کامل شده رمان بی تو هرگز | mobina mahbob کاربر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mobina mahbob

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/18
ارسالی ها
52
امتیاز واکنش
145
امتیاز
146

تا حالا شده عاشق بشین؟؟؟

میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟

میدونین عشقق چه مزه ای داره؟؟؟

میدونین عشق چه بویی داره؟؟؟

میدونین عاشق چه شکلیه؟؟؟

میدونین معشوق چه کار میکنه با قلب عاشق؟؟؟

مدونین قلب عاشق برای چی میزنه؟؟؟

میدونین قلب عاشق برای کی میزنه؟؟؟

میدونین ...؟؟؟

اگه جواب این همه سئوال رو میخواین! مطلب زیر رو بخونین...خیلی جالب و آموزندس...

وقتی

یه روز دیدی خودت اینجایی و دلت یه جای دیگه … بدون که کار از کار گذشته و تو عاشق شدی

طوری میشه که قلبت فقط و فقط واسه عشق می تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چی با یک نگاه شروع میشه

این نگاه مثل نگاهای دیگه نست ، یه چیزی داره که اونای دیگه ندارن ...

محو زیبایی نگاهش میشی ، تا ابد تصویر نگاهش رو توی قلبت حبس می کنی ، نه اصلا می زاریش توی یه صندوق ، درش رو هم قفل می کنی تا کسی بهش دست نزنه.

حتی وقتی با عشقت روی یه سکو می شینی و واسه ساعتهای متمادی باهاش حرفی نمی زنی ، وقتی ازش دور میشی احساس می کنی قشنگترین گفتگوی عمرت رو با کسی داری از دست میدی.

می بینی کار دل رو؟

شب می آی که بخوابی مگه فکرش می زاره؟! خلاصه بعد یه جنگ و

جدال طولانی با خودت چشات رو رو هم می زاری ولی همش از خواب میپری ...

از چیزی میترسی ...

صبح که از خواب بیدار میشی نه می تونی چیزی بخوری نه می تونی کاری انجام بدی ، فقط و فقط اونه که توی فکر و ذهنت قدم می زنه

به خودت می گی ای بابا از درس و زندگی افتادم ! آخه من چمه ؟

راه می افتی تو کوچه و خیابون هر جا که میری هرچی که می بینی فقط اونه ، گویا که همه چی از بین رفته و فقط اون مونده

طوری بهش عادت می کنی که اگه فقط یه روز نبینیش دنیا به آخر میرسه

وقتی با اونی مثل اینکه تو آسمونا سیر می کنی وقتی بهت نگاه می کنه گویا همه دنیا رو بهت میدن

گرچه عشق نه حرفی می زنه و نه نگاهی می کنه !

آخه خاصیت عشق همینه آدم رو عاشق می کنه و بعد ولش می کنه به امون خدا

وقتی باهاته همش سرش پائینه

تو دلت می گی تورو خدا فقط یه بار نیگام کن آخه دلم واسه اون چشای قشنگت یه ذره شده

دیگه از آن خودت نیستی

بدجوری بهش عادت کردی ! مگه نه ؟ یه روزی بهت میگه که می خواد ببینتت

سراز پا نمی شناسی حتی نمیدونی چی کار کنی ...

فقط دلت شور میزنه آخه شب قبل خواب اونو دیدی...

خواب دیدی که همش از دستت فرار میکنه ...

هیچوقت براش گل رز قرمز نگرفتی ...چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستی فکر کنه تو دروغ میگی آخه از دروغ متنفره ...

وقتی اون رو می بینی با لبخند بهش میگی خیلی خوشحالی که امروز میبینیش ...

ولی اون ...

سرش رو بلند می کنه و تو چشات زل میزنه و بهت میگه

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم کنی !

دنیا رو سرت خراب میشه

همه چی رو ازت می گیرن همه خوشبختیهای دنیا رو

بهش می گی من … من … من

از جاش بلند میشه و خیلی آروم دستت رو میبوسه میذاره رو قلبش و بهت میگه خیلی دوستت دارم وبرای همیشه ترکت می کنه

دیگه قلبت نمی تپه دیگه خون تو رگات جاری نمیشه

یه هویی صدای شکستن چیزی می آد

دلت می شکنه و تکه های شکستش روی زمین میریزه

دلت میخواد گریه کنی ولی یادت می افته بهش قول داده بودی که هیچوقت به خاطر اون گریه نمیکنی چون میگفت اگه یه قطره اشک از چشمای تو بیاد من خودم رو نمیبخشم ...

دلت میخواد بهش بگی چقدر بی رحمی که گریه رو ازم گرفتی ولی اصلا هیچ صدایی از گلوت در نمیاد

بهت میگه فهمیدی چی گفتم ؟با سر بهش میگی آره!...

وقتی ازش میپرسی چرا؟؟؟میگه چون دوستت دارم!

انگشتری رو که تو دستته در میاری آخه خیلی اونو دوست داره بهش میگی مال تو ...

ازت میگیره ولی دوباره تو انگشتت میکنه ...میگه فقط تو دست تو قشنگه...

بعد دستت رو محکم فشار میده و تو چشمات نگاه میکنه و...

بعد اون روز دیگه دلت نمیخواد چشمات رو باز نمی کنی

آخه اگه بازشون کنی باید دنیای بدون اون رو ببینی

تو دنیای بدون اون رو می خوای چی کار ؟

و برای همیشه یه دل شکسته باقی می مونی

دل شکسته ای که تنها چاره دردش تویی
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146

    گاهی دلم نمی خواست تو را ببینم ام تو در کنارم بودی و نقس هایت یخ روزهایم را باز می کرد.

    گاهی دلم نمی خواست تو را بخوانم اما تو مثل یک ترانه ی زیبا بر لبم زندگی می کردی.

    من در کنار تو بودم بی آنکه شور و نوایی داشته باشم.

    بی انکه بدانم تو از خورشید گرمتری.

    بی آنکه بدانم تو از همه ی شعرهایی که من از بر کرده ام شنیدنی تری.

    من در کنار تو بودم اما دریغا نمی دانستم کجا هستم.

    نمی دانستم از اسما نها و زمین چه می خواهم.

    هر شب در دیوان حافظ دنبال کسی می گشتم که مرا تا دروازه های قیامت ببرد.

    من انگار منتظر بودم که کسی بیاید که قلبش زادگاه همه ی گلها باشد.

    وقتی به من نگاه میکردی چشم هایم را بستم .

    وقتی در جاده های خاطره غزل خواندی ایستادم و خاموش ماندم.

    مهربانانه آمدی سنگدلانه رفتم.

    از شکفتن گفتی از خزان سرودم ناگهان مه همه جا را گرفت.

    حرفهایم مرطوب شد و چشمهایت با ابرهای مهاجر رفتند.

    شب امد و چراغها نیامدند.ظلمت آمد و چشمهایت نیامد.

    شب در دلم چنان خیمه زد که انگار هزاران سال قصد اقامت دارد.

    کاش نی ها از جدایی من و تو حکایت میکردند.

    اکنون می خواهم دنیا پنجره ای شود و من از قاپ ان به افق نگاه کنم.

    و انقدر دعا بخوانم که تو با نخستین خورشید به خانه ام بیایی.

    اکنون دوست دارم باغهای زمین را دور بریزم انگاه گلهای تازه ای بیافرینمو

    تقدیم تو کنم.......

    هیچ از خودت پرسیدی عاقبت این دل عاشق چه میشود؟؟؟

    هیچ از خودت سوال کردی به کدامین گـ ـناه مرا تنها گذاشتی؟؟؟

    کاش لحظه رفتن اندکی تامل می کردی و به گذشته می اندیشیدی به گذشته ای نچندان دور به روز اول آشنایی به قسم هایی که برای هم خوردیم و به قول هایی که به هم دادیم...

    تو رفتی!!!

    کاش هنگام رفتن تمام مهر و محبتی را که این دل ساده نسبت به تو کسب کرده بود با خود میبردی...

    کاش میدانستم صدای چه چه گنجشک ها روزی به پایان میرسد و من تنها می مانم...

    تو رفتی!!!

    چگونه دلت آمد از دل ساده و قلب مهربانم بگذری قلبی که به عشق تو می تپید و تو آن را تنها گذاشتی...

    بعد از تو نه بهار رنگ سبزی برایم دارد نه تابستان برایم معنایی...

    تو رفتی!!!

    آری تو رفتی و مرا در یخبندان بی کسی ها تنها گذاشتی امیدوارم تنها بمانی نا بدانی با قلب عاشقم چه کردی

    کاش تنها بمانی.....!
     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146
    حسی که به تو دارم بگو چه اسمی روش بذارم خودم اینو میدونم واست کمه دوست دارم

    تو تو تو اینجوری نکن چشاتو تو تو تو غمگینش نکن صداتو

    تو دوباره یه نگاه بکن عاشقتو نه نه نه نگیر ازم خنده هاتو

    سینان-خیلی میخواامت

    نگاش کردم یه چشمک زدم دستم رو بوسید و گفت:این جوری نگام نکن میام میخورمتاااااا

    سرم رو گرفتم سمت شیشه تعجب کردم من و خجالت اصلا بهم نمیخوریم

    سینان-نیگا چه خجالتم میکشه ای جوووونم بالاخره بعد از اینکه کلی ژست عکس رسیدیم به باغ وارد شدیم مامان اومد جلو منو سینان رو بوسید یه خانومی با کت شلوار کرم اومد سمتمون اول منو تو اغوش گرفت :چه خوشگلی تو عزیزم من مامان سینانم عروس گلم

    -مرسی مادر جون

    یه مرد تقریبا 50ساله اومد پیشونیم رو بوسید :خوشبخت بشی دخترم

    -مرسی پدر جون به همه مهمونا خوش امد گفتیم رفتیم سمت جایگاه
    عاقد اول عقد نارین رو جاری کرد :سرکار خانوم نارین اریا ایا به بنده وکالت میدهید شما را به عقد دائم اقای اراز زیبایی در بیاورم بنده وکیلم
    ......
    دلـــَم گرفتــه…

    از همــه ی بــی تفآوتــی هآ…

    از همــه فــَرآموشی هآ…

    از هَمه بــی اعتمــآدی هآ…

    کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…

    “روزگــآر خود رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟”

    تــآ چَنــد خَطــی برآیــش درد و دل کنـــَم


    حالم اصلا روبراه نیست ، بغض دارم بغضی خفه کننده

    کسی میداند راه بالا آوردن بغض را آیا ؟

    خیلی سخت است همه تورا قوی بدانند و بنامند برای

    دیگران کوه باشی اما تو….

    تو دلت ذره ذره بشکنی وسرشار از حسرت باشی ونتوانی

    فریاد بزنی

    بابااااااااااااااا بخدا من هم آدمم ، دل دارم ،

    آرزو دارم، مگر میشود فراموش کرد گذشته را؟

    یاچشم پوشید ازآرزوها ؟ دلم برای خودم تنگ شده

    کاش میشد ریموو کنم تلخکامی هایم را



    غصه هایت که ریخت تو هم همه را فراموش کن

    دلت را بتکان

    اشتباهایت تالاپی می افته رو زمین

    بگذار همانجا بماند

    فقط از میان اشتباهایت

    یک تجربه را بیرون بکش

    قاب کن و بزن به دیوار دلت

    دلت را محکم تر اگر بتکانی

    تمام کینه هایت هم می ریزد

    و تمام آن غم های بزرگ

    و همه ی حسرت ها و آرزوهایت—-

    محکم تر از قبل بتکان.

    تا این بار هم آن عشق های گربه ای هم بیفتد!

    حالا آرامتر و آرامتر بتکان.

    تا خاطره هایت نیفتد.

    تلخ یا شیرین چه تفاوت می کند؟

    خاطره خاطره است

    باید باشد باید بماند—-



    کاش می دانستی

    که بی طاقتیم هم، از همین است …

    زمانی که حرفی تلخ را بر زبان جاری می سازم و می خندم

    و تو دلگیر می شویی …

    چقدر میان این افکار سردرگمم

    لـ*ـذت بودنت، ترس نبودنت

    چشم های بی قراری که لحظه ها را می شمارد

    صبوری بی انتهای قلب کم طاقتم

    هیچکدام را نمی دانی

    و تنها حرفی تلخ را می شنوی

    که میان خنده های تلخ ترم بر زبان جاری می شوند
     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146

    نارین-بله

    صدای دست و کل با هم قاطی شد حالا نوبت به ما رسید قران رو باز کردم عاقد تاکید کرد دست ها جدا باشه

    سرکار خانوم ازاد زیبایی ایا به بنده وکالت میدهید شما را به عقد دائم اقای سینان رادان در بیاورم بنده وکیلم

    بهارک-عروس رفته گل بچینه برای بار دوم میپرسم بنده وکیلم بهارک-عروس رفته گلاب بیاره برای بار سوم میپرسم وکیلم قران رو بستم با اجازه مامان و داداشم روح پدرم بله مامان سینان به سمتم اومد یه گردنبندکه اسم جفتمون نوشته شده بود بهم هدیه داد :خوشبخت شین عزیزای من یه موزیک فاز بالا اما اروم پلی شد

    سینان-افتخار میدی بانو

    دستم رو تو دستش گذاشتم رفتیم رو پیست سینان دســــــتشو دور کمـ ـــ ــرم حلقه کرد منو سفت جسبوند به خودش منم دستم رو گذاشتم رو شونش سینان-ازاد –جانم سینان-عاشقتم تو چشماش زول زدم –من بیشتر سینان-من بیشتررررر

    چراغ ها خاموش بود همه جفت ها وسط بودن تک خنده ای کردم لباشو اروم گذاشت رو لبام خشن و اما کوتاه بوسید چند تا اهنگ دیگه هم رقصیدیم خیلی خسته شدم شامم کوفتم شد هی فیلمبردار می گفت این کار رو کن اون کار رو کن اخرشم عصبانی شدم به سینان گفتم و بیرونشون کرد سوار ماشین شدیم مهمونا پشت سرمون بودندخونه ای که سینان خریده بود ولنجک بود خیلی نزدیک به مامان بودم بردیا هم امریکا بود خیلی ناراحت بود نتونسته بیاد مامان اومد جلو من و سینان دستش رو بوسیدیم اراز بغلم کرد گفت:باورم نمیشه این همون اراز کوچولویی که داشت عروسکش رو ارایش میکرد لباس عروس تنش حالا خودشم عروس شده خوشبخت شی عزیزم اشک از چشام اومد پایین اما اراز پسش زد یه اخم شیرین کرد و رفت سمت سینان گفت:تک گلم رو تهتغاری بابام رو از این به بعد به تو میسپرم مواظبش باش نزار اشک بریزه هیچ وقت تنهاش نزار

    سینان-خیالت راحت داداش خوشبخت ترینش میکنم نمیزارم اب تو دلش تکون بخوره مردونه با کلی اعتماد و برادرانه همو بغـ*ـل کردند جفتشون زندگیمن سوار ماشین شدن رفتنشون رو تماشا کردم که یهو سینان زیر پام رو گرفت بلندم کرد یه جیغ کوتاه کشیدم که باعث شد بیشتر تحـریـ*ک بشه

    -کمرت درد میگیره دیوونه
    سینان-فدای سرت عشقم
    بیهوده میگردم به دنبالت،
    وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهت

    شاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورم
    تنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشم

    دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ، فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است

    مدتی گذشت و هنوز هم در حسرت دیروزم ، چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟

    پیش خود میگویم شاید فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !

    تقصیر دلم بود نه چشمانم ، این قصه که تمام شد، باز هم اگر بخواهی میمانم

    نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،

    این حال و روز من است ، نیستی که ببینی این روزهای بی تو بودن است
    تمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ، انگار که من نیز نیستم ، انگار مدتی را با عشق زندگی کردم و

    بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !

    از آغاز نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ، تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده ام

    از کجا میدانستم اهل دل نیستی ، عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی ، از کجا میدانستم که تنها میشوم ، من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !

    بیهوده میگردم به دنبالت ، با وجود تمام بی محبتی هایت ، باز هم میخواهمت
     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146
    منو برد بالا رفتیم تو اتاق خواب چقدر زیبا بود دیزاینش بنفش سفید بود من عاشق این ترکیب رنگم

    -خیلی خوشگله سینان

    سینان-قابل تو رو نداره قشنگم

    برگشتم نگاش کردم با چشم های خمـار نگام میکرد لبام رو گذاشتم رو لباش انگاری خودشم منتظر همین حرکت بود دستش رفت سمت زیپ لباسم بدون مکث کشید پایین منو مثل شئ با ارزش گذاشت رو تخت سینان-اجازه میدی عشق من

    یه چشمک نثارش کردم اون شب بهترین شب زندگیم بود با عشق کنار مردی که همه دنیام بود خوابیدم من رسما مال سینان شدم حالا پا تو زندگی گذاشتم سرشار از لـ*ـذت نگرانی های شیرین و معنی همسر و مادر رو درک کردم و با دنیای دخترانه ام خدا حافظی کردم .......

    (1سال بعد)
    یک سال از ازدواج من و سینان میگذره دیروز فهمیدم حامله ام امشب تولد سینانه میخوام سوپرایزش کنم دختر خوشگل بهارک 1سالشه اسمش اسا خیلی نازه یهد پیرهن ابی نفتی بلند پوشیدم موهام رو باز گذاشتم یه ارایش ملایم هم کردم عطرم رو رو خودم خالی کردم همه مهمونام اومدن برق ها رو خاموش کردیم صدای کلید تو قفل چرخید :ازاد خانومم
    کر کردن به تو ، کار شب و روز من شده ، بس که حالم گرفته است ، چشمانم غرق در اشکهایم شده ….

    دیگر گذشت ، تو کار خودت را کردی ، دلم را شکستی و رفتی ….

    همه چیز گذشت و تمام شد ، این رویاهای من با تو بود که تباه شد….
    انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…

    این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم

    که واقعا هوای تو را داشت ….

    دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا

    سردرگم و بی قرار مانده ام….

    فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….

    دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟

    در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…

    تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم

    رفتنت را در قلبم گذاشتی….

    گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم

    نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟

    سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو

    نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده …
     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146
    برق ها رو روشن کرد و همه شروع کردن به خوندن تولدت مبارک مات موند رو من کیک به شکل قلب سفارش دادم شمع 25 سالگی رو روش گذاشتم شمع ها رو با هم فوت کردیم همه کادو هاشون رو داده بودن سر ها چرخید سمت من برگه ازمایش رو از زیر میز کشیدم بیرون و بهش دادم اولش تعجب کرد بازش کرد کم کم لبخند رو لباش بیشتر می شد با سرعت بغلم کرد پیشونیم رو بوسید با عشق با مو هام بازی میکرد و گفت:ای جاانم من دارم بابا میشم بهترین کادوی زندگیم بود دستش رو گذاشت رو شکمم نوازشش کرد اروم تو گوشم گفت:عاشق جفتتونم لاله گوشم رو بوسید همه برامون لبخند ارامش بخشی زدن لبخند اطمینان
    یا تا مقدسترین عشق دنیا را به همگان نشان دهیم.
    بیا تا طعم شیرین ترین عشق دنیا را بچشیم.
    بیا تا بهترین لحظه ها را در عشقمان مهیا کنیم.
    بیا تا گرمی عشقمان را در قلبهایمان احساس کنیم.
    بیا تا عشقی یکدل و یکرنگ داشته باشیم.
    بیا تا غروب غم انگیز عاشقان را با نشان دادن معنی واقعی عشقمان به همگان زیبا کنیم.
    بیا تا فاصله عاشقان را با ثابت کردن معنای واقعی عشق را از بین ببریم

    و فاصله بین عاشقان را کم اهمیت جلوه دهیم.
    بیا تا ثابت کنیم ما می توانیم در میان تمام عاشقان برای همیشه عاشق بمانیم.
    بیا تا در میان فصلهایمان فصل خزانی نداشته باشیم و تمام لحظه ها و فصلها بهاری بیش نباشد!
    بیا تا شبهای با هم بودنمان را پر از ستاره کنیم.
    حالا بیا که همدیگر را باور کرده ایم!
    .
    .
    .
    .
    تسلیم عشق

    آهای عشق ، من تسلیم تو هستم…
    آهای عشق ، من هیچ حرفی در برابرت ندارم که به زبان بیاورم…
    تو مرا شکست دادی ای عشق… من تسلیم احساسات آتشین تو میباشم…
    آهای عشق ، تو مرا خیلی شکنجه دادی ، مرا عذاب دادی ، یک دنیا غم و غصه در وجودم جا دادی ، ولی من باز هم من با این همه عذاب تسلیم تو شدم…
    ای عشق تو مرا در باتلاق زندگی فرو بردی ، تو مرا در زندان عاشقی اسیر کردی ، تو مرا در سرزمین دروغینت نگه داشتی تا من از تو دور نشوم…
    آهای عشق من تسلیم تو هستم ، اینک که من تسلیم تو شده ام ،میخواهی دوباره مرا شکنجه دهی ؟. مرگ را به تو ترجیح دادم ، اما تو نگذاشتی که من خودم را از این دنیا و از تو راحت کنم…
    ای عشق ، تو کجایی؟. فریاد مرا می شنوی؟.. گریه های را میبینی؟… غم و غصه های مرا احساس می کنی؟….. پس چرا پاسخی به من نمیدهی؟…
    من تسلیم تو شده ام … آروز داشتم یک بار هم تو تسلیم من شوی !
    تنها آروزی من این بود که من تو را فراموش کنم ! اما…!
    اما نتوانستم فراموشت کنم ، تو احساسی را در وجود من قرار دادی که دیگر فراموشی تو زمان مرگم هست…! آهای عشق من تسلیم تو هستم…
    اگر می خواهی عاشق شوی قلب را آماده حرفهای صادقانه کن…
    اگر می خواهی عاشق شوی با اراده کامل به عشقت بگو که دوستش داری…
    اگر می خواهی این عشقت برای همیشه پایدار بماند دروغ و نیرنگی را از صحنه عاشقی ات پاک کن…
    اگر می خواهی به عشقت برسی احساسات را از وجودت دور نگه دار و سعی کن از ته دلت عاشق شوی…
    اگر می خواهی عاشق شوی بیا و تا آخر راه عاشق باش…
    با صداقت با یکرنگی با یکدلی…
    بیا و برای رسیدن به عشقت با سرنوشت مبارزه کن با سختی ها مقابله کن…
    اگر می خواهی به عشقت برسی درد و دلهایت را صادقانه به عشقت بگو…
    به ظاهر نگو که دوستش داری از تمام وجودت بگو که دوستش داری… نیازی به فریاد نیست از ته دلت بگو عاشقی…
    اگر می خواهی عشقت پاک و مقدس بماند بی ریا عاشق شو…
    نیازی به ابراز احساسات با کلمه های احساسی نیست…
    تنها باید نسبت به عشقت و دوست داشتنت پایدار باشی تا بتوانی به آنچه که می خواهی برسی…
    تنها از ته دل عاشق باش…!!!
    .
    .
    .
    .
    .
    اراز موزیک پلی کرد

    (علی زیبایی دوست دارم )
    خوشحالم از اینکه تویه قلبه تو بجز من جا نیست غیر از احساسه آرامش دیگه چیزی بینه ما دوتا نیست
    نگاهم کن تا بشم دیوونه دلم دیوونه نباشی داغونه اگه دنیا هم بشه وارونه بدون دستات تویه دستام میمونه
    دنیامی دوست دارم آره دوست دارم دیگه نمیتونم از فکر تو دست بردارم
     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146
    تو شدی دنیام من همینو میخوام تو این جایی با تو حس میکنم رو ابرام

    دوست دارم آره دوست دارم دیگه نمیتونم از فکر تو دست بردارم

    شدی دنیام من همینو میخوام تو این جایی با تو حس میکنم رو ابرام

    و من شدم خوشبخت ترین زن دنیاا با تموم سختی ها

    خوشبختی مثل بارون میمونه اگه بخوای میباره اگه نخوای مثل چتری میمونه که خیست نمیکنه پس بخواه تا با عشق خیس شی ..............نگار دیگر روزی نمانده برای زندگی ، انگار دیگر دنیای من بن بست شده ، راهی ندارم برای فرار از غمهایم…
    این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم، کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت ،دلی داشتم که واقعا هوای تو را داشت ….
    دیگرگذشت ، حالا تو نیستی و من جا مانده ام ، تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام ، تو نیستی و من اینجا سردرگم و بی قرار مانده ام….
    فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم ، هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم،اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را با هیچکس آشنا نمیکنم….
    دیگر بس است ، تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم، تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
    در حسرت یک لحظه آرامشم ، دلم میخواهد برای یک بار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم…
    تو هم مثل همه ، هیچ فرقی نداشتی ، هیچ خاطره ی خوبی برایم جا نگذاشتی ،حالا که رفتی ، تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی….
    گرچه از همان روز اول میخواستمت ، گرچه برایم دنیایی بودی و هنوز هم گهگاهی میخواهمت ، اما دیگر مهم نیست بودنت ، چه فرقی میکند بودن یا نبودنت؟
    سوز عشق تو هنوز هم چهره ام را پریشان کرده ، دلم اینجا تک و تنها راهش را گم کرده ، این شعر را برای تو نوشتم بی پرده ، هنوز هم دلت نیامده و خیالت ، خیال مرا پریشان کرده ….

