#پارت_صد_شانزدهم
خدادیا من چی میشنوم،
من چیکار کردم با عشقم،
بعد از شنیدن حرفای الهه و ارین
جلو اونا زجه زدم اسمه مسـ*ـتانه رو صدا کردم.
جلوی اون همه ادم گریه کردم.
زنگ زدم به گوشیه مسـ*ـتانه ولی خاموش بود.
پری:هه تلاش نکن خطش خاموشه تازه عوضش کرده.
-پری ،اوا خواهش میکنم خط جدیدشو بدید قسمتون میدم به تمام مقدساتی که میپرستید شمارشو بده.
اوا:نه !این بشه واسه همون قضاوتت چون دوستمو اذیت کردی قضاوتش کردی.
پاکترین و معصوم ترین دخترو قضاوت کردی کسی که همیشه ما با وجودش ارامش میگرفتیم.
تویه هر سختیه زندگیمون همراهمون بود سره هرکاری پشتمونو خالی نمیکرد ولی تو گند زدی به همه چی.
پری:میدونی چیه اصلا هرچیم بشه من یکی نمیزارم تو طرف مسـ*ـتانه بری حالا بکش ببین اون دختر چی کشیده شب و روز.
#پارت_صد_هفدهم
مسـ*ـتانه:
الان یکساله از اون ماجرا میگذره، با پری و اوا در ارتباطم.
هردفعه میان درمورده ارتین حرف بزنن بحث و عوض میکنم .
فقط میدونم که همه چیو فهمیده خط ایرانمو که انداختم همش اس و زنگ از طرف ارتین بود.
هه دیگه چه فایده؟
مامانو بابام فهمیدن عوض شدم هردفعه هم میپرسن چیشده میپیچونم.
بابا گفت کاراش دیگه تموم شده دقیقا هفته دیگه میریم ایران وقتی به اوا و پری گفتم خوشحال شدن انقدر ذوق کردن که منم از ذوق اونا کلی شاد شدم کلیم سربه سرشون گذاشتم.
هرچی لباس لازم بود برداشتم چپوندم تو چمدون.
پس فردا میریم ایران باید برم برای بچه ها سوغاتی بخرم
فردا.
خدادیا من چی میشنوم،
من چیکار کردم با عشقم،
بعد از شنیدن حرفای الهه و ارین
جلو اونا زجه زدم اسمه مسـ*ـتانه رو صدا کردم.
جلوی اون همه ادم گریه کردم.
زنگ زدم به گوشیه مسـ*ـتانه ولی خاموش بود.
پری:هه تلاش نکن خطش خاموشه تازه عوضش کرده.
-پری ،اوا خواهش میکنم خط جدیدشو بدید قسمتون میدم به تمام مقدساتی که میپرستید شمارشو بده.
اوا:نه !این بشه واسه همون قضاوتت چون دوستمو اذیت کردی قضاوتش کردی.
پاکترین و معصوم ترین دخترو قضاوت کردی کسی که همیشه ما با وجودش ارامش میگرفتیم.
تویه هر سختیه زندگیمون همراهمون بود سره هرکاری پشتمونو خالی نمیکرد ولی تو گند زدی به همه چی.
پری:میدونی چیه اصلا هرچیم بشه من یکی نمیزارم تو طرف مسـ*ـتانه بری حالا بکش ببین اون دختر چی کشیده شب و روز.
#پارت_صد_هفدهم
مسـ*ـتانه:
الان یکساله از اون ماجرا میگذره، با پری و اوا در ارتباطم.
هردفعه میان درمورده ارتین حرف بزنن بحث و عوض میکنم .
فقط میدونم که همه چیو فهمیده خط ایرانمو که انداختم همش اس و زنگ از طرف ارتین بود.
هه دیگه چه فایده؟
مامانو بابام فهمیدن عوض شدم هردفعه هم میپرسن چیشده میپیچونم.
بابا گفت کاراش دیگه تموم شده دقیقا هفته دیگه میریم ایران وقتی به اوا و پری گفتم خوشحال شدن انقدر ذوق کردن که منم از ذوق اونا کلی شاد شدم کلیم سربه سرشون گذاشتم.
هرچی لباس لازم بود برداشتم چپوندم تو چمدون.
پس فردا میریم ایران باید برم برای بچه ها سوغاتی بخرم
فردا.
آخرین ویرایش: