- عضویت
- 2017/09/08
- ارسالی ها
- 116
- امتیاز واکنش
- 2,135
- امتیاز
- 336
- سن
- 22
اهریمن،اسم خوفناکیه،قبلا یه همچین لقبی می خواستم،ولی ملکه و وزیراش بهم لقب نادان رو دادن.
من:اومدم دنبال دستیار اهریمن،یوکینا بیا می خوایم بریم.
-تو یوکینا رو گول زدی،فریبش دادی و همراه خودت کردی.
توهم زدنم حدی داره،ولی خوب کاریش نمیشه کرد.
-خودش ازم خواست همراهم باشه،تازه اصلا تو کی هستی که روی من اسم میزاری؟
-من امرید میریل ون یویلیشیا اوتوری هستم،ملقب به شاهزاده دریا،فرزند ارشد پوسایدون هستم.
یعنی به طوری کامل کلمه هنگ رو درک کردم،این دختر نه اسمش نرماله نه حرف زدنش،هیچیش به پدرش نرفته،کاملا متفاوته.
من:یوکینا،جان من بیا بریم من حال ندارم با این سرو کله بزنم،تازه کورو هم گم شده باید پیداش کنیم.
یوکینا:من کورو رو دیدم،داشت به طرف خارج از شهر میرفت.
خارج شدن از شهر آتلانتیس خطری محظه،بیرون از شهر پر از پری های وحشیه که دیوانه وار به بقیه حمله میکنن.
-چرا زودتر نگفتی؟زود باش بیا باید بریم.
بدون توجه به اون مو سبز به طرف خروجی قصر حرکت کردم،اون کورو با این کارای علمی تخیلیش،کمک نمیکنه که هیچ،قدرتش هم کم شده،زیادم نمیتونه تبدیل بشه.
از دور داشتم کورو رو میدیدم،احمق داشت با چندتا پری درگیر میشد.
کورو:دیر کردی؟
من:دیر کردیو زهر مار،به خدا اگه یه بار دیگه از این کارا کنی،اسمی که روت گذاشتم رو برمیدارم((لغو قرارداد بین آشنا و اربـاب)).
-مگه چیکار کردم؟
همین لحظه یه پری به سمتم حجوم آوردم،با مشت کنارش زدم.
-بعدا بهت می فهمونم چیکار کردی،فعلا مبارزه کن،تو هم همینطور یوکینا.
یوکینا:میشه من دخالت نکنم،آخه جادوی من آتیشه و اینجا زیر آبه.
-بقیه جادو ها رو یاد نگرفتی.
-بیشتر روی جادی آتیش کار کردم.
بیا اینم دستیارا ما،دلم برای ایدا تنگ شده.
یه لحظه متوجه شدم،پریا نیستن!!.
من:پریا چی شدن؟
کورو:به سمت شهر رفتن.
-کورو دنبال من بیا،یوکینابا جادوی نیزه مقدس از دوری ما رو پوشش بده.
با سرعت به سمت شهر حرکت کردیم،کورو لعنتی ببین چطور تحریکشون کردی.
بالای یه خونه پریدم،خدا رو شکر متراکم نشده بودن و گله ای حمله میکردن،با سرعت از روی خونه ها میپریدم.
کورو:تویا،یه فکری دارم.
-چه فکری؟
-یادته قبلا رقیباتو فیلم میکردی.
-آره یه چیزایی یادمه،چطوری.
-دوباره همون کارو کن.
همچین بدم نمیگفت فقط باید قیافه شرور به خودم میگرفتم،سرعت.
با سرعت به طرفشون رفتم.
من:هوی با شمام چطور جرع کردید به شهری که من داخلشم حمله کنید،مثله اینکه هنوز منو نمیشناسید،به من میگن اسپایدر ویچ ((لقب دومش که انگلیسی ها بهش دادن که معنیشمیشه ساحره عنکبونی))قوی ترین جادوگر دنیا،کسی که از جادوی سیاه استفاده میکنه.
در جواب به من فقط جیغ میزدن.
-بهتون لطف میکنم و با خنجر مرگم شما رو میکشم.
خنجرم رو بیرون آوردم و با جادوی سرعت بهشون حمله ور شدم،از ضرباتشون جا خالی میدادم و با خنجر بهشون ضربه میزدم،نزیدک بود یکی با دمش بکوبهرو شکمم که جاخالی دادم و خنجر رو تو دمش فرو کردم،کورو و یوکینا هم عین قورباغه که مگس دیده نگام میکردن،واقعا که.
بعد اینکه ترتیبشون رو دادم،رفتم پیش اون دوتا قورباغه.
من:بد نبود یه کمکی میکردینا.
کورو:من خسته بود.
-حالا وقتی ردت کردم بری میفهمی خستگی یعنی چی.
یوکینا:من هول شدم همه وردا رو یادم رفت.
-پس چرا وقتی با هیستیا درگیر بودیم وردا یادت بود،تازه الان با پریا درگیر بودیم،ولی اون الهه آتیش بود،الگو قبیله کانجی هیستیاست،باید خودم تنهایی میومدم،شما دوتا فقط جلوی دست پایید.
یهو یه گله ریختن سرمون و اون دختره مو سبزه امیرید نمیدونم چی چی جلو تر از بقیه بود.
موسبزه:دیدین با اون پریای بدبخت چیکار کردن،اونا فوقش دوتا ستون رو خراب میکردن،سزاوار مرگ نبودن.
خواستیم ثواب کنیم،کباب شدیم.
من:اومدم دنبال دستیار اهریمن،یوکینا بیا می خوایم بریم.
-تو یوکینا رو گول زدی،فریبش دادی و همراه خودت کردی.
توهم زدنم حدی داره،ولی خوب کاریش نمیشه کرد.
-خودش ازم خواست همراهم باشه،تازه اصلا تو کی هستی که روی من اسم میزاری؟
-من امرید میریل ون یویلیشیا اوتوری هستم،ملقب به شاهزاده دریا،فرزند ارشد پوسایدون هستم.
یعنی به طوری کامل کلمه هنگ رو درک کردم،این دختر نه اسمش نرماله نه حرف زدنش،هیچیش به پدرش نرفته،کاملا متفاوته.
من:یوکینا،جان من بیا بریم من حال ندارم با این سرو کله بزنم،تازه کورو هم گم شده باید پیداش کنیم.
یوکینا:من کورو رو دیدم،داشت به طرف خارج از شهر میرفت.
خارج شدن از شهر آتلانتیس خطری محظه،بیرون از شهر پر از پری های وحشیه که دیوانه وار به بقیه حمله میکنن.
-چرا زودتر نگفتی؟زود باش بیا باید بریم.
بدون توجه به اون مو سبز به طرف خروجی قصر حرکت کردم،اون کورو با این کارای علمی تخیلیش،کمک نمیکنه که هیچ،قدرتش هم کم شده،زیادم نمیتونه تبدیل بشه.
از دور داشتم کورو رو میدیدم،احمق داشت با چندتا پری درگیر میشد.
کورو:دیر کردی؟
من:دیر کردیو زهر مار،به خدا اگه یه بار دیگه از این کارا کنی،اسمی که روت گذاشتم رو برمیدارم((لغو قرارداد بین آشنا و اربـاب)).
-مگه چیکار کردم؟
همین لحظه یه پری به سمتم حجوم آوردم،با مشت کنارش زدم.
-بعدا بهت می فهمونم چیکار کردی،فعلا مبارزه کن،تو هم همینطور یوکینا.
یوکینا:میشه من دخالت نکنم،آخه جادوی من آتیشه و اینجا زیر آبه.
-بقیه جادو ها رو یاد نگرفتی.
-بیشتر روی جادی آتیش کار کردم.
بیا اینم دستیارا ما،دلم برای ایدا تنگ شده.
یه لحظه متوجه شدم،پریا نیستن!!.
من:پریا چی شدن؟
کورو:به سمت شهر رفتن.
-کورو دنبال من بیا،یوکینابا جادوی نیزه مقدس از دوری ما رو پوشش بده.
با سرعت به سمت شهر حرکت کردیم،کورو لعنتی ببین چطور تحریکشون کردی.
بالای یه خونه پریدم،خدا رو شکر متراکم نشده بودن و گله ای حمله میکردن،با سرعت از روی خونه ها میپریدم.
کورو:تویا،یه فکری دارم.
-چه فکری؟
-یادته قبلا رقیباتو فیلم میکردی.
-آره یه چیزایی یادمه،چطوری.
-دوباره همون کارو کن.
همچین بدم نمیگفت فقط باید قیافه شرور به خودم میگرفتم،سرعت.
با سرعت به طرفشون رفتم.
من:هوی با شمام چطور جرع کردید به شهری که من داخلشم حمله کنید،مثله اینکه هنوز منو نمیشناسید،به من میگن اسپایدر ویچ ((لقب دومش که انگلیسی ها بهش دادن که معنیشمیشه ساحره عنکبونی))قوی ترین جادوگر دنیا،کسی که از جادوی سیاه استفاده میکنه.
در جواب به من فقط جیغ میزدن.
-بهتون لطف میکنم و با خنجر مرگم شما رو میکشم.
خنجرم رو بیرون آوردم و با جادوی سرعت بهشون حمله ور شدم،از ضرباتشون جا خالی میدادم و با خنجر بهشون ضربه میزدم،نزیدک بود یکی با دمش بکوبهرو شکمم که جاخالی دادم و خنجر رو تو دمش فرو کردم،کورو و یوکینا هم عین قورباغه که مگس دیده نگام میکردن،واقعا که.
بعد اینکه ترتیبشون رو دادم،رفتم پیش اون دوتا قورباغه.
من:بد نبود یه کمکی میکردینا.
کورو:من خسته بود.
-حالا وقتی ردت کردم بری میفهمی خستگی یعنی چی.
یوکینا:من هول شدم همه وردا رو یادم رفت.
-پس چرا وقتی با هیستیا درگیر بودیم وردا یادت بود،تازه الان با پریا درگیر بودیم،ولی اون الهه آتیش بود،الگو قبیله کانجی هیستیاست،باید خودم تنهایی میومدم،شما دوتا فقط جلوی دست پایید.
یهو یه گله ریختن سرمون و اون دختره مو سبزه امیرید نمیدونم چی چی جلو تر از بقیه بود.
موسبزه:دیدین با اون پریای بدبخت چیکار کردن،اونا فوقش دوتا ستون رو خراب میکردن،سزاوار مرگ نبودن.
خواستیم ثواب کنیم،کباب شدیم.
آخرین ویرایش توسط مدیر: