fatemeh t
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2017/01/23
- ارسالی ها
- 171
- امتیاز واکنش
- 4,336
- امتیاز
- 416
رفتم توخونه چه قد دلم تنگ شده بود واسه خونه .لباسام روعوض کردم خونه هم مرتب بود ناهارم اصلا گشنم نبوددوروزدیگم باید برم دانشگاه یاد یه چیزی افتادم.این محمد که میگفت تهران زندگی میکنه پس این خونه کیه؟ینی اینجام خونه داره ؟...........................
-من امروز راه میوفتم بابا ...میگما استادمون همین محمده میخوای نرم بمونم پیشت
بابا-نه بابا توبرو به درست برس منم که حالم خوبه پس دیگه نیازی نیست بمونی الانم دیرت میشه زودتربرو
-اوف باشه پس کاری نداری؟
بابا-نه بابا مراقب خودت باش
-چشم شمام همینطور
باباروبوسیدم وازش خداحافظی کردم امروزبایدبرم خوابگاه چون فردا کلاس دارم بااین محمد پررو.یه آژانس گرفتم رفتم خونه چمدونم روبرداشتم وباهمون ماشین رفتم فرودگاه بعدم که اتوبوس وهزار بدبختی.
بالاخره رسیدم لاله های پرپر مثل همیشه منتظرمن بودن تامنودیدن اومدن جلو همچین بغلم کردن که همه چیم ازنافم زد بیرون
-اوی خفم کردی وووی ولم کنین اوووی پام ،آخ آخ دستم اه
جفتشوون وپرت کردم کنار
-آخیش داشتم خفه میشدم
خسرو زد پس کلم وگفت
-چه طووری
-اگه لاله های پپر بزارن خوبم
لاله-خوش گذشت بااستاد
-اوف جاتون خالی انقد خوش گذشت فقط این آخریا
خسر-آخریا چی؟
لاله-خاک برسرت بلا ملا سرت آورد
-اه خفه شین منحرفی بوزینه .نه خیر بابام حالش خراب شد ولی الان خوبه خداروشکر
خسرولاله یه خداروشکرگفتن
لاله-بریم؟
-بریم
باآژانس رفتیم خوابگاه ومثل همیشه باجیغ جیغ وارد شدیم ومثل همیشه کلی فحش خوردیم ومثل همیشه عین وحشیا خودمونو انداختیمم تواتاق وپرت شدیم روتختمون.
خسرو-بچه ها تابستون قراره عروسی بگیریم
-مگه شما عروسیم میخواین ماشاا... صد دفه عروسی کردی تاالان
خسرو بالشتشوپرت کرد روصورتمو یه فحش اساسی نثارم کرد که خندیدم
خسرو-تورودعوت نمیکنم فقط لاله رومیگم
بلند شدم مشامو کوبیدم به سینم وگفتم
-نفس کش ....
رفتم جلو گردنشو فشاردادم وگفتم
-توچی گفتی یه بار دیگه بگو فقط کیو دعوت نمیکنی؟!
خسرو-آی آی غلط کردم اصلا تو توصد همه مهمونایی
-آفرین
-من امروز راه میوفتم بابا ...میگما استادمون همین محمده میخوای نرم بمونم پیشت
بابا-نه بابا توبرو به درست برس منم که حالم خوبه پس دیگه نیازی نیست بمونی الانم دیرت میشه زودتربرو
-اوف باشه پس کاری نداری؟
بابا-نه بابا مراقب خودت باش
-چشم شمام همینطور
باباروبوسیدم وازش خداحافظی کردم امروزبایدبرم خوابگاه چون فردا کلاس دارم بااین محمد پررو.یه آژانس گرفتم رفتم خونه چمدونم روبرداشتم وباهمون ماشین رفتم فرودگاه بعدم که اتوبوس وهزار بدبختی.
بالاخره رسیدم لاله های پرپر مثل همیشه منتظرمن بودن تامنودیدن اومدن جلو همچین بغلم کردن که همه چیم ازنافم زد بیرون
-اوی خفم کردی وووی ولم کنین اوووی پام ،آخ آخ دستم اه
جفتشوون وپرت کردم کنار
-آخیش داشتم خفه میشدم
خسرو زد پس کلم وگفت
-چه طووری
-اگه لاله های پپر بزارن خوبم
لاله-خوش گذشت بااستاد
-اوف جاتون خالی انقد خوش گذشت فقط این آخریا
خسر-آخریا چی؟
لاله-خاک برسرت بلا ملا سرت آورد
-اه خفه شین منحرفی بوزینه .نه خیر بابام حالش خراب شد ولی الان خوبه خداروشکر
خسرولاله یه خداروشکرگفتن
لاله-بریم؟
-بریم
باآژانس رفتیم خوابگاه ومثل همیشه باجیغ جیغ وارد شدیم ومثل همیشه کلی فحش خوردیم ومثل همیشه عین وحشیا خودمونو انداختیمم تواتاق وپرت شدیم روتختمون.
خسرو-بچه ها تابستون قراره عروسی بگیریم
-مگه شما عروسیم میخواین ماشاا... صد دفه عروسی کردی تاالان
خسرو بالشتشوپرت کرد روصورتمو یه فحش اساسی نثارم کرد که خندیدم
خسرو-تورودعوت نمیکنم فقط لاله رومیگم
بلند شدم مشامو کوبیدم به سینم وگفتم
-نفس کش ....
رفتم جلو گردنشو فشاردادم وگفتم
-توچی گفتی یه بار دیگه بگو فقط کیو دعوت نمیکنی؟!
خسرو-آی آی غلط کردم اصلا تو توصد همه مهمونایی
-آفرین