفه ی شما مخاطب گل این وسط چیه؟ اینه که فقط به دنبال کار تکراری نباشید و با اندکی تغییر توی دیدگاه مطالعه، ناشرین محترم رو مجبور به چاپ آثار دیگه هم بکنید و اگرنه همچنان دنده عقب خواهیم رفت و نویسنده های خلاق ما هم عقب نشینی می کنن و میرن سراغ کارهای تکراری!
۹) در پایان از شما خواهشمندم که داستان بهار سرد رو بدون اجازه ی کتبی از نویسنده توی وبلاگ ها و سایت های خودتون به اشتراک نذارید چرا که تمامی حقوق مادی و معنوی بهار در حال حاضر و تا وقتی مجوز چاپ نگرفته متعلق به سایت خوب و فرهنگی هنری نگاه دانلود عزیز هست.
۱۰) از تمامی مدیران و کادر محترم سایت و انجمن نگاه بخاطر راه اندازی چنین فضای خوبی برای نگارش داستان های مجازی تشکر میکنم و امیدوارم نگاه دانلود هم در آینده ای نه چندان دور نویسنده های حرفه ای رو
تربیت کنه و به جامعه ی فرهنگی کشور تحویل بده.
نکته: راجع به نحوه ی پست گذاری هم همه چیز به استقبال شما عزیزان بستگی داره!
نون و القلم و ما یسطرون...
سوگند به قلم و آنچه می نویسند!
نام رمان: بهار سرد
نویسنده: علیرضا خواستار (سروش73) و سیما کاربران انجمن نگاه دانلود
ژانر: اجتماعی، عاشقانه
ناظر: @سمانه امينيان
ویراستاران: @Fatemeh Ashrafi و @Sara0413 و @zahra.gh
سبک: رئال
راوی: سیال ذهن
نثر: ادبی
سطح رمان: حرفه ای
بهار سرد: پارادوکسیست که از آن به بهار کال یا بهار نارس تعبیر می شود!
با تشکر از @F@EZEH عزیز بخاطر طراحی جلد رمان
خلاصه:
جهاد ماهر، پسری مصریست که در عنفوان جوانی، اقدام به ترور ناموفق یکی از افسران عالیرتبهی کشور مصر میکند. حالا او پس از هشت سال اسارت در زندانهای دیکتاتور، آزاد شده و میخواهد شغلی برای خود دستوپا کند.
در این میان، آشنایی جهاد با دختری به نام اَسما، او را با گذشتهی خود پیوند میدهد؛ گذشتهای که اگرچه مدتهاست با آن دستهوپنجه نرم میکند و از آن کناره میگیرد، اما حالا با واردشدن اَسما به زندگیاش، دوباره اوج میگیرد و فوران میکند.
انقلاب ۲۰۱۱ مصر:
در اواخر سال ۲۰۱۰ میلادی، کشورهای عربی خاورمیانه دستخوش حوادثی شدند که اگر مسیر اصلاحات حکومتی آنها به همین منوال پیش می رفت، مطمئنا جهان به سوی امن تر شدن گامی بزرگ برمی داشت.
جرقه ی این مهم، با خود سوزی محمد بوعزیزی ( دست فروش تونسی) در مقابل کاخ بن علی ( حاکم تونس) آغاز و دومینو وار منجربه سقوط حکّام ظالم عرب شد.
در این میان سقوط مبارک (حاکم مصر) اهمیت ویژهای داشت. مصر که خود را بزرگ جهان عرب و جهان اسلام می دانست و از طرفی سابقه ی تمدن چندهزارساله ی فرهنگی داشت، طلایه دار این حرکت عربی در خاورمیانه شد.
طلایه داری که خیلی زود توانست دیکتاتور خود را سرنگون و دولت انقلابی خود را تشکیل دهد.
اما به راستی چه شد که بهار مصر به بهاری سرد و ویرانگر تبدیل شد؟
چه اتفاقاتی باعث شد تند باد خزان زده ی مصری ها خیلی زود باعث به یغما رفتن این تحول فرهنگی در خاورمیانه شود؟
آیا همه ی این اتفاقات بر اساس یک سری حوادث شانسی و غیر قابل پیش بینی بود؟
آیا اصولا دست های پشت پرده توهم ذهن توطئه گر ما نویسندگان و تحلیل گران شرقیست؟
سخنی با مخاطب:
بهار سرد، سومین داستان بلند و به اصطلاح رمانیست که کار نگارش اون رو به فضل خدا در سال ۹۸ آغاز کردم، که اگر عنایت حق تعالی نبود مطمئنا به نوشتن رو نمی آوردم!
بعد از دو کار قبلی سراب و معادله به این نتیجه رسیدم که عموماً مخاطبین داستان های من به دو گروه ارزشی نگر و عامه پسند تقسیم شدند، ارزشی نگرها بیشتر طرفدار سراب و عامه پسندها به معادله گرایش پیدا کردند!
هرچند دعوای بین این دو گروه در طول تاریخ ادبیات جهان همیشه مورد توجه پژوهشگران حوزه ی داستان نویسی بوده و هست ولی من سعی کردم در طول کار جدیدی که ارائه میدم این شکاف رو دست کم بین مخاطبین داستان خودم از بین ببرم و هر دو گروه رو با خودم همراه کنم، به همین دلیل به نوشتن بهار سرد رو آوردم!
بهار سرد:
بهار سرد پارادوکسیست که از آن به بهار کال یا نارس نیز تعبیر می شود، روایتگر جوانان پرشوریست که سودای دموکراسی و دموکراسی خواهی در قلب خاورمیانه داشتند و دارند.
روایتگر جوانانی از جنس های مختلف توده ی مردم که عاشق می شوند، دلباخته می شوند، به وصال می رسند و سر انجام...
***
میگن خوب نیست نویسنده قبل از شروع داستانش زبان به تعریف و تمجید از اون باز کنه اما من خیلی کوتاه به معرفی بهارم می پردازم.
این رمان رو ابتدا در جواب دوستانی می نویسم که من رو بخاطر نگارش معادله تخطئه کردن و مدام تو پروفایل و خصوصی من می گفتن چرا بعد از یک کار ارزشی مثل سراب به نوشتن داستان های تجاری پسندی چون معادله رو آوردی؟!
من با نوشتن معادله فقط خواستم ثابت کنم که نگارش داستان های خیال پردازی شده و بدون تحقیق چقدر برای من آسونه و اگر واقعا به دنبال جذب مخاطب و لایک باشم می تونم هزاران داستان مثل معادله ببافم و کیفش رو کنم و حالش رو ببرم اما با این حال یک بار دیگه این ریسک رو می کنم و به نوشتن یک کار ترکیبی( اجتماعی عاشقانه) رو میارم.
اما عاجزانه از شما تقاضا دارم که اگه بهار هم مثل سراب با کم لطفی دوستان مواجه شد! من این اجازه رو داشته باشم پست گذاری رو متوقف کنم تا به ارزش نوشته هام شک نکنم.
با این شرط حاضر به استارت بهار سرد هستم و پای عهدم هم می مونم، ضمن اینکه نظرات و انتقاد های شما دوستان گل هم می تونه مثل دو کار قبلی من تو روند بهتر شدن داستان مفید و موثر واقع بشه!
نکته ی آخر اینکه دوم شدن من تو نظرسنجی سال ۹۷ افتخار بزرگی بود که از دست های شما عزیزان دریافت کردم و در واقع بهترین جایزه ی این سال های نگارشم بود.
چند تذکر:
1) بهار، ترکیبی از دو کار قبلی من یعنی سراب و معادله هست و مخاطبین هر دو رمان قبلی من می تونن با خیالی آسوده به خوندن اون بپردازن و بدونن که مطمئنا این کار با سلیقه ی هر دو گروه جور در میاد انشاالله.
2) در مورد اینکه آیا بهار کار تکراریه یا نه؟ کپی شده هست یا نه؟ همخونه ای هست یا نه؟ کسل کننده هست یا نه؟ آیا اصلا ارزش وقت گذاشتن داره یا نه؟ باید این اطمینان صد در صدی رو به شما بدم که نه فیلمی تا به حال به این موضوع پرداخته و نه رمانی از اون به رشته ی تحریر در اومده و دوستان گلی که تقریبا و تا حدودی با تفکر من آشنا هستن می دونن من دست به قلمی نمی برم که قبل از من به اون موضوع حتی اشاره ای شده باشه پس با خیال آسوده وقتتون رو صرفش کنید!
3) بهار سرد یک حقیقت گمشده در تاریخ معاصر خاورمیانه هست که از زوایه ی خاصی به اون پرداخته شده! من همینجا از تمامی عاشقان نویسندگی هم دعوت میکنم زمان کوچکی رو به خواندن این داستان اختصاص بدن و بدونن که شخصیت پردازی بهار فوق العاده با وسواس خاصی انجام گرفته و طراحی صحنه ها و دیالوگ ها هم با فکر انجام شده و می تونه راهنمای خوبی برای شخصیت پردازی دوستان ژانر نویس باشه
4) چیزی که من از شما میخوام دو فاکتور صبر و حمایته و قول میدم اگه شما این دو فاکتور رو به داستان من هدیه بدید من هم کاری رو به شما تقدیم کنم که با تک تک صحنه ها و دیالوگ هاش زندگی کنید!
5) جمله ای رو تو یه کتاب آموزش رمان نویسی خوندم به این مضمون: اگر استعداد نداشته باشید خودتان را بکشید هم نویسنده نخواهید شد اما اگر استعداد داشته باشید تنها در صورتی نویسنده خواهید شد که خودتان را بکشید.
پیرو جمله ی فوق من این قول رو به شما میدم که داستان بهار فوق العاده به نویسنده های انجمن در آموزش رمان نویسی کمک خواهد کرد چرا که مبتنی بر اصول ژانر و ژانر نویس نوشته شده و طراحی پلات و شخصیت هاشم ماه ها زمان بـرده، چیزی حدود سه یا چهار ماه قبل از اتمام معادله شروع به نگارش شده.
6) بچه ها به خدا قسم نوشتن داستانی که بخواد کپی پیس و هم خونه ای باشه نه تنها برای من کاری نداره بلکه مثل آب خوردن برام آسون تره و زحمتی هم نداره و لازم نیست مثل بهار براش وقت و هزینه صرف کنم( برای گواه این ادعام رجوع کنید به معادله) پس اگه کنار ژانر عاشقانه به مسائل مهم اجتماعی هم بپردازیم نه تنها اشکالی نداره بلکه یه چیزی هم یاد می گیریم پس تا دو سه پست از داستان رو خوندید رهاش نکنید و بگید اینکه همخونه ای نیست و...
۷) باور کنید هزاران ایده و خلاقیت از نویسنده های خوش فکر کشورمون زیر این ذائقه ی بد مخاطب له شده، شما نگاه کنید تو همین نمایشگاه کتابی که چند وقت پیش برگزار شد و هر سالم برگزار میشه، ده ها انتشارات غرفه دارن و همه هم به یک ژانر خاص می پردازن من از شما می پرسم؟ پس خلاقیت چی میشه؟ جایگاه فانتزی نویس های ما این وسط کجاست؟ شما نگاه کنید تو هالیوود بابت احترامی که به هر نوع نوشته و ژانری میذارن الان سینماشون به کجا رسیده؟ چرا ما این همه عقبیم و ادبیات جهانی ما تا این حد لاغر شناخته میشه؟ آخرین شاهکار حماسی ما بر می گرده به شاهنامه؟ تا به حال فکر کردید چرا؟ تکلیف ناشرای ما که روشنه، خب طرف به دنبال سوده و چون فروش عاشقانه ها جذابیت بیشتری داره پس ژانر دیگه چاپ نمی کنن.
۸) وظیفه ی شما مخاطب گل این وسط چیه؟ اینه که فقط به دنبال کار تکراری نباشید و با اندکی تغییر توی دیدگاه مطالعه، ناشرین محترم رو مجبور به چاپ آثار دیگه هم بکنید و اگرنه همچنان دنده عقب خواهیم رفت و نویسنده های خلاق ما هم عقب نشینی می کنن و میرن سراغ کارهای تکراری!
۹) در پایان از شما خواهشمندم که داستان بهار سرد رو بدون اجازه ی کتبی از نویسنده توی وبلاگ ها و سایت های خودتون به اشتراک نذارید چرا که تمامی حقوق مادی و معنوی بهار در حال حاضر و تا وقتی مجوز چاپ نگرفته متعلق به سایت خوب و فرهنگی هنری نگاه دانلود عزیز هست.
۱۰) از تمامی مدیران و کادر محترم سایت و انجمن نگاه بخاطر راه اندازی چنین فضای خوبی برای نگارش داستان های مجازی تشکر میکنم و امیدوارم نگاه دانلود هم در آینده ای نه چندان دور نویسنده های حرفه ای رو
تربیت کنه و به جامعه ی فرهنگی کشور تحویل بده.
نکته: راجع به نحوه ی پست گذاری هم همه چیز به استقبال شما عزیزان بستگی داره!
آخرین ویرایش توسط مدیر: