fatemeh t
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2017/01/23
- ارسالی ها
- 171
- امتیاز واکنش
- 4,336
- امتیاز
- 416
پسره-خوب بچه ها قبل ازهرچیزی بایدباهم آشناشیم من سپهرم .
یکی یکی شروع کردن به معرفی کردن خودشون
-من سانازم
-منم آشام
-من محمدحسینم
-سهیل
-ماهان
-کامیار
.
.
.
-منم یاسمینم
سپهر-خوب بچه ها تقسیم شیم بایدچندنفرماشین آوردن؟
چندتاازپسراگفتن که ماشین دارن.
سپهر-خوب پنج تاماشین داریم خوشبختانه هرجوری حساب کنیم جامون میشه
چندتاازپسرارفتن سمت ماشیناشون که توهرکدوم یایه پسربوددوسه تادختریابرعکس این.
سپهر-خوب خانوما شمام بامن بیاین ماهان توام بامن میای یابایکی دیگه؟
ماهان-نه داداش باخودت میام
سپهر-غیرازاینم بود پوستت کنده بود.
بعدم جفتشون خندیدن .سپهررفت سمت یه ماشین پرشیاکه احتمالا مال خودش بود دزدگیروزدوماهان نشست جلومام عقب نشستیم.به محض اینکه حرکت کرد ضبط روهم روشن کردصداشم تاحدودی دادبالا.
لاله-میگم یاسی نبرنمون ناکجا آبادبعدم باخسروشروع کردن به خندیدن.
-امانی برروی زمین نمانی حالا بیاودرستش کن
دوباره خندیدیم
سپهر-خانوما بلندبگین ماهم بخندیم
خسرو-خوب صدای اون بلندگوتونوکم کنین تاصدابه صدابرسه.
سپهرلبخندزدوصدای ضبط ویکم کمترش کردکه خیلی بهترشد
-آخیش یه لحظه احساس کردم دارم کرمیشم
ماهان-یاسمین خانوم میشه یه سوال بپرسم ازتون؟
آروم گفتم
-شروع شد...بفرماییدمیشنوم
ماهان-من تاحالاندیدم شما باپسراگرم بگیرین میشه بدونم چرا؟
-میخواین بدونین؟
ماهان-اوهوم
-به خاطراینکه ازشون خوشم نمیاد.
سپهردرحالی که داشت ازتوآینه نگام میکردیه ابروشودادبالاوگفت چرا؟
-چون خوشم نمیاد
ماهان-خوب چرا خوشتون نمیاد؟
-امانی برروی زمین نمانی خدایا تااونجا فک من آسفالت نشه فقط
یکی یکی شروع کردن به معرفی کردن خودشون
-من سانازم
-منم آشام
-من محمدحسینم
-سهیل
-ماهان
-کامیار
.
.
.
-منم یاسمینم
سپهر-خوب بچه ها تقسیم شیم بایدچندنفرماشین آوردن؟
چندتاازپسراگفتن که ماشین دارن.
سپهر-خوب پنج تاماشین داریم خوشبختانه هرجوری حساب کنیم جامون میشه
چندتاازپسرارفتن سمت ماشیناشون که توهرکدوم یایه پسربوددوسه تادختریابرعکس این.
سپهر-خوب خانوما شمام بامن بیاین ماهان توام بامن میای یابایکی دیگه؟
ماهان-نه داداش باخودت میام
سپهر-غیرازاینم بود پوستت کنده بود.
بعدم جفتشون خندیدن .سپهررفت سمت یه ماشین پرشیاکه احتمالا مال خودش بود دزدگیروزدوماهان نشست جلومام عقب نشستیم.به محض اینکه حرکت کرد ضبط روهم روشن کردصداشم تاحدودی دادبالا.
لاله-میگم یاسی نبرنمون ناکجا آبادبعدم باخسروشروع کردن به خندیدن.
-امانی برروی زمین نمانی حالا بیاودرستش کن
دوباره خندیدیم
سپهر-خانوما بلندبگین ماهم بخندیم
خسرو-خوب صدای اون بلندگوتونوکم کنین تاصدابه صدابرسه.
سپهرلبخندزدوصدای ضبط ویکم کمترش کردکه خیلی بهترشد
-آخیش یه لحظه احساس کردم دارم کرمیشم
ماهان-یاسمین خانوم میشه یه سوال بپرسم ازتون؟
آروم گفتم
-شروع شد...بفرماییدمیشنوم
ماهان-من تاحالاندیدم شما باپسراگرم بگیرین میشه بدونم چرا؟
-میخواین بدونین؟
ماهان-اوهوم
-به خاطراینکه ازشون خوشم نمیاد.
سپهردرحالی که داشت ازتوآینه نگام میکردیه ابروشودادبالاوگفت چرا؟
-چون خوشم نمیاد
ماهان-خوب چرا خوشتون نمیاد؟
-امانی برروی زمین نمانی خدایا تااونجا فک من آسفالت نشه فقط