کلثوم :
_ چشم
رفت ؛ از جام بلند شدم ، بعد از شونه کردن موهام ، یه شال سرم کردم و از اتاق بیرون رفتم ؛ از پله ها پایین اومدم ، به سمت میز نهار خوری رفتم و رو صندلی کنار مانی نشستم.
مانی:
_ به ! خانم خوش خواب چطوری؟
من:
_ خوبم!
مانی:
_ شکر!
آقبزرگ هم اومد رو صندلی نشست و مشغول خوردن شد بقیه هم شروع کردن به خوردن!
بعد از صرف شام همه از جاشون بلند شدن به پذیرایی رفتن کلثوم و دخترا هم اومدن و مشغول جمع کردن میز شدن.
عمه آیناز به سمت من اومد:
_ حالت خوبه؟
من:
_ مرسی چطور؟!
عمه آیناز:
_ آخه پایین نیومدی نگرانت شدم.
من:
_ آها نه چیزی نیست یُخده سرم درد می کرد ، خوابیدم .
عمه آیناز:
_ باشه! بیا بریم پذیرایی شب نشینیه!
من:
_ دلت خوشه ها من نمیام! میرم اتاقم.
اومد دستم و گرفت و به سمت پذیرایی کشید.
عمه آیناز:
_ نخیررر! بسه هر چی چپیدی تو اون اتاق!
پوفی کردم و همراهش به پذیرایی رفتم .
خلاصه یه چند ساعتی رو کنار این خانواده نچسب! گذروندم ،
تا وقت خواب شد ، همه بلند شدن و به اتاق هاشون رفتن نمیدونم چرا به نظرم دخترا هیجان زده بودن ، فک کنم قرار یه گندی بزنن ولی چه گندی؟!
بیخیال! به من چه؟! هر بلایی بیاد سر خودشون میاد .
به اتاقم رفتم و خوابیدم.
*****
_ چشم
رفت ؛ از جام بلند شدم ، بعد از شونه کردن موهام ، یه شال سرم کردم و از اتاق بیرون رفتم ؛ از پله ها پایین اومدم ، به سمت میز نهار خوری رفتم و رو صندلی کنار مانی نشستم.
مانی:
_ به ! خانم خوش خواب چطوری؟
من:
_ خوبم!
مانی:
_ شکر!
آقبزرگ هم اومد رو صندلی نشست و مشغول خوردن شد بقیه هم شروع کردن به خوردن!
بعد از صرف شام همه از جاشون بلند شدن به پذیرایی رفتن کلثوم و دخترا هم اومدن و مشغول جمع کردن میز شدن.
عمه آیناز به سمت من اومد:
_ حالت خوبه؟
من:
_ مرسی چطور؟!
عمه آیناز:
_ آخه پایین نیومدی نگرانت شدم.
من:
_ آها نه چیزی نیست یُخده سرم درد می کرد ، خوابیدم .
عمه آیناز:
_ باشه! بیا بریم پذیرایی شب نشینیه!
من:
_ دلت خوشه ها من نمیام! میرم اتاقم.
اومد دستم و گرفت و به سمت پذیرایی کشید.
عمه آیناز:
_ نخیررر! بسه هر چی چپیدی تو اون اتاق!
پوفی کردم و همراهش به پذیرایی رفتم .
خلاصه یه چند ساعتی رو کنار این خانواده نچسب! گذروندم ،
تا وقت خواب شد ، همه بلند شدن و به اتاق هاشون رفتن نمیدونم چرا به نظرم دخترا هیجان زده بودن ، فک کنم قرار یه گندی بزنن ولی چه گندی؟!
بیخیال! به من چه؟! هر بلایی بیاد سر خودشون میاد .
به اتاقم رفتم و خوابیدم.
*****
آخرین ویرایش: