- عضویت
- 2017/01/07
- ارسالی ها
- 246
- امتیاز واکنش
- 911
- امتیاز
- 266
پاییز چشمهایت...
بخش81
به قلم: فاخته
مهران گفت : بریم ساحل فاخته خیلی دریارو دوست داره
متین گفت : اووووو کی میره این همه راهو اقای زن ذلیل
مهران خنده ای کرد و گفت : زن ذلیل نه داداش عاشق
دندونامو از حرص رو هم فشار دادم عاشق ... حالم ازین حرف هاش به هم میخورد عشقی رو که بخوای با زور و تهدید به دست بیاری ...
غزاله رفت کنار متین منم بالاجبار توی ماشین مهران نشستم پس گردش بهونه بود میخواست غزاله رو دک کنه با اخم به رو به روم زل زده بودم که مهران گفت : این فاخته خانوم ما نمیخواد یکم به ما محل بده
جوابی بهش ندادم
_ دلخوری ؟
_ نباشم ؟ تو با زور و تهدید منو مجبور کردی که به این ازدواج رضایت بدم
_ تو چرا نمیفهمی ؟ من دوستت دارم
صورتمو اونطرف کردم و از شیشه ماشین به ادمای خوشحال بیرون زل زدم و توی دلم به این شادیاشون غبطه خوردم ، مهرانم دیگه بحثو ادامه نداد همون موقع ماشین متین اومد کنار ماشین ما و اشاره کرد شیشه رو پایین بکشم بعد گفت : مهران بیا مسابقه تا اونجا
مهران گفت : باشه بزن بریم
بخش81
به قلم: فاخته
مهران گفت : بریم ساحل فاخته خیلی دریارو دوست داره
متین گفت : اووووو کی میره این همه راهو اقای زن ذلیل
مهران خنده ای کرد و گفت : زن ذلیل نه داداش عاشق
دندونامو از حرص رو هم فشار دادم عاشق ... حالم ازین حرف هاش به هم میخورد عشقی رو که بخوای با زور و تهدید به دست بیاری ...
غزاله رفت کنار متین منم بالاجبار توی ماشین مهران نشستم پس گردش بهونه بود میخواست غزاله رو دک کنه با اخم به رو به روم زل زده بودم که مهران گفت : این فاخته خانوم ما نمیخواد یکم به ما محل بده
جوابی بهش ندادم
_ دلخوری ؟
_ نباشم ؟ تو با زور و تهدید منو مجبور کردی که به این ازدواج رضایت بدم
_ تو چرا نمیفهمی ؟ من دوستت دارم
صورتمو اونطرف کردم و از شیشه ماشین به ادمای خوشحال بیرون زل زدم و توی دلم به این شادیاشون غبطه خوردم ، مهرانم دیگه بحثو ادامه نداد همون موقع ماشین متین اومد کنار ماشین ما و اشاره کرد شیشه رو پایین بکشم بعد گفت : مهران بیا مسابقه تا اونجا
مهران گفت : باشه بزن بریم