کامل شده رمان بی تو هرگز | mobina mahbob کاربر انجمن نگاه دانلود

[mobina mahbob]

-سلام توله چطوری​

بهارک-خوبم توله هم خودتی خخ​

همو بغـ*ـل کردیم ریموت رو زدم ماشین تو حیاط پارک کردیم وارد اتاق شدم وان رو پر اب کردم حسابی سبک شدم یه جین سفید که زانوهاش مدل پاره بود یه تیشرت مشکی پوشیدم ​

کیان-ازاد خانوم ​

-جانم​

کیان-میای بریم خرید ​

-نه میخوام استراحت کنم شما برید خوشبگذره ​

کیان-پس مواظب خودت باش ​

بهارک-مراقب خودت باش اجی​

-باشه شما هم همینطور ​

نت روشن کردم یه چرخی تو سایت زدم چند تا اهنگ دان کردم .یه کاپشن سفید کوتاه بادی تنم کردم کلا کپ سفیدم رو سرم گذاشتم خیلی دلم هوای ساحل رو کرده از تو ماشین ساز دهنیم رو برداشتم پیاده روانه ساحل شدم هوا شب بود بیشتر میچسبید رو سکوی همیشگی نشستم رقـ*ـص موج ها ارامش خاصی داشت دلم برای سینان خیلی تنگ شده کاشکی الان پیشم بود دلم صدای گرمش رو میخواد ساز دهنیم رو به لبم نزدیک کردم یه ملودی غمگین زدم چشمام میسوزید همیشه وقتی اهسته اشک میریختم چشام قرمز میشه و میسوزه
رای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.

برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.

برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.

برای همه وقت هایی که مرا در آغـ*ـوش گرفتی.

برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.

برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.

برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.

برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.

برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.

برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.

برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"

برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.

برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.

برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.

برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.

برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.

برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.



به خاطر همه ی این ها هیچ وقت فراموش نکن که :

لبخند من به تو یعنی " عاشقانه دوستت می دارم "

آغـ*ـوش من همیشه برای تو باز است.

همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم.

همیشه پشتیبانت هستم.

من مثل کتابی گشوده برایت خواهم بود.

فقط کافی است چیزی از من بخواهی ,
بلافاصله از آن تو خواهد شد.

می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.

من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.

در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی.

همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم.

همین الان در فکر تو هستم.

تو همیشه برای من شادی می آوری به خصوص وقتی که لبخند بر لب داری.

من همیشه برای تو اینجا هستم و دلم برای تو تنگ است.

هر وقت که احتیاج به درد دل داشتی روی من حساب کن.

من هنوز در چشمانت گم شده هستم.

تو در تمام ضربان های قلبم حضور داری.

​

صدا-خیلی قشنگ میزنی ​

خدیا نوکرتم خودشه صدای سینانه روم رو برگردوندم نگام تو نگاش گره خورده کم کم اومد جلو 2سانت فاصله داشتیم نفسای داغش به گونه هام میخورد یه اخم غلیظی کرد انگشتشو زیر چشمام گذاشت خیسی صورتم رو با دستاش پاک کرد گفت:مگه من بهت نگفتم دیگه اشک نریز اخه لعنتی من دیوونه میشم وقتی اشک میریزی من من ازاد من خیلی دوست دارم دختر از وقتی شناختمت فهمیدمت قلبمو تصاحب کردی من بدون تو میمیرم تو همه زندگیم شدی ​

این همون سینانه مغروره تو اسکله هست که حتی زورش میرسید ازم معذرت بخواد یعنی بهم اعتراف کرد خدا عاشقتم مرسی خدا جون ولی سعی کردم باز خواستش کنم که چرا رفت :پس چرا رفتی مگه قول ندادی تنهام نذاری ​

سینان-من نمیتونستم قبول کنم برام سخت بود من سینانی که هیچ دختری برام اهمیت نداشت عاشق شده من از همون اول تو اسکله وقتی دیدمت قلبم لرزید ضربانش 280برابر شد وقتی که برگشتی ایران

 

[mobina mahbob]

منم اومدم مرگ بابات تو رو از پا در اورد منم داغون شدم من اب شدن تو رو دیدم ازاد وقتی که شب تولدت دیدم وای خدا دلم میخواست مال خودم کنم اما غرور لعنتیم اجازه نداد من هیچ وقت واقیعت رو باور نکردم ازاد میخوام باهام باشی تا ته دنیا میخوام برای من بمونی ازاد باور کن بدون تو میمیرم
برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو نفس میکشم ، بدون تو میمیرم.
برای تو مینویسم ، از عشقت و آن قلب مهربانت.
مینویسم که دوستت دارم برای همیشه و تا ابد.
تویی زیباترین زیبایی ها ، تویی مظهر خوبی ها ، این تویی همان لایق بهترینها.
تویی تنها بهانه نفس کشیدنم ، این تویی تنها ترانه زندگی ام.
تویی یک عشق جاودانه ، خیلی دوستت دارم صادقانه.
بیا با هم زندگی را با عشق و محبت بسازیم و به عشق هم زنده بمانیم.
ای قشنگترین لحظه ، ای زیباترین کلام خیلی دوستت دارم.
تویی پاکترین عشق روی زمین ، می پرستم تو را بعد از خدای آسمانها و زمین.
تا آخر دنیا به انتظارت مینشینم ، آخر این دنیا همان لحظه ایست که از عشق تو میمیرم.
به عشق تو زندگی میکنم ، برای تو نفس میکشم ،بدون تو میمیرم.
تویی لایق بهترینها ، تویی که لایق قلب منی و حافظ احساس من.
با حضورت در قلبم زندگی ام رنگ تازه ای به خود گرفت و فصل بهار زندگی ام با حضورت فرا رسید.
با حضورت کویر تشنه دلم بارانی شد ، بارانی از جنس عشق و محبت تو.
ای عشق همیشگی ام ، بدجور در قلب من غوغا کرده ای .
برای همیشه ، میگویم که دوستت دارم .



​

تو چشماش زول زدم چشماش براق شده بود مگه میشه این مرد رو دوست نداشت ​

-خیلی دلم برات تنگ شده ​

نذاشت کامل حرفم رو بگم با یه حرکت بغلم کرد منو تو هوا چرخوند موهام رو بو کشید ​

گفت:منم زندگی منم دلم برات تنگ شده بود ​

-کیان میدونه برگشتی ​

سینان-اره البته وقتی که شما تو راه شمال بودین ​

-سینان​

سینان-جون دلم ​

-میشه بریم شهربازی ​

سینان پقی زد زیر خنده منم با اعصبانیت یه مشت به سینش زدم گفتم:کجاش خنده داشت ​

سینان-هیچ جاش زندگی من ​

با یه اخم روم رو برگردوندم ​

سینان-نبینم ازاد خانوم قهر کنه ...باشه بابا من غلط کردم وروجک خودم رو شهربازی نبرم حالا دیگه اخمای خوشگلت رو باز کن ​

یه لبخند زدم و گفتم:میشه منتظر بمونی من حاظر شم ​

سینان-چشم امر دیگه نداری سرورم ​

منم دستی رو شقیقه هام گذاشتم و گفتم چاکرم خخ​

یه مانتو بلند سورمه ای شلوار جین یخی شال سرمه ای انتخاب کردم پوتین با پاشنه مشکی رو رو پام کشیدم یه رژ قرمز زدم خیلی جیـ*ـگر شدم اهاا عطرم یادم رفت با عطرم یه دوش گرفتم سینان تو ماشین نشسته بود ​

سینان یه جین مشکی و پیراهن سفید تنگ کاپشن چرم روش پوشید یه کروات اسپرت هم زد.خیلی ناز شده بود ​

 

[mobina mahbob]

سینان-زندگی من چه خوشگل شده ​

-بودم​

سینان-اون که صد البته خوشگل تر شدی دستشو سمت ضبط برد زیادش کرد سانرف ماشین رو وا کرد دستمو گذاشت رو دنده دستمو بوسید .​