    سر آغاز نامه عاشقانه با نام یارم می نویسم صادقانه.
    از عشق می نویسم از صفایش ، از محبت می نویسم از وفایش ، از دلش می نویسم ، از نگاهش.
    در همان لحظه اول که تو را دیدم عاشقت شدم، عاشق آن چهره ماهت شدم ، عاشق آن قلب تنهایت شدم.
    عاشق حرفهای پر مهرت شدم، عاشق چشمهای زیبایت شدم.
    در همان لحظه بیادماندنی دلم به دست و پایم افتاده بود که بیایم با تو دردو دل کنم . چیزی در دلم مانده و غوغا به پا کرده که موقع درد و دلهایم به تو خواهم گفت…!
    می خواهم بگویم دوستت دارم، عاشقت هستم.
    درهمان لحظه اول که تو را دیدم احساسی در دلم داشتم!
    احساس می کردم چشمانت به من می گویند بیا باهم باشیم ، از هم بگوییم ، بادل باشیم.
    چشمانت به من می گویند بیا و با عشق همسفر باش!
    ای هستی ام ، ای یاورم ، ای دلدار زندگی ام زودتر بیا و در قلبم خانه کن. بیا و قلبم را آرام کن. بیا تا دلم خون نشده ، تا گل خونمون همش پرپر نشده! بیا سر قرارمان ، قرار هر روز و هر شبمان.
    نامه ام را برایت بر روی بهترین کاغذ زندگی می نویسم با جنس اعلا.
    اما نامت را بر روی دیواره سرخ قلبم تا ابد نگه خواهم داشت.
    .
    .

     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146

    هر کدوم ما وقتی که با یه شخص مهمی قرار ملاقات داریم، از دو ساعت قبلش حاضر می شیم، خودمون رو مرتب می کنیم، تمرین می کنیم که چی می خوایم بگیم، و حتی نیم ساعت زود تر از وقت قرار هم در محل تعیین شده حاضر می شیم تا راس ساعت مقرر خدمت برسیم.


    خوب که تو زندگیمون رو بگردیم و نگاه کنیم می بینیم هر روز سر یه ساعت مشخصی با یه شخصیت مهمی، که خیلی مهمه قرار داریم.

    کسی که به من و تو عزت داده.

    کسی که به من و تو سلامتی داده.

    کسی که به من و تو شعور داده.

    کسی که به من و تو خیلی چیزا داده.

    ما هر وقت هر کی محبتی در حقمون بکنه تا عمر داریم یادمون می مونه و از هر فرصتی استفاده می کنیم تا جبران کنیم.

    حالا یکی که تو زندگی این همه به ما محبت کرده دور از انصافه که جواب محبتش رو ندیم.

    اون شخص توی یک شبانه روز که ۲۴ ساعته فقط و فقط به ۱۷ دقیقه راضیه.

    یک ساعت عاشقی مشخص کرده که تو اون ساعت منتظر من و توست.

    اره اون شخص خدای من و توست.

    شماها که سر وقت به قرار عاشقانتون می رسید، خوش بحالتون. خیلی قدر بدونید.

    اما یکی مثل من که وقت نماز میشه هزار تا کار یادش میاد…

    خیلی بی انصافیه! نه؟!

    خدایی که قران خوندن و باهاش حرف زدن رو به خودم واگزار کرده که هر چه قدر خواستی و هر وقت خواستی…

    یعنی روزی یه خط قران خوندن هم در توان من نیست؟!

    یه خط معنی قران رو بخونم…

    وای! چقدر برام سخت میاد…

    تو تفسیر سوره اسراء چند تا ایه دیدم پشت سر هم در مورد والدین…

    به قدری ریز و دقیق به نکات اشاره کرده بود که انگار یه روانشناس خیلی متبحر داره حرف می زنه و طریقه برخورد با والدین رو تدریس می کنه.

    واقعا لـ*ـذت بردم…

    هر چی به سرمون میاد به خاطر اینه که از نماز و قران دور شدیم.

    شما رو نمی دونم اما من…

    من خدای خیلی خوبی دارم. خیلی خیلی خیلی بینهایت خوب

    اما…

    در برابرش نه تنها بدم بلکه هیچ وقت هم سعی نکردم خوب باشم. خیلی هنر کنم یه کار مثبتی هم که می کنم اینقدر بزرگش می کنم که بی مزه میشه.

    در مورد نماز و قرار عاشقی می گفتم:

    اره! اینا رو گفتم برای اینکه بگم: هر جا میریم از قبل قرار حاضریم.

    از یه ساعت قبل هم راه میفتیم که حداقل سر وقت به قرار برسیم.

    اما به نماز که می رسه…

    می زاریم الله اکبر اذون رو که گفتن تازه استین بالا می زنیم بریم وضو بگیریم.

    در صورت اینکه من فکر می کنم انصاف این باشه الله اکبر اذون رو که گفتن ما هم الله اکبر نمار رو بگیم.

    سر ساعت مقرر سر قرار حاضر بشیم.

    دیر نکنیم دیر نکنیم دیر نکنیم دیر نکنیم....


    هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم



    گل من ایستاده است در مقابل چشمانم


    عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا

    احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار

    پنجره، همینجا


    jomelatkotah.jpg
    jomelatkotah.jpg
    jomelatkotah.jpg


    تو عشق منی ، تو مال منی .

    تو همه هستی منی ، تو بهترین لحظه زندگی منی.

    قلبم تنها برای تو می تپد ، این لحظه های سخت زندگی

    به عشق تو میگذرد

    به عشق تو ، عاشقترینم

    تو همانی هستی که مرا از سراب تنهایی نجات دادی ای

    تنها بهانه برای نفس کشیدنم.

    بیا و همچنان بهانه من برای زندگی در این دنیای بی محبت باش .

    همه دنیا یک سو ، تو نیز که همه دنیای منی سوی دیگر!

    من این سو که دنیا است را نمیخواهم ، من تنها تو را میخواهم .

    تو عشق منی ، تو مال منی.

    تو را میخواهم نه برای نیاز خویش ، تنها برای قلب تنهایم.

    این تویی که تنها لایق قلب پر احساس منی زیرا تو

    پر احساس تر از این قلب عاشق منی.




     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146

    سپاس وستايش خداي را جل جلاله كه آثار قدرت او بر چهره روز


    روشن تابان است و انوار حكمت او در دل شب تار , درخشان .

    بخشاينده اي كه تار عنكبوت را سد عصمت دوستان كرد .

    جباري كه نيش پشه را تيغ قهر دشمنان گردانيد .




    تو اگر باز كني پنجره را

    من نشان خواهم داد

    به تو زيبايي را

    چشم دل باز كن كه آن بيني آنچه ناديدني است آن بيني

    گر به اقليم عشق، روی آری همه آفاق ، گلستان بيني

    آنچه بيني، دلت همان خواهد و آنچه خواهد دلت همان بيني

    هر چه داري اگر به عشق دهي كافرم ، اگر جوي زيان بيني

    دل هر ذره اي كه بشكافي آفتابيش در ميان بيني

    با يكي عشق ورز از دل و جان تا به عين اليقين عيان بيني

    كه يكي هست و هيچ نيست جز او

    وحده لا اله الا هو
    ما باید از هم جدا شویم. باز هم صحبت از جدایی!
    این بار این جدایی رنگ دیگری است ، حس دیگری است . این بار این جدایی ، جدایی گل است از شاخه خشک.
    شاخه خشک به آن گل امید بسته بود ، به خاطر عطر وبوی آن گل ؛اما اینک که این گل باید از شاخه جدا شود ، شاخه خشک ، خشکتر میشود.
    لحظه جدایی همیشه دلگیر است ، اما جدایی ما دلگیرتر و غمگین تر.
    ما وابسته ایم به هم این وابستگی مقدس بین ما باعث شده به هم دلبسته شویم.
    دلت مهربان است ، دلت درد دل مرا گوش می دهد و با دوای محبتش آن را آرام میکند.
    ای گلم مرا تنها نگذار! این شاخه خشک زندگی که دیگر امید به زندگی ندارد را تنها نگذار.
    اما حرف من بی هوده است چون این گل باید از من جدا شود.((این گل باید از شاخه اش جدا شود.)) هیچ گلی بر روی شاخه اش نمی ماند یا پرپر می شود یا جدا می شود.
    تو گلی هستی که هیچگاه پرپر نمی شوی و همیشه گلی با همان زیبایت ، و با همان عطرو بوی عاشقی ات . تو گلی جدا شدنی هستی .
    گل نرگسی که با غبانی خواهد آمد و تو را از شاخه خواهد چید!
    کاش آن باغبان من بودم ، کاش صاحب آن گل من بودم!
    کاش این گل با شاخه اش در خانه عطر و بوی عاشقی می دادند.
    اما این گل از شاخه جدا خواهد شد و شاخه از تنهایی و دلتنگی خواهد مرد و گل در گلدانی دیگر گل می دهد و به زندگی اش ادامه می دهد و عطر و بوی عاشقی را به خانه دیگری خواهد برد. این هم سرگذشت گل و شاخه خشک !
    گل نرگس همیشه گل خواهد ماند . و شاخه از خشکی خواهد مرد.
    تو هم مثل گل مریم باغبانی خواهد آمد و از شاخه جدایت خواهد کرد.
    افسوس که این دنیا با من خوب نیست و با ساز من نمی رقصد....


    از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،
    از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،
    نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.
    از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،
    این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!

    .
    میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ،
    میروم تا روزی پشیمان شوی ،حیف احساسات عاشقانه ام بود ،
    میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی
    از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ،
    هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ….
    نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ،
    حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت….
    تو لیاقت مرا نداری ، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری….
    کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی ،
    روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟
    چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی ،
    چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟
    فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سـ*ـینه چاکت ،
    برو که تو با یک نفر راضی نیستی!
    از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم ،
    محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم….
    از تو میگذرم و بی خیالت میشوم ،
    شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم
    اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ،
    تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی ،
    میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی….
    از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ،
    یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم….
    .

     
    آخرین ویرایش:

    mobina mahbob

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/18
    ارسالی ها
    52
    امتیاز واکنش
    145
    امتیاز
    146
    دوستان امیدوارم از این رمان خوشتون اومده باشه .و مرسی که تا اینجا همراهم بودید منتظر رمان"غیر ممکن غیر ممکنه "باشید دوستون دارم
    زندگی باغی ست

    که باعشق باقی ست

    مشغول دل باش نه دل مشغول

    بیشتر غصه های ما ازقصه های خیالی ماست

    اگر فرهاد باشی همه چیز شیرین ست




    .

    ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ…
    ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ…
    ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺫﻫﻦ ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻮﯾﺪ …
    ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﻟﺬﺕ ﺩﺍﺭﺩ …
    ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ …
    ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻙ ﻛﺮﺩ …
    ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺯﻥ ” ﺑﻮﺩﻥ” ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ …
    ﻣﺮﺩ ﻫﻢ “ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ” ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪ …
    ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﻱ ﺭﻭﯼ ﺑﯽ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺯﻥ ﺭﻓﺖ …
    ﺑﺎﻳﺪ ﻓﺪﺍﯼ ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﺷﺪ …
    ﻫﻤﺎﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻲ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻃﺎﻗﺖ ﺁﻭﺭﺩ …
    ﻛﻼﻓﮕﻲ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﻓﻬﻤﻴﺪ …
    ﺧﻼﺻﻪ ” ﻣﺮﺩ” ﻭ “ﺯﻥ” ﻧﺪﺍﺭﺩ …
    ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻱ ” ﻣــﺎ ” ﺷﺪﻥ ﻛﻪ ﺭﺳﻴﺪﯼ …
    ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍﻳﺶ …
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺣﺲ ﻛﻨﺪ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮ ﺩﺭﻛﺶ ﻧﻤﻴﻜﻨ

    دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی،
    گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد؛
    گفتی همیشه آرامی همیشه به امید بودنم زنده میمانی؛



    دلت را سپردی به من و وعده همیشگی دادی،
    گفتی که با من همیشه چشمه زلال عشق در قلبت میجوشد؛
    گفتی همیشه آرامی همیشه به امید بودنم زنده میمانی؛
    مدتی است که روزها، سرد گذشته؛از سردی هوا، آب چشمه ی عشقت یخ بسته؛
    رگهای قلبم بی آب است به یک کویر خشک رسیدن هم بهتر از باریدن باران است؛
    فصل عشق تو، رو به خزان است با تو بودن مثل رفتن به سوی یک کلبه ی بی نام و نشان است؛
    بی خیال، از عشق نگو برایم بهانه ات را بیاور که منتظر شنیدن آنم؛
    تو هنوز کتاب عشق را نخوانده ای و آمده ای به سراغ صفحه آخرش،
    هنوز باران عشق را ندیده ای و زیر آسمان آفتابی نشسته ای به انتظار باریدنش؛
    اول بیا و بعد بگو میخواهی بروی تو هنوز نیامده داری میروی؛
    اگر این است امروز تو ،وای به حال فردایت دیگر حوصله ندارم سر کنم با غمهایت؛
    بارها رفتی و خودم آمدم به سراغت، اینبار دگر حتی نمینشینم چشم به راهت؛
    باور اینکه تو از خوبها نیستی برایت بسی دشوار است اما این دست خودت نیست تو همینی؛
    دیدنت حالم را خراب میکند ،زین پس به جای تو با تنهایی قرار میگذارم،
    اینگونه قلبم با تنهایی روزهایش را فردا میکند؛
    دلت به حالم نسوزد،اینک این حال من است که سوخته، چشمهای خیسم،
    به انتهای جاده ای که تو را در آن ندارد چشم دوخته و میشمارد
    ثانیه هایی که از رویاهایم فراری اند؛
    به جای نفس آه میکشم و به جای غم حسرت میخورم ؛خاطره هایم را جا میگذارم
    و دیگر جای قدمهایت پا نمیگذارم
    دوست داشتن هایمان همچون گرگم به هواییست کودکانه...لحظه ای تو گم می
    شوی در سراب بازی های مکرر هذیان گونه مان و لحظه بعد من سرمست ازین
    تقلای بیمارگونه ات, تو را در سرزمین بی رحم خواستن هایمان رها می کنم
    ...رها می کنم تا در این دشت عطش زده بی پروا, خشمگین و گستاخانه بتازی و
    من همچنان لـ*ـذت ببرم از نیاز التماس گونه ات, از تب احساسات بی پایانت نسبت
    به خودم
    ...

    تو را رها میکنم در دریای دوست داشتنت تا خود مطمئن گردم از ستون سرسخت
    و بی پایان عشق در ژرفنای روح نا آرام تو... چه بی رحمم من! و چه صبور و آرام و
    جاریست این روح دوست داشتن در تو



    با تشکر از تیم حرفه ای نگاه دانلود
    to pen:mobina mahbob
    اسفند 95


     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا