روی صندلی نشستم و گیتار رو روی پاهام گذاشتم. انگشتِ اشارهام رو برای امتحان روی تارها کشیدم. صدای قشنگی بلند شد. لبخند تلخی رو لبم نشست. انگشتایِ دستم رو هماهنگ روی تارها کشیدم.
شبت بخیر تو این شبا که نیستم
بخواب با فکرِ اون من با چشمِ خیسم
تموم شب هام صبح میشن به یاد تو
میدونم حتی حالِ من مهم نی واسه تو
آره چکامه، شب ها با یادِ تو تموم و صبح ها با یادِ تو شروع میشد.
شبت بخیر ببند چشاتو آروم
میدونم بعدِ من خوشحالی با اون
چکامه،تو به خاطرِ کارهایِ من گریه میکردی. الان داری برایِ کی میخندی؟
نه حتی یاِ من رد نمیشه از سرت
یه وقتی من بودم تو آرزوی هر شبت
اصلا...اسم من رو یادت میاد؟
خیلی وقت بود که نداشتمت تو رو
خیلی وقت بود میخواستی بم بگی برو
رفتم تا کارِ تو راحت بشه
نفهمیدی دلم از دوریت چی میکشه؟
آره، رفتم. تا با اون پسره خوش باشی. لعنتی ولی باز هم با وجودِ خیانتت دوستت دارم. چشمام از اشک پر شد. مانعِ ریختنشون نشدم. آره! شایگان سلطانی برای اولین بار اشک ریخت.
یکی شبا بیداره به یادِ تو وقتی میخوابی
همه شبا سر میکنه با تنهایی و بی تابی
بیدارم، بیدارم نازنینم، از کابوسِ خنده هات، احساسی که دارم و خیانتت واست مهم نبود. خوب میدونم اینو گرفتی از من تمومِ زندگیم رو. واست مهم نبودم چکامه، واست مهم نبودم که احساسم رو له کردی. ازم گذشتی. هر چند، خوشحالم وقتی تو خوشحال باشی، با اون
شبت بخیر تو این شبا که نیستم. بخواب با فکر اون من با چشمِ خیسم.
تموم شب هام صبح میشن به یاد تو
میدونم حتی حالِ من مهم نی واسه تو
(شبت بخیر از امو باند)
حتی اگه تو من رو به یاد نیاری، من همیشه به یادتم. بخواب، آروم بخواب فرشته دوست داشتنیِ من. یکی این جا با اشکاش مراقبته!
شبت بخیر تو این شبا که نیستم
بخواب با فکرِ اون من با چشمِ خیسم
تموم شب هام صبح میشن به یاد تو
میدونم حتی حالِ من مهم نی واسه تو
آره چکامه، شب ها با یادِ تو تموم و صبح ها با یادِ تو شروع میشد.
شبت بخیر ببند چشاتو آروم
میدونم بعدِ من خوشحالی با اون
چکامه،تو به خاطرِ کارهایِ من گریه میکردی. الان داری برایِ کی میخندی؟
نه حتی یاِ من رد نمیشه از سرت
یه وقتی من بودم تو آرزوی هر شبت
اصلا...اسم من رو یادت میاد؟
خیلی وقت بود که نداشتمت تو رو
خیلی وقت بود میخواستی بم بگی برو
رفتم تا کارِ تو راحت بشه
نفهمیدی دلم از دوریت چی میکشه؟
آره، رفتم. تا با اون پسره خوش باشی. لعنتی ولی باز هم با وجودِ خیانتت دوستت دارم. چشمام از اشک پر شد. مانعِ ریختنشون نشدم. آره! شایگان سلطانی برای اولین بار اشک ریخت.
یکی شبا بیداره به یادِ تو وقتی میخوابی
همه شبا سر میکنه با تنهایی و بی تابی
بیدارم، بیدارم نازنینم، از کابوسِ خنده هات، احساسی که دارم و خیانتت واست مهم نبود. خوب میدونم اینو گرفتی از من تمومِ زندگیم رو. واست مهم نبودم چکامه، واست مهم نبودم که احساسم رو له کردی. ازم گذشتی. هر چند، خوشحالم وقتی تو خوشحال باشی، با اون
شبت بخیر تو این شبا که نیستم. بخواب با فکر اون من با چشمِ خیسم.
تموم شب هام صبح میشن به یاد تو
میدونم حتی حالِ من مهم نی واسه تو
(شبت بخیر از امو باند)
حتی اگه تو من رو به یاد نیاری، من همیشه به یادتم. بخواب، آروم بخواب فرشته دوست داشتنیِ من. یکی این جا با اشکاش مراقبته!
آخرین ویرایش توسط مدیر: