دانیال:
تو اتاق کارم نشسته بودم و داشتم اطلاعات رو بررسی میکردم که در اتاقم به صدا در اومد
_ بفرمایید
در باز شد و مادرم وارد اتاق شد از جا بلند شدم و به سمتش پرواز کردم دستش رو بوسیدم
و اونم پیشونیم رو عمیق بوسید
_ خوبی مامان ؟ خوش اومدی بابا کجاست؟ حالش خوبه؟
_ هی مادر چی بگم که غصه هام یکی دو تا نیست نمیدونم باید چیکار کنم پدرت روز به روز ضعیف تر و رنجور تر میشه
شده مثل یه بچه کوچولو سر هر چی بهونه میگیره حالش بده همش خون دماغ میشه
وقتی که خون دماغ میشه من خودمو گم میکنم نمیدونم باید چیکار کنم؟
من نمیدونم چیکار کنم شوهرمو از کی بخوام کار هر روز و شبم دعا و زاری شده
خودش میگه رو ندارم از خدا طلب بخشش کنم برای گناهام
من میگم مرد خدا لوطیه کی دیدی رو برگردونه
خدا یه پدرو شرمنده ی بچش نمیکنه! چیکار کنم دانیالم پدرت روزای اخرشو داره میگذرونه میخواد
که عروسی تک پسرشو ببینه مادر هر چه زودتر اقدام کن که میترسم عجلش سر بیاد.
_ چشم مامانم خودتو ناراحت نکن میگم تا اخر همین هفته کارا رو راه بندازن.
وقتی به مادرم نگاه مییکنم میبینم تو این چند ماه به اندازه ی سال ها پیر شده
گریه میکنه گریه هاش دل سنگم اب میکنه.
بغلش میکنم و سرشو به سینم فشار میدم تا خودش رو تو اغوش پسرش خالی کنه
بعد از اینکه کمی اروم شد خدمتکار رو صدا کردم تا مادر رو به اتاقش ببره.
به سمت اتاق خوابم قدم برداشتم و وقتی که وارد شدم با زیبا ترین صحنه ی عالم مواجه شدم
پری زیبای من که لباس حریر کوتاهیی پوشیده بود و زیباییش رو به رخ میکشید
اروم روی تخت خوابش بـرده بود .
بعد از تعویض لباسم به سمتش رفتم و طره ای از موهاش و به دست گرفتم و بوییدم بوی زندگی میداد
اگه من حتی روزی سرم رو تو این خرمن فرو نبرم برای اون روز نفس کم میارم
منبا اکسیژن من این موهاست.
اروم کنارش دراز کشیدم و صورتش رو نوازش کردم و زیر لب اهنگی رو زمزمه کردم
باور كن ، صدامو باور كن
صدایی كه تلخ و خسته ست
باور كن ، قلبمو باور كن
قلبي كه كوهه اما شكسته ست
شكسته ست
باور كن ، دستامو باور كن
كه ساقهء نوازشه
باور كن ، چشم منو باور كن
كه يك قصيده خواهشه
وسوسهء عاشق شدن
التهاب لحظه هامه
حسرت فرياد كردنه
اسم كسی با صدامه
اسم تو هر اسمی كه هست
مثل غزل چه عاشقانه ست
پر وسوسه مثل سفر
مثل غربت صادقانه ست
باور كن اسممو باور كن
من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم درخت خشكی
تو دست تگرگم
باور كن هميشه باور كن
كه من به عشق صادقم
باور كن حرف منو باور كن
كه من هميشه عاشقم
تو اتاق کارم نشسته بودم و داشتم اطلاعات رو بررسی میکردم که در اتاقم به صدا در اومد
_ بفرمایید
در باز شد و مادرم وارد اتاق شد از جا بلند شدم و به سمتش پرواز کردم دستش رو بوسیدم
و اونم پیشونیم رو عمیق بوسید
_ خوبی مامان ؟ خوش اومدی بابا کجاست؟ حالش خوبه؟
_ هی مادر چی بگم که غصه هام یکی دو تا نیست نمیدونم باید چیکار کنم پدرت روز به روز ضعیف تر و رنجور تر میشه
شده مثل یه بچه کوچولو سر هر چی بهونه میگیره حالش بده همش خون دماغ میشه
وقتی که خون دماغ میشه من خودمو گم میکنم نمیدونم باید چیکار کنم؟
من نمیدونم چیکار کنم شوهرمو از کی بخوام کار هر روز و شبم دعا و زاری شده
خودش میگه رو ندارم از خدا طلب بخشش کنم برای گناهام
من میگم مرد خدا لوطیه کی دیدی رو برگردونه
خدا یه پدرو شرمنده ی بچش نمیکنه! چیکار کنم دانیالم پدرت روزای اخرشو داره میگذرونه میخواد
که عروسی تک پسرشو ببینه مادر هر چه زودتر اقدام کن که میترسم عجلش سر بیاد.
_ چشم مامانم خودتو ناراحت نکن میگم تا اخر همین هفته کارا رو راه بندازن.
وقتی به مادرم نگاه مییکنم میبینم تو این چند ماه به اندازه ی سال ها پیر شده
گریه میکنه گریه هاش دل سنگم اب میکنه.
بغلش میکنم و سرشو به سینم فشار میدم تا خودش رو تو اغوش پسرش خالی کنه
بعد از اینکه کمی اروم شد خدمتکار رو صدا کردم تا مادر رو به اتاقش ببره.
به سمت اتاق خوابم قدم برداشتم و وقتی که وارد شدم با زیبا ترین صحنه ی عالم مواجه شدم
پری زیبای من که لباس حریر کوتاهیی پوشیده بود و زیباییش رو به رخ میکشید
اروم روی تخت خوابش بـرده بود .
بعد از تعویض لباسم به سمتش رفتم و طره ای از موهاش و به دست گرفتم و بوییدم بوی زندگی میداد
اگه من حتی روزی سرم رو تو این خرمن فرو نبرم برای اون روز نفس کم میارم
منبا اکسیژن من این موهاست.
اروم کنارش دراز کشیدم و صورتش رو نوازش کردم و زیر لب اهنگی رو زمزمه کردم
باور كن ، صدامو باور كن
صدایی كه تلخ و خسته ست
باور كن ، قلبمو باور كن
قلبي كه كوهه اما شكسته ست
شكسته ست
باور كن ، دستامو باور كن
كه ساقهء نوازشه
باور كن ، چشم منو باور كن
كه يك قصيده خواهشه
وسوسهء عاشق شدن
التهاب لحظه هامه
حسرت فرياد كردنه
اسم كسی با صدامه
اسم تو هر اسمی كه هست
مثل غزل چه عاشقانه ست
پر وسوسه مثل سفر
مثل غربت صادقانه ست
باور كن اسممو باور كن
من فصل بارون برگم
مطرود باغ و گل و شبنم
درختم درخت خشكی
تو دست تگرگم
باور كن هميشه باور كن
كه من به عشق صادقم
باور كن حرف منو باور كن
كه من هميشه عاشقم
آخرین ویرایش: