دیگه صبر نکردم و سریع از خونه بیرون اومدم.
درو بستم و سمته ماشین رفتم، سوار شدم کیفم رو روی صندلی کنارم انداختم
ماشینو روشن کردم سرمو بالا آوردم که همزمان بهرام از خونه بیرون اومد از نگاهش مشخص بود که قصد داره بیاد سوار ماشینه من بشه
چشم غره ی بهش رفتم پامو تا آخر روی گاز فشردم ماشین به طرز وحشتناکی از جا کنده شد صدای چرخ های ماشین بلند شد و به سرعت از کنارش رد شدم.
در آخر نگاه بُهت زدشو دیدم، زیر لب برو گمشوی نثارش کردم و با همون سرعت به راهم ادامه دادم.
صدای گوشی شهاب اومد، سریع سرعت ماشین رو کم کردم ماشین رو گوشه ی خیابون نگه داشتم
گوشی رو از تو کیفم در اوردم نوشته بود آراد، با شک لب زدم:
-آراد؟
آراد کیه؟ یهو یاد پسری که دیروز باهاش اومده بود شرکت افتادم آها پس وکیلش بود، انگشت اشارمو روی صحفه گوشی کشیدم و جواب دادم
-الو بفرمایید؟
صدای شک آلودش اومد:
-الو!!!!؟؟؟؟شهاب؟؟؟؟
از سوال احمقانه اش خنده ام گرفت، صدا دختر شنیده اونوقت میپرسه شهاب
با صدای که ته خنده داشت جواب دادم
-نه آقا آراد من شهاب نیستم، پانیذم؟
حیرت زده، داد زد:
-پانیذ!!؟؟
از صدای دادش اخم هام تو هم رفت گوشیو از گوشم فاصله دادم
-گوشی دست شما چکار میکنه پانیذ خانوم؟ شهاب اونجاست؟
گوشی رو دوباره دم گوشم گذاشتم
-دیروز تو دستشویی دیدمش، فکر کنم شهاب جا گذاشتش
صدای آرومش که لحن خنده داشت اومد
-اوهووو چه شهاب هم میگه
با شک پرسیدم
-چیزی گفتید آقا آراد؟
سریع جواب داد
-نه نه، خب من قطع کنم شما خودتون دیگه گوشی رو بدید دسته شهاب
باشه ی گفتم و قطع کردم.
دوباره با دیدن عکس رو صحفه لبخند عمیقی روی لبم نشست ، گوشی رو تو کیف گذاشتم و حرکت کردم
درو بستم و سمته ماشین رفتم، سوار شدم کیفم رو روی صندلی کنارم انداختم
ماشینو روشن کردم سرمو بالا آوردم که همزمان بهرام از خونه بیرون اومد از نگاهش مشخص بود که قصد داره بیاد سوار ماشینه من بشه
چشم غره ی بهش رفتم پامو تا آخر روی گاز فشردم ماشین به طرز وحشتناکی از جا کنده شد صدای چرخ های ماشین بلند شد و به سرعت از کنارش رد شدم.
در آخر نگاه بُهت زدشو دیدم، زیر لب برو گمشوی نثارش کردم و با همون سرعت به راهم ادامه دادم.
صدای گوشی شهاب اومد، سریع سرعت ماشین رو کم کردم ماشین رو گوشه ی خیابون نگه داشتم
گوشی رو از تو کیفم در اوردم نوشته بود آراد، با شک لب زدم:
-آراد؟
آراد کیه؟ یهو یاد پسری که دیروز باهاش اومده بود شرکت افتادم آها پس وکیلش بود، انگشت اشارمو روی صحفه گوشی کشیدم و جواب دادم
-الو بفرمایید؟
صدای شک آلودش اومد:
-الو!!!!؟؟؟؟شهاب؟؟؟؟
از سوال احمقانه اش خنده ام گرفت، صدا دختر شنیده اونوقت میپرسه شهاب
با صدای که ته خنده داشت جواب دادم
-نه آقا آراد من شهاب نیستم، پانیذم؟
حیرت زده، داد زد:
-پانیذ!!؟؟
از صدای دادش اخم هام تو هم رفت گوشیو از گوشم فاصله دادم
-گوشی دست شما چکار میکنه پانیذ خانوم؟ شهاب اونجاست؟
گوشی رو دوباره دم گوشم گذاشتم
-دیروز تو دستشویی دیدمش، فکر کنم شهاب جا گذاشتش
صدای آرومش که لحن خنده داشت اومد
-اوهووو چه شهاب هم میگه
با شک پرسیدم
-چیزی گفتید آقا آراد؟
سریع جواب داد
-نه نه، خب من قطع کنم شما خودتون دیگه گوشی رو بدید دسته شهاب
باشه ی گفتم و قطع کردم.
دوباره با دیدن عکس رو صحفه لبخند عمیقی روی لبم نشست ، گوشی رو تو کیف گذاشتم و حرکت کردم