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست،
نگفتم: عزیزم، این کار را نکن.
نگفتم: برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده.
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه،
رویم را برگرداندم.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم.
نگفتم: عزیزم متاسفم،
چون من هم مقّصر بودم.
نگفتم: اختلاف‌ها را کنار بگذاریم،
چون تمام آن‌چه می‌خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است.
گفتم: اگر راهت را انتخاب کرده‌ای،
من آن را سد نخواهم کرد.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می‌شنوم.
او را در آغـ*ـوش نگرفتم و اشک‌هایش را پاک نکردم
نگفتم‌: اگر تو نباشی
زندگی‌ام بی‌معنی خواهد بود.
فکر می‌کردم از تمامی آن بازی‌ها خلاص خواهم شد.
اما حالا، تنها کاری که می‌کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم.
نگفتم: بارانی‌ات را درآر…
قهوه درست می‌کنم و با هم حرف می‌زنیم.
نگفتم: جاده بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی‌انتهاست.
گفتم: خدانگهدار، موفق باشی،
خدا به همراهت.
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم، زندگی کنم.

هر دو با اهنگ همخوانی میکردیم(بهراد شهریاری همه چی با تو خوبه) ​

دوست دارم آخه تو همیشه خوبی همه چی با تو خوبه​

دوسم داری آخه باورم نمیشه قلبم اینجوری بکوبه​

مثه یه خواب میمونه که تورو واسه خودم دارم​

قهرای الکیتم خوبه وقتی سر به سرت میذارم​

میپلکی دورو وره من همینو میخوام ازت​

همرو خط زدم میدونی میخوامت تورو فقط​

دوست دارم آخه تو همیشه خوبی همه چی با تو خوبه​

دوسم داری آخه باورم نمیشه قلبم اینجوری بکوبه​

دوست دارم آخه تو همیشه خوبی​

همه چی با تو خوبه​

دوسم داری آخه باورم نمیشه​

قلبم اینجوری بکوبه​

یه مهلت بده تا با نفسهام بگم دوست دارم​

بهم نگو که یه روزی میری که من از شوخیشم بیزارم​

من هیچی نمیدونم جز اینکه همش بگی میخو

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

مت​

بازم اگه به دنیا بیام همینارو میگم بهت​

دوست دارم آخه تو همیشه خوبی​

همه چی با تو خوبه​

دوسم داری آخه باورم نمیشه​

قلبم اینجوری بکوبه​

دوست دارم آخه تو همیشه خوبی همه چی با تو خوبه​

دوسم داری آخه باورم نمیشه قلبم اینجوری بکوبه​

مثه یه خواب میمونه که تورو واسه خودم دارم​

قهرای الکیتم خوبه وقتی سر به سرت میذارم​

میپلکی دورو وره من همینو میخوام ازت​

همرو خط زدم میدونی میخوامت تورو فقط​

دوست دارم آخه تو همیشه خوبی همه چی با تو خوبه​

دوسم داری آخه باورم نمیشه قلبم اینجوری بکوبه​

سینان-پیاده شو خانوم کوچولو

 

[mobina mahbob]

از ماشین پیاده شدیم برای تموم وسایل بازی بلیط دو نفره گرفتیم همشو سوار شدیم خیلی کیف داد ​

رو صندلی نشسته بودیم سینان یه خانمی رو صدا کرد تا ازمون عکس بگیره ژست مختلفی گرفتیم سینان دست ها شو گرفت پشتم منم سرم رو رو سینش گذاشتم و بعدی دستامون رو شکل قلب گرفتیم خیلی قشنگ شد از خانومه تشکر کردیم رفتیم رستوران شامی زدیم بر بدن تو ماشین خوابم برد.

به ياد داشته باش: من نبايد چيزى باشم که تو مي‌خواهى، من را خودم از خودم ساخته‌ام.

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است.

تويى که تو از من مي‌سازى آرزوهايت و يا کمبودهايت هستند.

لياقت انسان‌ها کيفيت زندگى را تعيين مي‌کند، نه آرزوهايشان.

و من متعهد نيستم که چيزى باشم که تو مي‌خواهى.

و تو هم مي‌توانى انتخاب کنى که من را مي‌خواهى يا نه.

ولى نمي‌توانى انتخاب کنى که از من چه مي‌خواهى.

مي‌توانى دوستم داشته باشى، همين گونه که هستم و من هم.

مي‌توانى از من متنفر باشى بى‌هيچ دليلى و من هم.

چرا که ما هر دو انسانيم.

اين جهان مملو از انسان‌هاست، پس اين جهان مي‌تواند هر لحظه مالک احساسى جديد باشد.

تو نمي‌توانى برايم به قضاوت بنشينى و حکمي‌صادر کني و من هم.

قضاوت و صدور حکم بر عهده نيروى ماورايى خداوندگار است.

دوستانم مرا همين گونه پيدا مي‌کنند و مي‌ستايند.

حسودان از من متنفرند، ولى باز مي‌ستايند.

دشمنانم کمر به نابوديم بسته‌اند و همچنان مي‌ستايندم.

چرا که من اگر قابل ستايش نباشم نه دوستى خواهم داشت، نه حسودى و نه دشمنى و نه حتي رقيبى.

من قابل ستايشم و تو هم.

يادت باشد اگر چشمت به اين دست نوشته افتاد.

به خاطر بياورى که آن‌هايى که هر روز مي‌بينى و مراوده مي‌کنى.

همه انسان هستند و داراى خصوصيات يک انسان، با نقابى متفاوت، اما همگى جايزالخطا.

نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى و يادت باشد که اين‌ها رموز بهتر زيستن هستند.


​

(سینان)​

ای خدا نگاش کن چه مثل فرشته ها خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم بغلش کردم وارد ویلا شدم ​

کیان-چی شده سینان ​

-خوابیده نتونستم بیدارش کنم ​

کیان-نتونستی یا نخواستی شیطون ​

بهارک-اذیتش نکن ​

-اتاقش کجاست ​

بهارک-بالا روبه ساحل ​

گذاشتمش رو تخت شالش رو از سرش برداشتم چون مانتوش باز بود از تنش در اوردم پیشونیش رو بوسیدم وارد یکی از اتاق ها شدم چشمام رو بستم ​

(ازاد)​

صبح با صدای بهارک بیدار شدم ​

-چته چرا اول صبح واق واق میکنی ​

بهارک-ای بیشعور مگه من سگم میگی واق واق میکنی بگو دیشب چی شد شیطوون​

-چیزی نشد​

بهارک-وای دختر سینان بهت چی گفت ​

-گفت دوسم داره​

بهارک-خوب تو چی گفتی ​

-هیچی

 

[mobina mahbob]

​

بهارک-ازاد گیج میزنی ​

-جان من بزار بخوابم حال ندارم ​

بهارک-خوب بگیر بکپ ​

وای چقدر چسبید از تخت پا شدم یه دوش گرفتم یه جین ابی مدل پاره و بلوز سفید توری پوشیدم موهام رو خشک کردم یه رژ صورتی زدم از پله ها پایین اومدم ​

سینان-وروجک من چه خوردنی شده ​

سرم رو گرفتم پایین اومد بهم نزدیک شد ​

سینان-ای جان چه خجالتم میکشه ​

پیشونیم رو بوسید و رفت کنار تی وی نشست ​

-قهوه یا چای ​

سینان-قهوه ​

سینان-بیا بشین اینجا اشاره کرد به پاهاش رفتم رو پاش نشستم دستشو دورم حلقه کرد لاله گوشم رو بوسید و گفت:هوووووم چه بوی بچه میدی ​

-خب شامپو بچه میزنم ​

سینان-خخخخخخ​

-بهارک کیان کجان ​

سینان-مامان بزرگ کیان فوت کرد رفتند قزوین ​

-چه بد ​

سینان-برمیگردی تهران ​

-اره​

سینان-ویلای خودته سلیقت حرف نداره​

-اره اشک از چشمام سر خورد بابام تولد 18سالگیم بهم هدیه داد ​

سینان-ببخش ناراحتت کردم زندگی مگه قرار نشد اشک نریزی دوست داری داغونم کنی ​

سرم رو گذاشتم رو سینش عین بچه ها تو بغلش جمع شدم سرم رو بوسید ​

وارد اتاق شدم ساکم رو حاظر کردم یه ست شلوار تاپ سوییشرت چرم طرح گل پوشیدم کتونی سوپر استار مشکی پام کردم از ویلا خارج شدم ​

سینان-مواظب خودت باش عزیزم ​

-تو هم همینطور

دوست داشتن هایمان همچون گرگم به هواییست کودکانه...لحظه ای تو گم می
شوی در سراب بازی های مکرر هذیان گونه مان و لحظه بعد من سرمست ازین
تقلای بیمارگونه ات, تو را در سرزمین بی رحم خواستن هایمان رها می کنم
...رها می کنم تا در این دشت عطش زده بی پروا, خشمگین و گستاخانه بتازی و
من همچنان لـ*ـذت ببرم از نیاز التماس گونه ات, از تب احساسات بی پایانت نسبت
به خودم
...

تو را رها میکنم در دریای دوست داشتنت تا خود مطمئن گردم از ستون سرسخت
و بی پایان عشق در ژرفنای روح نا آرام تو... چه بی رحمم من! و چه صبور و آرام و
جاریست این روح دوست داشتن در تو


​

سینان قرار شد بره رامسر مادرش رو ببینه یه موزیک پلی کردم

 

[mobina mahbob]

(مصطفی زیبایی بلالوم )​

Uçurum uçurum gözlerine baktığım sensin
Prangalarca boynuma taktığım sensin
Dağ gölleri gibi gibi hasret çektiğim
Her gece uyku diye yattığım sensin​

Yanarım, yanarım
tutuşur yanarım
kavurur ateşim
seni de beni de belalım​

Gün değmemiş ormanlarda yittiğim sensin
Ömrüme ömür diye kattığım sensin
Deli deli boranlarda aç denizlerde
Teninin tuzunu canım tattığım sensin​

Yanarım, yanarım
tutuşur yanarım
kavurur ateşim

seni de beni de belalım​

​

ای بلای من
کسی که با

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

های پرتگاه تا پرتگاه به چشمانش

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

میکنم تویی
زنجیرهایی که بر گردنم هست،

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

هستی
همچو برکه های کوهستان

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

میخورم
هرشب به خوابی که میرم آن

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

تویی

می سوزم، می سوزم
شعله ور می شوم و می سوزم
آتش درونم میسوزاند
هم تورا و هم

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

را ای بلای من

در جنگلهای بدون آفتاب، پژمرده ام

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

هستی
کسی که با

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

به عمرم عمری اضافه میکنم تویی
در بوران های

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

و در دریاهای گرسنه
کسی که نمک وجودش را چشیدم تویی ای جانم

می سوزم، می سوزم
شعله ور می شوم و می سوزم
آتش درونم میسوزاند
هم تورا و هم

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

را ای بلای من

ضربه های پی در پی که به سـ*ـینه ام زده ام تویی
کسی که در شهرهای پر از خشم و غضب پیدا کردم تویی

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

کجاست،

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

کجاست،

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

کجا هستم
کسی که در

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

آمدنم مدام به مرزها گفته ام از

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

تویی

می سوزم، می سوزم
شعله ور می شوم و می سوزم
آتش درونم میسوزاند
هم تورا و هم

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

را ای بلای من

تو حال خودم بودم یه ماشین النترا پیچید جلوم دو تا مرد با بازو های درشت پیاده شدند اومدن سمت ماشین یکی کنمارم نشست و اون پشت تفنگ رو روی شقیقه هام گذاشت ​

مرد –حرکت کن دور بزن ​

هر جا که میگفتند میرفتم پیچیدم به یه خیابون خیلی برام نا اشنا بود از پشت پیاده شد و جاش رو با من عوض کرد چشام رو بست دستمالی جلو صورتم گذاشت بعدش نمیدونم چی شد​

با احساس کوفتگی بدنم چشمام رو باز کردم یه جای تاریکی شبیه انباری لباسام همه خونی شده بود وای بدن سفیدم کبود شد چرا باهام این کار رو کردن در باز شد یه مردی حدودا 32ساله وارد شد :به به جوجو بالاخره بیدار شدی تو چقدر خوشگلی حیفه مال اون سینان احمق باشی واسه اون زیادی هستی ​

پس این همه ماجرا ربطی به سینان داره

 

[mobina mahbob]

-چرا با من این کار رو میکنید چی از جونم میخوایید فقط ضجه میزدم دلم خیلی درد میکرد دو روزه که من اینجام حتما مامان خیلی نگران شده نکنه اتفاقی براش بیفته در باز شد دختری وارد شد دختری مثل مانکن های اروپایی با پوست برنزه چشمای درشت ابی موهای مشکی لب های پروتز شده خیلی بامزه بود با نفرت به من نزدیک شد با پاهاش یه لگد به سینم زد ​

-اخ ​

دختره-تازه مونده درد بکشی کوچولو مگه تو چیت بیشتر از من بود که سینان تو رو انتخاب کرد کجا بودی که یهو سر و کلت پیدا شد سینان رو هوایی کردی با حرص یه مشت دیگه نثارم کرد مگه تو چی داری که سینان جز تو هیچ کس رو نمیبینه هاااااااان عوضی ​

مردی که بیهوشم کرد وارد شد و حالا فهمیدم اسم این دختر چیه اوا ​

مرده-اوا پلیسا اومدن ​

اوا با دستپاچه گی همراه همون مرده فرار کردند قدم های تندی میشنیدم حسم میگفت اومده اره عشق من اومد وارد لولای در شد منو دید یورش اورد به سمتم منو به خودش فشار داد ​

سینان-الهی قربونت برم زندگی من به خاک سیاه میکشونمشون چه به روزت اوردن ​

بازم اشک ریختم شونه هاش خیس شدن ​

سینان-گریه نکن همه چیزم گریه نکن دیوونه میشم ​

تموم تنم رو بـ..وسـ..ـه بارون کرد بغلم کرد جنگل پر از پلیس بود همشون دستگیر شدن الا اوا فرار کرد سینان من رو روی برانکارد گذاشت .​

چشمام رو باز کردم همه جا سفید بود ​

پرستار-سلام خانومی ​

-سلام​

پرستار-خوبی عزیزم جاییت درد نمیکنه​

-نه من چند روزه اینجام​

پرستار –به علت خونریزی داخلی 10 روزه مهمون مایی بگم نامزدت بیاد ما رو دیوونه کرد همیشه میدید بیهوشی میومد باهات حرف می زد میرفت ​

-نامزدم​

پرستار-اره اون اقا خوشتیپه و عاشق دلخسته ​

پرستار از اتاق بیرون رفت بعد چند دقیقه چشمم خورد به در سینان بود نه امکان نداره چقدر تو این مدت تغییر کرد همون لباسی که اومده بود دنبالم تنش بود چشماش قرمز بود اومد نزدیکتر ​

سینان-خوبی زندگی من ​

با سر تکون دادم دستم رو بوسید

 

[mobina mahbob]

سینان-مردم زنده شدم تا بهوش بیای اگه چیزیت میشد خودمو میکشتم ​

انگشت کوچیکم رو گذاشتم رو لباش ​

-دیگه این حرف رو نزن من بعد تو مامان اراز بردیا هیچ کس رو ندارم سینان تنهام نزار من خیلی تنهام سینان مگه من چقدر دل دارم داداشم اونجا بابام فوت شده عمم من روبزرگ مرد که اونو هم از دست دادم.​

بعد این همه اتفاق ها چقدر ضعیف شدم بازم اشک از دست خودم کلافه شدم​

سینان-باشه نفسم باشه گل من دستم بشکنه خانوم خودم رو تنها بذارم موهام رو بوسید ​

یک ماه از مرخص شدنم میگذره اگه زیاد به خودم فشار بیارم خونریزی معده میکنم یه ساعت شیک اسپرت برای سینان گرفتم قرار شد تو( ام کافه) همو ببینیم ماشین رو پارک کردم خواستم وارد کافه شم که نه امکان نداره اون اوا باشه دستای اوا رو دست های سینانه وای خدای من چشمام پر شد از نفرت سوار ماشین شدم اعصابم بدجور خورد بود مشت کوبیدم به فرمون شکستم یعنی تاریخ انقضام تموم شد اقای رادان یعنی زندگی گفتنات تموم شد مگه من زندگیت نبودم خاک تو سر من که غرورمو خرد کردم سرعتمو 180کردم یه اهنگ گذاشتم (علی عبدلمالکی چرا من) ​

این همه آدم تو دنیا بود چرا من
من که قلبم خیلی تنها بود چرا من
من دلم خون خسته از عشقم
بازم آوردی اشکو تو چشمم
چرا من چرا من چرا من چرا من
دل بریدم از یه دنیا
خسته بودم گیجو تنها
هم صدایه بغضه ابرا گریه کردم من خدایا
راه میرفتم تو خیابون دل شکسته خیلی داغون
اشتباه بود قصه هامون باز من اینجام زیر بارون
این همه آدم تو دنیا بود چرا من
من که قلبم خیلی تنها بود چرا من
من دلم خون خسته از عشقم
بازم آوردی اشکو تو چشمم
چرا من چرا من چرا من چرا من
رسمه دنیاست دل شکستن
رسمش اینه بد شه با من
خیلی موندم خیلی رفتم
خیلی خستم پس چرا من
حس نمونده تویه شعر

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

م واسه اینه خیلی تنهام
هیچکسی نیست تویه دنیام
من همیشه خیسه چشمام
این همه آدم تو دنیا بود چرا من
من که قلبم خیلی تنها بود چرا من
من دلم خون خسته از عشقم
بازم آوردی اشکو تو چشمم
چرا من چرا من چرا من چرا من​

یه ماده ای از تو دهنم ریخت بیرون دستم رو گرفتم جلو دهنم خون بود درک بمیرم موبایلم رو برداشتم شماره بردیا رو گرفتم جز بردیا کسی نبود تا ارومم کنه ​

-الو داداش بردیا ​

بردیا-جان بردیا ازاد چرا صدات گرفته ​

-داداش میشه بیای بزرگراه صدر ​

بردیا-اونجا چه کار میکنی ازاد این موقع شب ​

-بیا بردیا حالم خوب نیس

 

[mobina mahbob]

​

بردیا-باشه عزیزم در ماشین قفل کن الان میرسم ​

صدایی خفیف ترمز ماشین اومد سرم رو بلند کردم بردیا اومد پیاده شدم بغلش کردم ​

بردیا-جونم ابجی کوچولوی من کی اشک ابجی منو در اورد بگو برم پدرش رو درارم این طوری گریه نکن قربونت برم ازاد منو نگاه سرم رو بلند کردم از دهنم خون ریخت رو پیرهن بردیا​

بردیا-چرا دهنت خون میاد هااااان ​

-به علت ناراحتی معدمه بردیا-سوار شو ​

-کجا بردیا-دکتر ​

-نیازی نیست ​

بردیا-من میگم هست یا نیست سوار شو ​

نتونستم مقاومت کنم سوار ماشین شدم رفتیم درمونگاه دکی گفت به علت نخوردن غذا باعث شد به معدم فشار بیاره و خونریزی کنه همه چیز رو برای بردیا تعریف کردم خیلی عصبانی شد:​

-بردیا ​

جواب بردیا سکوت بود ​

-داداش بردیا ​

بردیا-جانم ​

-میشه برام بلیط بگیری برای پاریس ​

بردیا-بری پیش اراز ​

-اره من دیگه نمی تونم میخوام یه مدتی از اینجا دور باشم ​

بردیا-باش عزیزم فردا بلیط میگیرم ​

-داداش میشه امشب بگیری من فردا برم ​

بردیا-هر چی تو بخوای ​

بردیا هزینه بیمارستان رو حساب کرد یه اژانس هواپیمایی پیدا کردیم بردیا پیاده شد ​

بردیا-بیا عزیزم اینم بلیط اجی خوشگلم ​

-مرسی نمیدونم چطور تشکر کنم ​

بردیا-نیازی نیست ​

گونه اش رو بوسیدم کلید انداختم تو قفل در خونه رو باز کردم مامان خواب بود بدون اینکه بیدار شه بوسیدمش چمدونم رو حاضر کردم چیز زیادی لازم نداشتم به بردیا هم گوشزد کردم کسی سراغمو گرفت به کسی نگه (کسی منظورم سینان )سیمکارتمو شکوندم قرار شد بردیا صبح بیاد دنبالم ببرتم فرودگاه .تا صبح چشم رو هم نذاشتم فقط داشتم گریه میکردم که با قلب شکستم چه کنم چرا من بازیچه بودم ویه مانتو زرد حریر پوشیدم یه جین سفید شال سفید چمدون رو برداشتم ​

مامان-کجا دخترم​

-مامان من یه چند وقتی میخوام برم پاریس پیش اراز ​

بغلم کرد مامان-مراقب داداشت باش خیلی داغونه فقط تو میتونی حالشو خوب کنی برو به سلامت گلم​

ته دلم خندیدم منم داغون بودم چرا کسی به من نمیگفت با مامان خداحافظی کردم از در پشتی عمارت رفتم بلکه سینان جلو در نباشه سوار ماشین بردیا شدم ​

بردیا-خوشگل خانوم ما چطوره ​

-هی بد نیستم​

بردیا-ازاد قوی باش تو که این طوری نبودی میدونی ادم نصیحت نیستم میدونم خودت عاقلی پس همه چیز رو بسپار دست زمان مراقب خودت باش از تو جیبش چیزی در اورد گرفت سمتم :سیم

 

[mobina mahbob]

کارت جدیدت ​

سیم کارتو برداشتم بغلش کردم ازش خداحافظی کردم سوار هواپیما شدم ​

با خودم اروم زمزمه کردم:خداحافظ شهر بی معرفت خدا حافظ عشق من ​

به اراز خبر دادم دارم میرم پیشش نگفتم چمه اما مطمئنم فهمیده یه دردی دارم گفته تو فرودگاه منتظرمه وارد فضای فرودگاه شدم رفتم سمت خروجی اراز به ماشینش تکیه داده بود تا دیدمش چمدونو ول کردم اشکام میبارید پر کشیدم طرفش اراز بغلم کرد ​

-ارازی داداشم​

اراز-جون من گل داداشی کی اشک فسقل منو در اورده هاااا​

همه چیز رو براش گفتم البته با اشک ​

اراز-ازاد اجی جونم خواهشا روحیه خودتو خراب نکن کار خیلی خوبی کردی اومدی اینجا پس به هیچی فکر نکن خودتو بزن به بیخیالی نباید شکست بخوری تو ازاد زیبایی هستی مگه شکست تو وجود تو جهنم نیست سرم رو تکان دادادم پس خودتو نباز فقط دنیا رو همراهی کن تا ببینیم سرنوشتمون چی میشه حالا هم پاشو دختره زرزر رو که نارین فهمیده داری میای خیلی خوشحال شده سوار ماشین شدیم نارین بعد دو ماه برگشت خونه تا اونجا مدا وا شه و یه صیغه یی هم بینشون خونده شده تا دین خودشون زیر سوال نره رفتم تو اتاق نارین همو بغـ*ـل کردیم ​

-چطوری زن داداش ​

نارین-خوبم شیطون البته با کمک تو ​

-هر کاری کردم وظیفه بود​

اراز تنهامون گذاشت نارین هم فهمید حالم خوش نیس گفت برم استراحت کنم وارد یکی از اتاق ها شدم یه دوش گرفتم لباسام رو تو کمد ردیف کردم یه جین مشکی مدل پاره و بلوز مشکی پولکی پوشیدم موهام رو خشک کردم باز گذاشتم لپتاپ رو باز کردم .
ي به ياد ماندني ترين ....

به يادماندني ترين خاطره زندگي من ....

از پشت پنجره دفتر خاطراتم که مينگرم

تو را در سر سبز ترين باغچه حياط خلوت خانه زندگيم ميبينم

تو را آنجا ماندگار کردم ....

فراموشم مکن .....

ميدانم نبودي و نخواهي بود ....

ولي هستي .... نه اينجا که ....

در وجودم که سرشار از توست !!!

تو را خاطره کردم .....

هر روز به مرورت ميروم .....

مرور خاطره .....

فراموشم نکن .....

فراموشت نخواهم کرد !!!
رفتم تو فولدر ندیم اهنگ سفر پلی کردم